زمین محله اصحاب آسمان شده بود
زمان مبشر جشن فرشتگان شده بود
در آن دمی که تمام فضای غار حرا
پر از طنین صدای بخوان بخوان شده بود
مکان ز نقطه پایان راه غار حرا
مسیر سبز رسیدن به لا مکان شده بود
دلش ز نعمت خواندن دلی وسیع و بزرگ
به طول عرش و به پهنای کهکشان شده بود
نزول آیة اقرأ باسم ربک نیز
به سوی دشت وسیع دلش روان شده بود
به آدم و به خلیل و حکیم حق و مسیح
هر آن چه را که خدا گفته بود، آن شده بود
برای دخترکی بیگناه و زنده به گور
مجیب و منجی و محبوب و مهربان شده بود
چهل بهار پیاپی برای او گل سرخ
عروس حجله مرغ ترانهخوان شده بود
بلال بود و صدا بود و دشت مأذنهها
محل رویش صدها گل اذان شده بود
الا ای باده نوشان بعثت آمد
زمان می کشی و عشرت آمد
بود میخانه دار عشق و سرمد
بود ساقی سر مستان محمد
رحیق عشق سرشار از شراب است
جهان مست از می ختمی مآب است
خراب از نعره اش بتخانه ها شد
که باز امشب همه میخانه ها شد
الا ای عاشقان شاه حجازی
زبتها می کند او پاک بازی
ز دو عالم چهل شب او جدا شد
کنشت و دیر او یکسر حرا شد
چهل شب با خدا دمساز او بود
وجودش غرق در دریای هو بود
تهی از غیر و پر از دوست گردید
به چشم خویشتن معبود خود دید
محمد با هو الهو روبرو شد
که گرم عشق و راز و گفتگو شد
به یک برق تجلی گشت بیهوش
که افتاد او خدا بردش در آغوش
هدایایی برش از داور آمد
به فرق او در امشب افسر آمد
به حق یکسر سر تعظیم بگرفت
که هر چه بود او تعلیم بگرفت
پر از علم لدنی سینه اش شد
منور تا ابد آیینه اش شد
به مستی جانب میخانه رو کرد
گل گلخانه اش مستانه بو کرد
میان میکده فرخنده یارش
چهل شب بود چون چشم انتظارش
خدیجه لعل لب یکباره وا کرد
سلامی گرم او بر مصطفی کرد
بگفتا یا محمد البشارت
به تو از بهر تبلیغ رسالت
چهل شب قسمتم گر شد جدایی
ولی بینم جمال کبریایی
چهل شب بی تو بر من شد چهل سال
ولیکن روی بر من کرد اقبال
چهل شب من کشیدم بی تو بس رنج
ولی در خویش کردم جستجو گنج
چهل شب گر مرا از تو جدا کرد
ولی بر ما خدا کوثر عطا کرد
سرا پا مصطفی در تاب و تب شد
که روز روشن او هم چو شب شد
که جبریل امین با امر سرمد
رسید و گفت قُم قُم یا محمد
زمان عشق بر ذوالمن رسیده است
که نابودی اهریمن رسیده است
سینه ی پاکم شده غار حرا
پیک خدا آمده در این سرا
نای وجودم دم احمد گرفت
تا نفسم بوی محمّد گرفت
از طرف داور ربّ جلیل
روح شدم با نفس جبرئیل
بوی خدا خیزد از آب و گلم
آیه ی «اقرا» شده ذکر دلم
من سفر غـار حرا کردهام
من ز محمّد خبر آوردهام
غار حرا مرکز وحی خداست
مشرق خورشید سپهر هداست
ای ملک وحی سخن ساز کن
عقده ی نگشوده ز دل باز کن
آن چه که گفتند به احمد بگو
حکم خدا را به محمّد بگو
محمّد ای بر تو سلام خدا
بخوان بخوان بخوان به نام خدا
بخوان بخوان به نام ربّ الفلق
کـو خلـق الانسـان مـن علق
بخوان بنام خالق ذوالکرم
بخوان به نام علّم بالقلم
به نام آن که عِلم از او شد عَلَم
«علَّم الانسانَ ما لم یعلم»
چند می و مطربی و سرخوشی
چند پدرها پی دختر کشی
چند روی تخته ی سنگ حرا
ای به تو محتاج جهانی برآ
چند جفا چند ستم چند جنگ
چنـد خدایـان بشـر چوب و سنگ
آینهات را سپر سنگ کن
خنده بزن چهره ز خون رنگ کن
حافظ دین تو خداوند توست
اسلحه ی تو گل لبخند توست
ما به تو حکم ازلی دادهایم
بتشکنی مثل علی دادهایم
ای بشریت همه مرهون تو
کتاب ما کتاب قانون تو
مکتب تـو فاطمـه میپرورد
فاطمه ای که حسنین آورد
مکتب تو مربی زینب است
زینب تو حافظ این مکتب است
مکتب تو کلاس عمارهاست
مربی میثم تمارهاست
پیمبران جمله بشیر تواند
بشیر بعثت و غدیر تواند
تو نور اول، نبی آخری
تو از تمام انبیا برتری
آدم خاکی کفی از خاک توست
تو یـم نـور، او گهر پاک توست
خیز و بزن بر همه عالم صلا
تا برهانی همه را از بلا
مشعل تابنده ی این جمع باش
آب شو و خنده کن و شمع باش
رهبر کل، رسول کل، عقل کل
عقل نخستینی و ختم رُسُل
ای ز ازل امام پیغمبران
خوبتر از تمام پیغمبران
مسند بعد تو جای علی است
دین تو امضا به ولای علی است
کیست علی دست تو شمشیر توست
یک تنه در جنگ احد شیر توست
بازوی شیرافکن تو حیدر است
فاتح بدر و احد و خیبر است
تو شهر علم استی و حیدر درت
کیست علی تمامی لشکرت
علی همان حیدر کرار توست
تیغه ی شمشیر شرر بار توست
کفـه و شـاهین عـدالت علی است
لحم و دم و روح رسالت علی است
نجاتِ امت تو دریا علی است
تمامِ لشکر تو تنها علی است
این سخن از لوح خدا منجلی است
کیست علی احمد و احمد علی است
بعد تو بر خلق علی امام است
بعثت بی غدیر ناتمام است
تا به ولایت نشود متکی
نیست ره واحد امت یکی
هر که به کف دامن حیدر گرفت
دسـت ورا دسـت پیمبـر گرفت
لحم و دم و نفس پیمبر علی است
روز جزا ساقی کوثر علی است
آینه ی طلعت داور علی است
شوهر صدیقه ی اطهر علی است
مهر علی تمامِ آئین ماست
حب علی حقیقتِ دین ماست
این طپش هر نفسِ میثم است
حکم خداوند همه عالم است
آنکه بـه مـا اول و آخر ولی است
بعد خدا محمد است و علی است
همای نور شده راه مکه را پویید
به آب چشمه زمزم، زبان و دل شویید
سپس به زمزمه لا اله الا الله
دهید دست به هم لا شریک له گویید
ز خلق بانگ هوالهو جدا جدا شنوید
درون کعبه ز بتها خدا خدا شنوید
به چشم دل همه جا نقش جای پای خداست
به نی نوای وجودم چو نی، نوای خداست
الا تمام جهان گوش، گوش تا شنوید
زبان، زبان محمد، صدا صدای خداست
ز کوه و سنگ و ز هامون دعای دل شنوید
ندای ختم رسل از حرای دل شنوید
فرشتگان همه در دستشان صحیفة نور
جهانیان شده غرق نشاط و مست و سرور
ز قبضه قبضة خاک حجاز میشنوم
که ای تمام پری چهره¬گان زنده به گور
طلوع صبح سفید شما مبارک باد
محمد آمده عید شما مبارک باد
به جسم مردة هستی دمیده جان امروز
مکان شده یم انوار لامکان امروز
طلوع کرده ز غار حرا مگر خورشید
و یا زمین شده مسجود آسمان امروز
رسد ز کوه و در و دشت و بام و نخل و گیاه
صدای اشهد ان لا اله الا الله
جهان بهشت وصال محمد است امشب
چراغ ماه، بلال محمد است امشب
زمین مکه گل انداخته ز بوسه نور
خدیجه محو جمال محمد است امشب
در آسمان و زمین این ترانه گشته علم
بخوان به نام خدایت که آفرید قلم
الا تمامی خلق خدا به هوش، به هوش
محمد است که گوید سخن، سرا پا گوش
که فرد فرد شما را بود دو رشته به دست
و یا دو کوه بلند امانت است به دوش
محمدی که دو عالم گواه عصمت اوست
همه سفارش او در کتاب و عترت اوست
نور جهانگیر نبوت رسید
عید بزرگ بشریت رسید
عید خدا عید جهان وجود
عید قیام است و رکوع و سجود
عید رسول دو سرا آمده
منجی عالم ز حرا آمده
سید افلاک سلام علیک
خواجة لولاک سلام علیک
ای شده لبریز پیام خدا
بخوان، بخوان، بخوان به نام خدا
بخوان، بخوان ای به دو عالم علم
به نام آنکه آفریده قلم
بخوان که هستی به تو دارد نیاز
بخوان که خلقت به تو آرد نماز
بخوان که آغاز پیامآوری است
بخوان که پایان ستم گستری است
بخوان که نابودی نااهلهاست
بخوان که ناکامی بوجهلهاست
بخوان که توحید کشد ناز تو
بخوان که عدل است سر افراز تو
بخوان و خود را سپر سنگ کن
بخوان و رخساره ز خون رنگ کن
غار حرا نه، همه جا طور تو است
زمین و آسمان پر از نور تو است
نکته به نکته رو به رو مو به مو
آنچه که بایست بگویی بگو
بگو هو الحی و هو الهو، بگو
بگو خدا نیست به جز او، بگو
بگو همه خداپرستی کنید
ترک گناه و جهل و پستی کنید
بگو بتان دم از خدا میزنند
خدا، خدا، خدا صدا میزنند
بگو ندای من ندای خداست
بگو که این صدا صدای خداست
بگو که توحید نجات شماست
بگو که اسلام حیات شماست
ما به تو حکم ازلی دادهایم
ما به تو قرآن و علی دادهایم
قلب تو از تابش ما منجلی است
پیش تو ما، پشت سر تو علی است
حبیب ما تو اول و آخری
تو بر پیمبران پیامآوری
بعد تو پیغامبری نیست نیست
حکم و کتاب دگری نیست نیست
ای ز تو انبیا همه سر بلند
کیست که بعد از تو کند سر بلند
اگر چه بر پیمبران خاتمی
پیشتر از عالمی و آدمی
تو از تمام انبیا برتری
تو یک پیمبر علی پروری
طلعت تو شمع ره انبیاست
وزیر تو پادشه انبیاست
کیست علی روح در آغوش تو
کیست علی بتشکن دوش تو
کیست علی، علی است، ما را ولی
کیست علی، علی است تو، تو علی
علی بود تمام تفسیر تو
علی است شیر ما و شمشیر تو
جسم تو و جان تو یعنی علی
تمام قرآن تو یعنی علی
ساقه پیکان تو در شست اوست
دست ید اللهی ما دست اوست
خیل ملک محو جلال تو اند
شیفته صوت بلال تو اند
بوذر و مقداد مسلمان تو است
جنت ما عاشق سلمان تو است
مهر به درگاه تو باشد مقیم
ماه به انگشت تو گردد دو نیم
هر نفس پاک تو تکبیر ماست
حیدر خیبر شکنت شیر ماست
روح بشر تشنه تعلیم تو است
خلقت ما یکسره تسلیم تو است
خیز و به جان و تن عالم بدم
در نفس خسته میثم بدم