زمان جاری : سه شنبه 16 اردیبهشت 1404 - 10:22 بعد از ظهر
تعداد بازدید 1435
|
نویسنده |
پیام |
aboozar

ارسالها : 895
عضویت: 26 /12 /1392
محل زندگی: ایلام
سن: 29
تشکرها : 20
تشکر شده : 5
|
مقتل امام حسن مجتبی علیهالسّلام
. تاریخ شهادتاشهر میان علماء امامیه آن است که شهادت آن حضرت در آخر ماه صفر واقع شد، از سال چهل و نهم هجرت؛ و عمر شریف آن حضرت در آن وقت به چهلوهفت سال رسیده بود چنانچه کلینی به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام روایت کرده است که حضرت امام حسن علیهالسّلام چون از دنیا رفت، عمر شریف او چهلوهفت سال بود در سال پنجاهم هجرت، بعد از حضرت رسالت چهل سال زندگانی کرد.[۱]
امضای کاربر : مادر دو بخش دارد و ما هر چه می کشیم از بخش دوم آن است....
|
|
یکشنبه 03 مهر 1401 - 11:39 |
|
تشکر شده: |
|
|
aboozar

ارسالها : 895
عضویت: 26 /12 /1392
محل زندگی: ایلام
سن: 29
تشکرها : 20
تشکر شده : 5
|
پاسخ : 1 RE پیشگویی شهادت
قطب راوندی از حضرت صادق علیهالسّلام روایت کرده است که حضرت امام حسن علیهالسّلام به اهلبیت خود میگفت: من به زهر شهید خواهم شد مانند رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، گفتند: که خواهد کرد این کار را؟ فرمود: «زن من جعده دختر اشعث بن قیس، معاویه پنهان از برای او زهر خواهد فرستاد و امر خواهد کرد او را که به من بخوراند.» گفتند: او را از خانۀ خود بیرون کن و از خود دور گردان، فرمود: «چگونه او را از خانه بیرون کنم و هنوز از او کاری واقع نشده است، اگر او را بیرون کنم به غیر او مرا نخواهد کشت و او را نزد مردم عذری خواهد بود.»[۲]
امضای کاربر : مادر دو بخش دارد و ما هر چه می کشیم از بخش دوم آن است....
|
|
یکشنبه 03 مهر 1401 - 11:40 |
|
aboozar

ارسالها : 895
عضویت: 26 /12 /1392
محل زندگی: ایلام
سن: 29
تشکرها : 20
تشکر شده : 5
|
پاسخ : 2 RE خانوادۀ امام کش
کلینی به سند معتبر از حضرت صادق علیهالسّلام روایت کرده است که اشعث بن قیس شریک شد در خون امیرالمؤمنین علیهالسّلام و دختر او جعده زهر داد حضرت امام حسن علیهالسّلام را، پسر او محمّد شریک شد در خون حضرت امام حسین علیهالسّلام.[۳]
امضای کاربر : مادر دو بخش دارد و ما هر چه می کشیم از بخش دوم آن است....
|
|
یکشنبه 03 مهر 1401 - 11:40 |
|
aboozar

ارسالها : 895
عضویت: 26 /12 /1392
محل زندگی: ایلام
سن: 29
تشکرها : 20
تشکر شده : 5
|
پاسخ : 3 RE زهر دادن بهوسیلۀ جعده
۱- پس از مدّتی، معاویه مال بسیاری با زهر قاتلی برای او فرستاد گفت: اگر این را به امام حسن بخورانی، من صد هزار درهم به تو میدهم و تو را به حباله پسر خود یزید به درمیآورم. روزی آن مظلوم روزه بود، روز بسیار گرمی بود، در وقت افطار آن حضرت بسیار تشنه بود، او شربت شیری از برای آن حضرت آورد، آن زهر را در آن شیر داخل کرده بود.چون حضرت بیاشامید، گفت: ای دشمن خدا کشتی مرا خدا تو را بکشد، به خدا سوگند که خلفی بعد از من نخواهی یافت، او تو را فریب داده، خدا تو را و او را به عذاب خود معذّب خواهد کرد. پس دو روز آن حضرت در درد و الم ماند، بعد از آن به جدّ بزرگوار و پدر عالیمقدار خود ملحق گردید، معاویه از برای آن زن وفا به وعدههای خود نکرد.[۴]۲- به روایت دیگر: مال را به او داد و او را به یزید تزویج نکرد، گفت: «کسی که با حسن وفا نکند با یزید وفا نخواهد کرد.»[۵]۳- کلینی به سند معتبر روایت کرده است که جعده دختر اشعث، حضرت امام حسن علیهالسّلام را زهر داد با کنیزی از کنیزان آن حضرت، آن کنیز زهر را قی کرد شفا یافت و در شکم آن حضرت ماند تا جگر مبارکش را پارهپاره کرد.[۶]۴- شیخ مفید و شیخ طوسی و دیگران از ابن عبّاس و غیر او روایت کردهاند که معاویه ده هزار درهم و قطعات بسیار از زمین حلّه و کوفه ضامن شد برای جعده و زهری برای آن زن فرستاد که در طعام حضرت امام حسن علیهالسّلام داخل کند، چون طعام را پیش حضرت حاضر کرد، به روایتی: بعد از تناول کردن فرمود: «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون» حمد میکنم خدا را بر ملاقات محمّد سید المرسلین و پدرم سیدالوصیین و مادرم سیدۀ زنان عالمیان و عمّم جعفر پرواز کننده در بهشت و حمزه سید الشّهداء.[۷]
امضای کاربر : مادر دو بخش دارد و ما هر چه می کشیم از بخش دوم آن است....
|
|
یکشنبه 03 مهر 1401 - 11:42 |
|
aboozar

ارسالها : 895
عضویت: 26 /12 /1392
محل زندگی: ایلام
سن: 29
تشکرها : 20
تشکر شده : 5
|
پاسخ : 4 RE در بستر شهادت
۱- در کتاب احتجاج روایت کرده است که مردی به خدمت حضرت امام حسن علیهالسّلام رفت گفت: یا بن رسولالله گردنهای ما را ذلیل کردی و ما شیعیان را غلامان بنیامیه گردانیدی، حضرت فرمود: چرا؟ گفت: به سبب آنکه خلافت را به معاویه گذاشتی، حضرت فرمود: به خدا سوگند که یاوری نیافتم، اگر یاوری مییافتم شب و روز با او جنگ میکردم تا خدا میان من و او حکم کند، ولیکن شناختم اهل کوفه را و امتحان کردم ایشان را و دانستم که ایشان به کار من نمیآیند.عهد و پیمان ایشان را وفایی نیست، بر گفتار و کردار ایشان اعتمادی نیست، زبانشان با من است و دلشان با بنیامیه است. آن حضرت سخن میگفت که ناگاه خون از حلق مبارکش ریخت، طشتی طلبید و طشت مملوّ از خون شد، راوی گفت: گفتم: یا بن رسولالله این چیست؟ حضرت فرمود: معاویه زهری فرستاد و به خورد من دادهاند، آن زهر به جگر من رسیده و پارههای جگر من است که در طشت افتاده، گفتم: آیا مداوا نمیکنی؟ حضرت فرمود: دو مرتبۀ دیگر مرا زهر داده بود، این مرتبه سیم است و این مرتبه قابل دوا نیست، معاویه نوشته بود به پادشاه روم که زهر کشنده برای او بفرستد، پادشاه روم به او نوشت که در دین ما روا نیست که اعانت کنیم بر کشتن کسی که با ما قتال نکند؛ معاویه به او نوشت: آن مردی را که میخواهم به این زهر بکشم پسر آن مردی است که در مکه به هم رسیده و دعوای پیغمبری کرده، او خروج کرده پادشاهی پدرش را طلب میکند، من میخواهم این زهر را به او بخورانم و عباد و بلاد را از او راحت دهم، هدایا و تحف بسیار برای او فرستاد و این زهر را برای او فرستاده، به عوض این زهر شرطها و عهدها از او گرفت.[۸]۲- در کتاب کفایه به سند معتبر از جنادة بن ابیامیه روایت کرده است که در مرض حضرت امام حسن علیهالسّلام که به آن مرض از دنیا رفت، به خدمت او رفتم، در پیش خود طشتی گذاشته بود و پارهپاره جگر مبارکش در آن طشت میافتاد، پس گفتم: ای مولای من چرا خود را معالجه نمیکنی؟ گفت: ای بندۀ خدا مرگ را به چه چیز علاج میتوان کرد؟ گفتم: إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون، پس بهجانب من ملتفت شد فرمود: «خبر داد ما را رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که بعد از او دوازده خلیفه و امام خواهند بود، یازده کس ایشان از فرزندان علی و فاطمهاند و همۀ ایشان شهید میشوند به تیغ یا به زهر.» پس طشت را از پیش حضرت برداشتند، حضرت گریست. گفتند: یا بن رسولالله ما را موعظه کن.فرمود: مهیای سفر آخرت شوید و توشۀ آن سفر را پیش از رسیدن اجل تحصیل نمایید… (در بین سخنان) نفس مبارکش منقطع شد و رنگش زرد شد، پس حضرت امام حسین علیهالسّلام از در درآمد با اسود بن ابی الاسود و برادر بزرگوار خود را در برگرفت، سر مبارک او را و میان دو دیدهاش را بوسید، نزد او نشست راز بسیار با یکدیگر گفتند، پس ابو الاسود گفت: إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون، گویا که خبر فوت امام حسن علیهالسّلام به او رسیده است، پس حضرت امام حسین علیهالسّلام را وصی خود گردانیده، اسرار امامت را به او گفت، ودایع خلافت را به او سپرد، روح مقدّسش به ریاض قدس پرواز کرد، در روز پنجشنبه در آخر ماه صفر در سال پنجاهم هجرت، عمر مبارکش در آن وقت چهلوهفت سال بود و در بقیع مدفون گردید.[۹]۳- در کشف الغمّه روایت کرده است از عمر بن اسحاق که گفت: من با مردی به خدمت حضرت امام حسن علیهالسّلام رفتم که او را عیادت کنم، فرمود: هر چه خواهی سؤال کن، گفتم: به خدا سوگند سؤال نمیکنم تا خدا تو را عافیت بدهد، در حالت صحّت از تو سؤال کنم، پس برخاست و به قضاء حاجت رفت و برگشت فرمود: از من سؤال کن پیش از آنکه نتوانی سؤال کرد، گفتم: بلکه سؤال نمیکنم تا خدا تو را عافیت دهد.فرمود که: الحال پارهای از جگر من به زیر من آمد، مرا چندین مرتبه زهر داده بودند و هیچ بار مثل این مرتبه نبود. چون روز دیگر به خدمت آن حضرت رفتم، دیدم که در کار رفتن است، حضرت امام حسین علیهالسّلام بر بالین او نشسته است، پس حضرت امام حسین علیهالسّلام گفت: ای برادر که را گمان داری که این معامله با تو کرده باشد؟ امام حسن علیهالسّلام گفت: برای چه سؤال میکنی میخواهی او را به قتل آوری؟ گفت: بلی، حضرت فرمود: «اگر آن باشد که من گمان دارم، پس عذاب خدا برای او سختتر است از عقوبت دنیا و اگر او نباشد نمیخواهم که بیگناهی برای من کشته شود.»[۱۰]
امضای کاربر : مادر دو بخش دارد و ما هر چه می کشیم از بخش دوم آن است....
|
|
یکشنبه 03 مهر 1401 - 11:42 |
|
aboozar

ارسالها : 895
عضویت: 26 /12 /1392
محل زندگی: ایلام
سن: 29
تشکرها : 20
تشکر شده : 5
|
پاسخ : 5 RE وقت رحلت و احتضار
۱- ایضاً روایت کرده است که چون وقت وفات آن حضرت شد فرمود: مرا به صحرا برید تا به اطراف آسمان نظر کنم، چون آن حضرت را به صحرا بردند گفت: «خداوندا جان خود را که عزیزترین جانهاست پیش من در رضای تو دادم و از قصاص خود گذشتم از برای رضای تو که کسی را به عوض من قصاص نکنند.»[۱۱]۲- روایت کردهاند که چون حضرت امام حسن علیهالسّلام مشرّف بر وفات شد، حضرت امام حسین علیهالسّلام گفت: ای برادر! میخواهم حال تو را در وقت احتضار بدانم، حضرت امام حسن علیهالسّلام فرمود که: من از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که میفرمود: عقل از ما اهلبیت مفارقت نمیکند تا روح در بدن ماست، پس دست خود را به دست من ده چون من ملک موت را مشاهده کنم، دست تو را میفشارم. پس حضرت امام حسین علیهالسّلام دست خود را به دست او داد، بعد از اندک ساعتی فشاری داد دست آن حضرت را، چون حضرت امام حسین علیهالسّلام گوش خود را نزدیک دهان آن حضرت برد فرمود: ملک موت به من میگوید که: «بشارت باد تو را که حقتعالی از تو راضی است و جدّ تو شفیع روز جزاست.»[۱۲]
امضای کاربر : مادر دو بخش دارد و ما هر چه می کشیم از بخش دوم آن است....
|
|
یکشنبه 03 مهر 1401 - 11:49 |
|
aboozar

ارسالها : 895
عضویت: 26 /12 /1392
محل زندگی: ایلام
سن: 29
تشکرها : 20
تشکر شده : 5
|
پاسخ : 6 RE وصایا، نماز، غسل، تکفین و تدفین
۱- کلینی به سند معتبر از حضرت امام محمّد باقر علیهالسّلام روایت کرده است که چون وقت احتضار حضرت امام حسن علیهالسّلام شد، حضرت امام حسین علیهالسّلام را طلبید گفت: «ای برادر گرامی! تو را وصیت میکنم به وصیتی چند، پس حفظ کن وصیتهای مرا، چون من از دنیا بروم مرا غسل ده و کفن کن، ببر مرا به نزد جدّم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که او را زیارت کنم و عهد خود را با او تازه کنم، پس ببر مرا به نزد قبر مادرم فاطمه علیهاالسّلام پس مرا برگردان به قبرستان بقیع و در آنجا دفن کن.»پس حضرت امام حسن علیهالسّلام از دنیا رفت، آن حضرت را غسل دادند و کفن کردند، بردند به جایی که بر مردگان نماز میکردند، حضرت امام حسین علیهالسّلام بر آن حضرت نماز کرد. چون از نماز فارغ شد، جنازه را برداشتند داخل مسجد کردند به نزدیک حضرت رسالت صلّی الله علیه و آله و سلّم بردند بازداشتند، پس کسی رفت عایشه را خبر کرد که امام حسن را آوردند و میخواهند که در پهلوی جدّ خود دفن کنند، او از شنیدن این سخن در خشم شد و بر استر زین کرده سوار شد، اوّل زنی که در اسلام بر زین سوار شد او بود، بهسرعت آمد تا به نزد آن حضرت؛ گفت: «برادر خود را دور کنید از خانه من که نمیگذارم او در خانه من دفن شود و پردۀ رسول خدا دریده شود.»پس امام حسین علیهالسّلام جنازۀ آن حضرت را به نزدیک قبر فاطمه برد و از آنجا به قبرستان بقیع برده دفن کرد.[۱۳]۲- ابنبابویه به سند صحیح از حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام روایت کرده است که امام حسین علیهالسّلام خواست که امام حسن علیهالسّلام را نزدیک حضرت رسالت صلّی الله علیه و آله و سلّم دفن کند، جماعتی را برای این کار جمع کرد، پس مردی گفت که: من شنیدم از امام حسن علیهالسّلام که میگفت: «حسین را بگوئید که نگذارد در جنازۀ من خونی بر زمین بریزد.» اگر این نمیبود حضرت امام حسین علیهالسّلام دست برنمیداشت تا آنکه امام حسن علیهالسّلام را در پهلوی جدّ خود دفن میکرد.[۱۴]۳- پس حضرت امام حسین علیهالسّلام بر بالین آن حضرت حاضر شد گفت: ای برادر چگونه مییابی خود را؟ حضرت فرمود: «خود را در اوّل روزی از روزهای آخرت و آخر روزی از روزهای دنیا میبینم، میدانم که پیشی بر اجل خود نمیگیرم، به نزد پدر و جدّ خود میروم، مکروه میدارم مفارقت تو و دوستان و برادران را، استغفار میکنم از این گفتار خود، بلکه خواهان رفتنم برای آنکه ملاقات کنم جدّ خود رسول خدا را و پدرم امیرالمؤمنین را و مادرم فاطمه زهرا را و دو عمّ خود حمزه و جعفر را، خدا عوض هر گذشته است و ثواب خدا تسلّی فرمایندۀ هر مصیبت است، تدارک میکند هر چه را فوت شده است. دیدم ای برادر جگر خود را در طشت، دانستم که با من این کار که کرده است و اصلش از کجا شده است، اگر به تو بگویم با او چه خواهی کرد؟»حضرت امام حسین علیهالسّلام گفت: «به خدا سوگند او را خواهم کشت.» فرمود که: پس تو را خبر نمیدهم به او تا آنکه ملاقات کنم جدّم رسول خدا را، ولیکن ای برادر وصیتنامۀ مرا بنویس: «این وصیتی است که میکند حسن بن علی بن ابیطالب بهسوی برادر خود حسین بن علی، وصیت میکند که گواهی میدهم به وحدانیت خدا … پس وصیت و سفارش میکنم تو را ای حسین در حقّ آنها که بعد از خود میگذارم از اهل خود و فرزندان خود و اهلبیت تو که درگذری از گناهکار ایشان و قبول کنی احسان نیکوکردار ایشان را و خلف من باشی نسبت به ایشان و پدر مهربان باشی برای ایشان و آنکه دفن کنی مرا با حضرت رسالت، زیرا که من احقّم به آن حضرت و خانۀ آن حضرت از آنها که بیرخصت داخل خانۀ آن حضرت کردند… پس اگر او تو را مانع شود، تو را سوگند میدهم به قرابت و رحم که نگذاری که در جنازۀ من به قدر محجمه از خون بر زمین ریخته شود تا حضرت رسالت صلّی الله علیه و آله و سلّم را ملاقات کنم و نزد او مخاصمه نمایم و شکایت کنم به آن حضرت از آنچه از منافقان به ما رسید بعد از او.» ابن عبّاس گفت: چون آن حضرت به عالم بقا و جوار حقتعالی رحلت کرد، حضرت امام حسین علیهالسّلام مرا و عبدالله بن جعفر را و علی پسر مرا طلبید، آن حضرت را غسل داد و خواست که در روضۀ منوّره حضرت رسالت صلّی الله علیه و آله و سلّم را بگشاید و آن حضرت را داخل کند.پس مروان با فرزندان عثمان و فرزندان ابوسفیان و سایر بنیامیه مانع شدند و گفتند: عثمان مظلوم به بدترین حالی در بقیع دفن شود و حسن با رسول خدا دفن شود؟! نخواهد شد تا نیزهها و شمشیرها شکسته شود و جعبهها از تیر خالی شود. پس حضرت امام حسین علیهالسّلام فرمود: «به حقّ آن خداوندی که مکه را محترم گردانید که حسن فرزند علی و فاطمه احقّ است به رسول خدا و خانۀ او از آنها که بیرخصت داخل خانه او کردند …»[۱۵]
امضای کاربر : مادر دو بخش دارد و ما هر چه می کشیم از بخش دوم آن است....
|
|
یکشنبه 03 مهر 1401 - 11:50 |
|
aboozar

ارسالها : 895
عضویت: 26 /12 /1392
محل زندگی: ایلام
سن: 29
تشکرها : 20
تشکر شده : 5
|
پاسخ : 7 RE تشییعجنازه
۱- به روایت دیگر: مروان بر استر خود سوار شد، به نزد عایشه رفت گفت: حسین برادر خود را آورده است که با پیغمبر دفن کند، اگر او را دفن کند فخر پدر تو و عمر تا روز قیامت برطرف میشود، عایشه گفت: چه کنم؟ مروان گفت: بیا و مانع شو، گفت: چگونه مانع شوم؟ پس مروان از استر به زیر آمد و او را بر استر خود سوار کرد به نزد قبر حضرت رسول آورد، فریاد میکرد و تحریص مینمود بنیامیه را که: مگذارید حسن را در پهلوی جدّش دفن کنند.ابن عبّاس گفت: در این سخنان بودیم که ناگاه صداها شنیدیم و شخصی را دیدیم که اثر شرّ و فتنه از او ظاهر است میآید، چون نظر کردیم دیدیم عایشه با چهل کس سوار است و میآید و مردم را تحریص بر قتال مینماید… پس او به نزد قبر آمد، خود را از استر افکند و فریاد زد: به خدا سوگند نمیگذارم حسن را در اینجا دفن کنید تا یک مو در سر من هست.[۱۶]۲- به روایت دیگر: بنیهاشم خواستند شمشیرها بکشند و جنگ کنند، حضرت امام حسین علیهالسّلام فرمود: به خدا سوگند میدهم شما را که وصیت برادر مرا ضایع مکنید، چنین مکنید که خون ریخته شود، پس با ایشان خطاب کرد که: اگر وصیت برادر من نبود هرآینه او را دفن میکردم و بینیهای شما را بر خاک میمالیدم، پس آن حضرت را بردند در بقیع دفن کردند نزد جدّۀ خود فاطمه بنت اسد.[۱۷]
امضای کاربر : مادر دو بخش دارد و ما هر چه می کشیم از بخش دوم آن است....
|
|
یکشنبه 03 مهر 1401 - 11:54 |
|
aboozar

ارسالها : 895
عضویت: 26 /12 /1392
محل زندگی: ایلام
سن: 29
تشکرها : 20
تشکر شده : 5
|
پاسخ : 8 RE اجر مصیبت بر امام حسن علیهالسلام
ایضاً ابن عبّاس روایت کرده است که حضرت رسالت صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «چون فرزند من حسن را به زهر شهید کنند، ملائکۀ آسمانهای هفتگانه بر او گریه کنند و همهچیز بر او بگرید حتّی مرغان هوا و ماهیان دریا؛ هر که بر او بگرید، دیدهاش کور نشود در روزی که دیدهها کور میشود؛ هر که بر مصیبت او اندوهناک شود، اندوهناک نشود دل او در روزی که دلها اندوهناک شوند؛ هر که در بقیع او را زیارت کند، قدمش بر صراط ثابت گردد در روزی که قدمها بر آن لرزد.»[۱۸]
امضای کاربر : مادر دو بخش دارد و ما هر چه می کشیم از بخش دوم آن است....
|
|
یکشنبه 03 مهر 1401 - 11:55 |
|
aboozar

ارسالها : 895
عضویت: 26 /12 /1392
محل زندگی: ایلام
سن: 29
تشکرها : 20
تشکر شده : 5
|
پاسخ : 9 RE منابع
[۱] کافی ۱/ ۴۶۱[۲] خرایج ۱/ ۲۴۱[۳] کافی ۸/ ۱۶۷[۴] خرایج ۱/ ۲۴۱[۵] احتجاج ۲/ ۷۳[۶] کافی ۱/ ۴۶۲[۷] امالی شیخ طوسی ۱۵۹[۸] احتجاج ۲/ ۷۱[۹] بحار الأنوار ۴۴/ ۱۳۸[۱۰] کشف الغمّه ۲/ ۱۹۰ و ۲۰۷[۱۱] کشف الغمّه ۲/ ۱۹۰[۱۲] مناقب ابن شهر آشوب ۴/ ۴۹[۱۳] کافی ۱/ ۳۰۲[۱۴] علل الشرایع ۱/ ۲۲۵[۱۵] امالی شیخ طوسی ۱۵۹[۱۶] همان[۱۷] ارشاد شیخ مفید ۲/ ۱۹؛ مناقب ابن شهر آشوب ۴/ ۵۰[۱۸] امالی شیخ صدوق ۱۰۰
امضای کاربر : مادر دو بخش دارد و ما هر چه می کشیم از بخش دوم آن است....
|
|
یکشنبه 03 مهر 1401 - 11:55 |
|
برای ارسال پاسخ ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.