زمان جاری : دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 - 3:30 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



aboozar آفلاین



ارسال‌ها : 895
عضویت: 26 /12 /1392
محل زندگی: ایلام
سن: 29
تشکرها : 20
تشکر شده : 5
پاسخ : 10 RE زندگانی امام رضا (علیه السلام)
امام در نيشابور
بانوئي كه امام (عليه‌السلام) در نيشابور به خانه‌ي پدربزرگش وارد شده بود مي‌گويد: امام رضا (عليه‌السلام) به نيشابور آمد و در محله‌ي عربي در ناحيه‌اي كه به «لاشاباد» معروف است در منزل پدربزرگم «پسنده» وارد شد، و پدربزرگ من بدان جهت «پسنده» ناميده شد كه امام (عليه‌السلام) او را پسنديد و به خانه‌ي او آمد.
امام در گوشه‌يي از خانه‌ي ما بدست مبارك خود بادامي كاشت، و از بركت امام در ظرف يكسال درختي شد و بار آورد، مردم به بادام اين درخت شفا مي‌جستند و هر بيماري از باداماين درخت به قصد شفاء مي‌خورد بهبود مي‌يافت... .
«اباصلت هروي» از ياران نزديك امام مي‌گويد: من همراه امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) بودم، هنگامي كه مي‌خواست از نيشابور برود بر استري خاكستري رنگ سوار بود و «محمد بن رافع» و «احمد بن الحرث» و «يحيي بن يحيي» و «اسحق بن راهويه» و گرهي از علماء گرد امام اجتماع كرده بودند،‌آنان عنان استر امام را گرفتند و گفتند: تو را به حرمت پدران پاكت سوگند مي‌دهيم كه براي ما حديثي كه خود از پدرت شنيده باشي بگو.
امام سر از محمل بيرون آورد و فرمود: « حدثنا ابي، العبد الصالح موسي بن جعفر قال حدثني ابي الصادق جعفر بن محمد، قال حدثني ابي ابوجعفر علي باقر علوم الانبياء، قال حدثني ابي علي بن الحسين سيد العابدين، قال حدثني ابي سيد شباب اهل الجنة الحسين، قال حدثني ابي علي بن ابي طالب عليهم‌السلام، قال سمعت النبي (صلي الله عليه و آله) يقول سمعت جبرئيل يقول قال الله جل جلاله؛ ‌اني انا الله لا اله الا انا فاعبدوني، من جاء منكم بشهادة ان لا اله الا الله بالاخلاص دخل في حصني و من دخل في حصني امن من عذابي.»
(پدرم، بنده‌ي شايسته‌ي خدا موسي بن جعفر برايم گفت: كه پدرش جعفر بن محمد صادق از پدرش محمد بن علي باقر از پدرش علي بن الحسين سيد العابدين از پدرش سرور جوانان بهشت حسين، از پدرش علي بن ابيطالب (عليهم‌السلام) نقل كرد كه فرمود: از پيامبر (صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مي‌فرمود: فرشته‌ي خدا جبرئيل گفت خداي متعال فرموده است: منم خداي يكتا كه خدايي جز من نيست، مرا بپرستيد،‌كسي كه با اخلاص گواهي دهد كه خدايي جز «الله» نيست در قلعه‌ي من درآمده و كسي كه به قلعه‌ي من درآيد از عذاب من ايمن خواهد بود.)
در روايتي ديگر « اسحق بن راهويه» كه خود در اين جمع بوده است مي‌گويد: امام پس از آنكه فرمود خدا فرموده است:‌«لا اله الا الله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي».
اندكي بر مركب خود راه پيمود و آنگاه به ما فرمود: «بشروطها و انا من شروطها» يعني ايمان به يگانگي خدا كه موجب ايمني از عذاب الهي مي‌شود شرايطي دارد و پذيرش ولايت و امامت ائمه (عليهم‌السلام) از جمله‌ي شرايط آنست.
در تواريخ ديگري نقل شده، هنگامي كه امام اين حديث را مي‌فرمود، مردمان نيشابور، ـ كه در آن هنگام از شهرهاي بزرگ خراسان و بسيار پرجمعيت و آباد بود و بعدها در حمله‌ي مغول ويران شد ـ چنان انبوه شده بودند كه مدتي طولاني از صداي فرياد و گريه‌ي مردم از شوق ديدار امام، گفتن حديث ممكن نمي‌شد تا روز به نيمه رسيد،‌و پيشوايان و قضات فرياد مي‌زدند: اي مردم گوش كنيد و پيامبر را در مورد عترتش ميازاريد و خاموش باشيد... .
سرانجام امام در میان شور و شوق مردم حديث را فرمود و بيست و چهار هزار قلمدان آماده نوشتن كلمات امام شد.
«هروي» مي‌گويد: امام از نيشابور بيرون آمد و در ده سرخ به امام عرض كردند ظهر شده است آيا نماز نمي‌گذاريد؟‌
امام پياده شد و آب خواست، و ما آب نداشتيم، امام بدست مبارك خويش خاك را كاويد و چشمه‌اي جاري شد چنانكه آن گرامي و همه‌ي همراهان وضو ساختند و اثر اين آب تا كنون باقي است.
آنگاه در طوس به خانه‌ي «حميد بن قحطبه طائي» وارد شد، و به بقعه‌اي كه «هارون الرشيد» در آن مدفون بود درآمد، و در يكسوي گور هارون با دست خطي كشيد و فرمود: «هذه تربتي و فيها ادفن و سيجعل الله هذا المكان مختلف شيعتي و اهل محبتي ...؛
اين خاك من است و در آن مدفون خواهم شد، و به زودي خداي متعال اين مكان را زيارتگاه و محل رفت و آمد شيعيان و دوستدارانم قرار خواهد داد... »
سرانجام امام عليه‌السلام به مرو رسيد، و مأمون او را در خانه‌يي مخصوص و جدا از ديگران فرود آورد و بسيار احترام كرد... .

امضای کاربر : مادر دو بخش دارد و ما هر چه می کشیم از بخش دوم آن است....
چهارشنبه 12 شهریور 1393 - 20:35
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
پرش به انجمن :

theme designed for MyBB | RTL by MyBBIran.com