خواستم تا شبی قلم بزنم / خط سرخی بروی غم بزنم
خواستم تا به یاری خورشید / در سیاهی شب قدم بزنم
تا که مخلوط عشق و عقلم را / باز از نو دوباره هم بزنم
مثل هر بار عشق آمد و من / لاجرم حرف از دلم بزنم
حرف دل، حرف عشق، حرف رضاست / باید از شاه طوس دم بزنم
می پرم تا به ماورا برسم / به حریمی پر از خدا برسم
باز امشب حرم چراغان است / در و دیوار ریسه بندان است
ابرها را ببین که آمده اند / باز وقت نزول باران است
ظاهرا باز کعبه می سازند / قبله گاهی که در خراسان است
آسمان با ستاره و ماهش / در زمین مدینه مهمان است
جبرئیل از بهشت آمده و / روی دستش گلاب و قرآن است
نجمه او را بغل گرفته ببین / لبش امشب چقدر خندان است
چون نسیم بهار آمده ای / چقدر باوقار آمده ای
از تنت بوی یاس می آید / ز كدامین دیار آمده ای
گفته بودی مدینه گریه كنند / با دلی بی قرار آمده ای
از دل زائران خسته ی خود / تا بشویی غبار آمده ای
كرده ای پهن دام عشقت را / آخر اینجا چه كار آمده ای
فكر كردی دلم اسیرت نیست / كه به قصد شكار آمده ای
من از اول كبوترت بودم / جَلد صحن مُنورت بودم
هر زمان غصه ای عذابم داد / نام تو بردم و شدم دلشاد
میهمان نه که خانه زاد توام / خاکبوس قدیم گوهر شاد
حرم تو فقط خراسان نیست / دل من هم شده رضا آباد
آمدم تا که حرفهایم را / بزنم با تو، هر چه باداباد
چشم در چشم حلقه های ضریح / دست در دست پنجره فولاد
با دلی غرق خواهش آمده ام / قسمت می دهم به جان جواد
کربلای مرا هم امضا کن