loading...

آئین مستان

میلاد امام حسین,شعر میلاد امام حسین,متن اشعار میلاد, میلاد امام حسین,اشعار میلاد امام حسین,شعر میلاد امام حسین,شعر ولادت امام حسین,متن اشعار ولادت,امام حسین,ولادت امام حسین,شعر ولادت امام حسین,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2145 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1701 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1243 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 678 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 619 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 585 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3478 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6676 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2826 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3739 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3225 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3538 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3647 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7226 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4936 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5876 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4354 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5522 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4165 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 611 زمان : نظرات (0)

 

عید است و جهان روضه ی رضوان حسین است 

از عرش الی فرش، گلستان حسین است 

با گریه ی شوق نبی و حیدر و زهرا 

چشم همگان بر لب خندان حسین است 

تنها نه به سویش شده فطرس متوسّل 

خلق دو جهان دست به دامان حسین است 

ای خیل ملک حرمت او پاس بدارید 

کاین طایرِ پرسوخته، مهمان حسین است 

میلاد حسین آمده سر تا به قدم گوش 

زیرا که خداوند ثناخوان حسین است 

فطرس طلب عفو کن از یوسف زهرا 

العفو بگو، عفو به فرمان حسین است 

گمراه نگردید که مصباح هدایت 

تا روز جزا حُسنِ فروزان حسین است

 

آدم نه فقط بر در او برد توسّل 

عالم به سر سفره ی احسان حسین است 

آزادگی و غیرت و ایثار و شجاعت 

این چار، الفبای دبستان حسین است 

با خون شهیدان بنویسید و بخوانید 

این بیت که سرلوحه ی دیوان حسین است 

سردادن و مهلت به ستمکار ندادن 

خط و هدف و مکتب و ایمان حسین است 

گر تشنه‌لبِ آب بقایید، بیایید 

سرچشمه ی آن در لبِ عطشان حسین است 

شیعه است که تا دامنه ی صبح قیامت 

با آتش دل شمع شبستان حسین است 

ای شیعه مکن بر دگران باز درِ دل 

این خانه ی آتش‌زده از آن حسین است 

خونی که از آن یافت جهان رنگ خدایی 

والله قسم خون جوانان حسین است

 

تا صبح قیامت به سر نیزه عیان است 

هفتاد و دو آیه که ز قرآن حسین است 

بر گوهر اشکش نتوان یافت بهایی 

آن دیده که می‌گرید و گریان حسین است 

در معرکه ی عشق نگه کن که ببینی 

سرها همه چون گوی به چوگان حسین است 

اعجاز مسیحا کند از زخم تن خود 

هر کشته که افتاده به میدان حسین است 

 

حاشا که ز شمشیر ستمگر بهراسیم 

در سینه ی ما چاک گریبان حسین است 

هرگز نرود آبش با کفر به یک جو 

تا امت اسلام، مسلمان حسین است 

حق است اگر ناز فروشیم به فردوس 

زیرا دل ما روضه ی رضوان حسین است 

میثم اگر امروز ز قرآن خبری هست 

این از اثرِ فتح نمایان حسین است

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 577 زمان : نظرات (0)

 

ماه شعبان آفتاب آورده‌ای
روی حق را بی‌نقاب آورده‌ای
قلب زهرا چشم حیدر را چراغ
روح احمد را گلاب آورده‌ای
در حقیقت از دل دریای نور
بر محمّد دُرِّ ناب آورده‌ای
تشنگان وادی ایثار را
آب شیرین‌تر ز آب آورده‌ای
آفرینش پر شده از یاحسین
کل هستی کرده خلوت با حسین
اهل عالم عید مصباح الهداست
عید کل خلقت و عید خداست
این تمام وحی بر دوش نبی
این همان قرآن ختم‌الانبیاست
چشم خود نگشوده گفتا جبرئیل
یا محمّد این شهید کربلاست
این امام پیشتر از خلقت است
این شفیع خلق در روز جزاست
این بوَد پیغمبران را نور عین
این حسین است این حسین است ای حسین
این مدال شانۀ پیغمبر است
این سراپا احمد است و حیدر است
این رسول‌الله خون انبیا
این کتاب‌الله دست مادر است
مصطفی از اوست، او از مصطفاست
بلکه جان مصطفی در پیکر است
در سفیدی گلویش خوانده‌اند
کز ولادت عاشق ترک سر است
ذات حق او را مکرم خوانده است
روضه‌اش را بهر آدم خوانده‌است
چشم شو دل، وجه داور را ببین
روح شو روح مصور را ببین
یک نگه کن بر گل روی حسین
احمد و زهرا و حیدر را ببین
آیۀ «والفجر» را با من بخوان
سورۀ والفجر دیگر را ببین
بر همه اعضای او سر تا قدم
جای لب‌های پیمبر را ببین
جبرئیل امشب نگهبانش شوی
سعی کن گهواره جنبانش شوی
فرش را امشب گل‌افشانی کنید
عرش را با هم چراغانی کنید
عرشیان امشب حسین آید به عرش
جان به استقبال قربانی کنید
با تماشای جمالش همچنان
سیر در آیات قرآنی کنید
با بیان وحی در وصف حسین
مثل پیغمبر ثناخوانی کنید
گسترید از بال، بر او فرش را
در بغل گیرید جان عرش را
عطر جنّت چیست خاک کوی اوست
لیلۀ قدر الهی موی اوست
روی هر برگ گلی در باغ خلد
آیه‌ای در وصف خلق و خوی اوست
وسعت ملک خداوند عظیم 
تا قیامت پر ز های و هوی اوست
چشمه‌های رحمت و عفو خدا
در همه عالم روان از جوی اوست
این حسین است این امام رحمت است
هم امام و هم تمام رحمت است
ای تولایت تمام دین حسین
ای خدا آیینه و آیین حسین
ای رسول‌الله از سر تا قدم
ای خدا را چهرۀ خونین حسین
از گلوی چاک چاک خود به ما
هم دعا کن هم بگو آمین حسین
بی تو بودن زندگی تلخ است تلخ
با تو جان دادن بوَد شیرین حسین
تا قیامت دلربایی می‌کنی
در دل عالم خدایی می‌کنی
 
مصطفی را جانی و جانان تویی
روی دست و سینه‌اش قرآن تویی
حمد تو، تکبیر تو، تهلیل تو
دین تویی ایمان تویی قرآن تویی
در تمام وسعت مُلک خدا
مالک‌المُلک و ولی سلطان تویی
در دل امواج توفان بلا
نوح تو، کشتی تو، کشتیبان تویی
چشم ما و دست احسانت حسین
جان عالم باد قربانت حسین
 
روح را آرام جانی یا حسین
یک جهان جان در جهانی یا حسین
الله الله معنی «الله نور»
در زمین و آسمانی یاحسین
هم در آغوش خدا می‌بینمت
هم چراغ دوستانی یاحسین
میهمان تشنه‌کام کربلا
عالمی را میزبانی یاحسین
عالم اسلام بیت‌النور تو 
پیکر صد چاک تو منشور تو
تا قیامت چشم‌ها دریای توست
آب هم لب‌تشنۀ لب‌های توست
هر سر از تن جدا خاک قدم
هر دل بشکسته جای پای توست
زخم اکبر، آیۀ ایثار و صبر 
خون اصغر، جوهر امضای توست
گرچه روزی نیست همچون روز تو
روزها هر روز عاشورای توست
وصف تو آیات محکم می‌شود
میوه‌های نخل «میثم» می‌شود

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 495 زمان : نظرات (0)

 

بسته شد بیت الولا در پرده های نور امشب

چشم شیطان از تماشای رخ حق دور امشب

گشته سینای مدینه رشک کوه طور امشب

ریزد از هر سو سپند دل به مجمر ، حور امشب

آسمان محو نظاره ،از فلک ریزد ستاره

مهر می خنددهماره ،قرص مه در گاهواره

جان بکف گیرید کامشب شد رخ دلدار پیدا

آفرینش گشته امشب غرق در دیای رحمت

دوزخ خشم خدا شد جنه الاعلای رحمت

میوه عشق حسینی ریزد از طوبای رحمت

بسته شد باب غضب ها باز شد درهای رحمت

نقش شیطان گشت باطل، نخل قرآن داد حاصل

از صفای کعبه دل، باغ گل شد خانه گل

عالم توحید را شد مطلع الانوار پیدا

آسمان عشق را خورشید نور افشان مبارک

بر تن آزادگی عید حلول جان مبارک

رجعت نوح نجی د ردامن طوفان مبارک

لیله المیلاد قرآن باد بر قرآن مبارک

خیز و بین روی خدا را ، نور حسن ابتدا را

برق مصباح الهدی را ، بر شهیدان مقتدا را

یوسف مصر ولا شد بر سر بازار پیدا

یادگار فاتح بدور حنین آمد خوش آمد

عین حق یعنی علی را نور عین آمد خوش آمد

رهنما و دستگیر عالمین آمد خوش آمد

ای گنه کاران جسین آمد  حسین آمد خوش آمد

اهل دل را همدم است این ، نوح دریای غم است این

جان جان عالم است این ، قلب  قلب آدم است این

کرده آدم از تراب مقدمش مقدار پیدا

اهل بینش ، آفرینش زندگی از سر گرفته

نی سخن بی پرده به حق پرده از  رخ بر گرفته

جان جان عالمی را فاطمه در بر گرفته

ای عجب کز عضو عضوش بوسه پیغمبر گرفته

دل نشان تیر آهش   جان اسیر یک نگاهش

سر نثار خاک راهش   آفرینش در پناهش

خط عفو ما بود در این گل رخسار پیدا

چاره سازان دو عالم تا ابد بیچاره او

ساکنان آسمانها در زمین آواره او

سوره و الفجر مدحی از خدا درباره او

کاروان دل طواف آورده بر گهواره او

هم شرف بر آل داده ،  هم به خون اقبال داده

هم به فطرش بال داده   هم بعالم حال داده

حال عشاقش بود از چشم گوهر بار پیدا

داد آزادی ندا کامد یگانه رهبر من

عشق گفتا این بود روح خدا در پیکر من

خون به جوش آمد که باز آمد حیات دیگر من

اشک گفتا او بقا بخشید او بر گوهر من

بادها ، خاک در او ،  خاکها ، فرمانبر او

نار گل در محضر او ، آب ، مهر مادر او

مهر او از چار جانب هست در این چار پیدا

عالم جان بی حسین بن علی جانان ندارد

هر که بر او نبندد دل نه بلکه جان ندارد

شور بی آغاز عاشورای او پایان ندارد

درد بی درمان دل جز وصل او درمان ندارد

اولیا زوار کویش ،  کبریا مشتاق رویش

انبیا سیراب جویش  ، اتقیا مست سبویش

در حریم اوست هم دیوانه هم هشیار پیدا

ای خدا را عبدو در ملک خدا کارت خدائی

کبریا را بنده و بر بندگانت کبریائی

هم خدائی کرده در کشتی دل هم ناخدائی

از تو بالد ، بر تو ، نازد نام مصباح الهدائی

گرچه عطشان در فراتی  خضر را عین الحیاتی

هم تو صومی هم صلاتی   هم شفیع السیئاتی

نیست با مهر تو از کوه گنه آثار پیدا

ای خدا را دیده چشم آفرینش در نگاهت

ای قلوب انبیا و اولیا آرامگاهت

ای به تنهایی تمام عالم و آدم سپاهت

هر چه جان جان آفرین داد نثار خاک راهت

هم خلایق را ابی تو  ، هم به دل هم بر لبی تو

هم نبی را کوکبی تو ، هم هلال زینبی تو

گه به مطبخ گه به نی گه بر سر بازار پیدا

نام تو تا حشر از اولاد آدم می برد دل

صوت قرآنت هنوز از خلق عالم می برد دل

روی تو از کعبه ، لبهایت ز زمزم  می برد دل

عشق تو می دهد جان بر تن و هم می برد دل

ای بیادت هر خوشی غم ، ماه شعبان هم محرم

بر تو گریان چشم عالم ، میوه ده بر نخل "میثم"

تا بر آن نبود مدح تو برگ و بار پیدا

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 405 زمان : نظرات (0)

صلای عفو عمو می زند سفیر خدا /  به یمن لیله میلاد سید الشهداء

خدا به حضرت صدیقه داد فرزندی / که جان هر پدر و مادری را بفدا

برای از یم غفلت درا ف ز ظلمت جهل /  سفینه امده از راه با چراغ هدی

گشوده چشم بدامان فاطمه پسری / که هست چون پدرش مظهر جمال خدا

حسین مظهر حق  نور چشم پیغمبر / سرور جان علی میوه دل زهرا

فضا چو بیت ولایت به نور او شده غرق /جهان چو قلب رسول خدا گرفته صفا

طلسم گنج خداوند و اسم اعظم حق /  که نام اوست مکمل به جمع آل کسا

کفی ز کفه جود و سخاوتش خشکی /  نمی ز چشمه لطف و عنایتش دریا

پیام ها به پیام شهادتش جاری / قیام ها ز قیام مقدسش بر پا

دو تا کنید به تعظیم قد که جلوه نمود / جمال ذات خداوندگار بی همتا

سلام خلق و درود خدا بر این مولود / ز لحظه ای که خدا خلق کرده او را ، تا ..

بروز حشر که سویش برند دست امید /  تمام خیل رسل جد اطهرش ، حتی

کسی که گفت رسول خدا من از اویم /  همان رسول خدا بایدش مدیحه سرا

شکفت فاطمه را غنچه ای به گلبن وحی که رخت بوی خدا از لطافتش به صبا

هنوز شیر ننوشیده دیده نگشوده / که کرد بال به فطرش عطا ، زهی اعطا

به مهد گر بدهد بال بر ملک نه عجب /  که داد در ، یم خون هدیه قاتل خود را

ذلیل و خوار سلاطین روزگار مباد / ز عزت آنکه در این آستانه گشت ذگدا

پیام اید از کام خشک او همه دم / قیام خیزد از خون پاک او همه جا

تنم به پای سر آن شهید زنده فتد / که سنگر سخن اوست نیزه اعدا

زه خانه خانه زخمش به کوری دشمن /  دهد هماره به اوای دوست دوست ندا

ز عشق یار دلش لحظه ای جدا نشود /  هزار بارش اگر سر ز تن کنند جدا

ز دیر و طشت و درخت و تنور تا سر نی /از او بخواندن قرآن شود بلند صدا

شود چو گم تن صد چاک او بقلزم خون / بود ز طلعت او جلوه خدا پیدا

 کسیست پیرو خط حسین و یارانش / که بهر دین کند اینگونه دین خویش ادا

ستاد پیش ستمکار پابجا دیروز / که شیعه اش نکشد بار ظلم را فردا

نه ، از یزید زمان برد آبرو تا حشر / یزیدها شود از انقلاب او رسوا

درود خلق و خدا بر کسیکه پیرو اوست /ز صبحگاه ازل تا غروب روز جزا

از ان به بزم عزایش خدا نظر دارد / که خط رزم دهد دائم از طریق عزا

کسیکه عاطفه از اشک ماتمش نگرفت /همان به نزد عدو ذلتش سزاست سزا

اگر نه اشک عزایش بود عبادت حق / رسول در شب میلاد او گریست چرا ؟

صدای ناله مظلومیش به من آموخت / که با ستم بستیز و ز بند ظلم درآ

کسیکه سر به ره عشق داد پیروز است نه آنکه گوشه نشین گشته در کنار سرا

سخن زو صف حسین آورد کسی بزبان  که چهره اش بود از خون چو لاله حمرا

دم از ولا زدن و دوری از بلا جستن / چه سان مقرب بزم ولا کنند تو را ؟

مرا ولایت آن کشته ای کند زنده / که پافشرد و بلی گفت در هجوم بلا

بلی به موج بلاها کسی تواند گفت / که هر چه بشنود از غیر دوست گوید لا

چنان ز خون گلو شست دیده را که ندید به غیر چهره سبحان ربی العلی

به قتلگاه خدا بود او در آغوشش / که بود صبح وصالش نه ظهر عاشورا

ز بسکه محو خدا بود گفت برگردد / ز مقتلش بسوی خیمه زینب کبری

توجهش به خدا بود و هیچ باک نداشت که از گلو سر او برند یا ز قفا

حسین کشته شد اما رسد به هر نسلی پیام زنده او با نوای روح فزا

که یا (سیوف خذینی) که دین جدم را /شهادت من و یاران من کنند احیا

 قسم به دوست که مار خوش است در ره دوست به خون خویش طپیدن مقطع الاعضاء

قسم به ناله مظلوم خصم ما است کسی که با سکوت کند خط ظلم را امضاء

اگر رود بسر نی سرم چهل منزل / و گر فتد بدنم قطعه قطعه در صحرا

اگر که چهره گذارم بروی خاک تنور / و گر که چوب خورم در میان طشت طلا

ارگ که سر شکند پای نیزه ام  زینب / و گر که خون خورد از داغ اکبرم لیلا

عزیزم و ندهم لحظه ای به ذلت تن / بگو خراب شود بر سرم همه دنیا

حسین دست به دست عدو دهد هیهات حسین بند اسارت ندهد بپا ، حاشا

به پور هند جگر خواره چون گشاید دست ؟  کسی که پرورشش داده دامن زهرا

چگونه دست دهم من به دست آن کافر که آشکار گذارد بروی قران پا

 مرا زمام دو گیتی و راست جام شراب  زمام دار کجا و شراب خوار کجا ؟

اگر ز پا فکند باطلم به تیغ چه غم / همیشه از طرف حق بدست ما است لوا

 حیات مردم آزاده جز شهادت نیست / که در طریق الهی فنا است  عین بقا

یزید جای نبی ، امت نبی خاموش /  کجا است غیرت وایمان ، کجاست شرم و حیا ؟

به صحنه تا که یزید و یزیدان هستند / قیام واجب عینی بود به مذهب ما

الا عدوی تو را دائم از خدا نفرین / الا محب تو را روز و شب ز خلق دعا

شهادت تو بما درس زندگی آموخت / که زندگی است جهاد و عقیده انسان را

 هماره یاد قیام مقدس تو بود /  زمین چو کرب و بلا و زمان چو عاشورا

 گرفت از تو مضامین خویش را "میثم"

که در ثنای تو گفت این قصیده غرا  

)نخل میثم ج1)

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 417 زمان : نظرات (0)

 

امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند

روح القدس مدحت گری ، حورا غزل خوانی کند

گیتی به تن پیراهن از ، انوار ربانی کند

شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند

در سینه های سوخته آتش گلستانی کند

زیبد جهان هستی خود ، یکباره قربانی کند

ریحانه ختم رسل فرزند زهرا آمده

آری حسین بن علی (ع) امشب بدنیا آمده

امشب به روی دست خود ، قرآن گرفته فاطمه

امشب ز باغ آرزو ، ریحان گرفته فاطمه

امشب ز دریای ولا ، مرجان گرفته فاطمه

امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه

امشب برای اهل دل ، جانان گرفته فاطمه

امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه

امشب در عاشورائیان بر پا شده شوری دگر

از خانه زهرا رود بر آسمان نوری دگر

در سیر دریای ولا دل گوهرش را یافته

یا جان بظلمات بلا روشنگرش را یافته

باطل شده سر در گم ، حق محورش را یافته

بستان سرسبز ولا آب آورش را یافته

نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته

فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافته

از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه

ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فاطمه

شور آفرین عاشقان با شور عاشورا است این

مشعل فروز بزم جان روشنگر دلهاست فاطمه

ریحانه ختم رسل دردانه زهراست این

ماه امیرالمونین مهر جهان آراست این

توحید از سر تا بپا قرآن ز سر تا پاست این

وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این

گویم اگر در وصف او از انچه هست آگاهیم

ترسم که هر کس بشنود خواند حسین اللهیم

جان بحر و او در دانه اش دل باغ ، او ریحانه اش

هستی همه دلداده اش عالم همه دیوانه اش

ایثار شمع محفلش خلقت همه پروانه اش

خلق زمین و آسمان یکسر گدای خانه اش

سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش

مرهون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش

چشم همه دریای او قلب همه صحرای او

هر جا شده کرب و بلا هر لحظه عاشورای او

فطرس بپا فطرس بیاشور حسینی ساز کن

درد درون خویش را ابراز کن ابراز کن

حرف دل بشکسته را آغاز کن آغاز کن

پروانه شو پروانه شو پرواز کن پرواز کن

برگرد شمع روی او پرواز کن پرواز کن

نازی بکش زان نازنین بر خلق عالم ناز کن

عین الحیوه عاشقان در عالمین است این پسر

باب النجاه عاصیان یعنی حسین است این پسر

آن سرو بستان قدم تازد در این عالم قدم

ناورده حرفی بر زبان نگشوده چشم خود ز هم

دست گرفتاری گرفت از رحمت و لطف و کرم

لبخند زن پرواز کن گردید گرد آن حرم

زد بوسه بر گهواره اش قنداقه اش بوسید ، هم

این قصه دارد نکته ای یعنی گنه کاران چه غم ؟

من آمدم تا در یم عصیان بگیرم دستتان

از جام عشق خود کنم دیوانه و سرمستتان

من آمدم با بذل جان دل مرده را احیا کنم

من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم

من آمدم هر فرد را آزاده در دنیا کنم

من آمدم بند ستم از پای عالم وا کنم

من آمدم تا پرچم عدل و شرف برپا کنم

من آمدم هر روز را اعلان عاشورا کنم

من آمدم تا رهنما در طی منزلها شوم

با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم

حسن خدا روی خدا این حسن من این روی من

خلق نبی خوی نبی این خلق من این خوی من

رنگ جنان بوی جنان این رنگ من این بوی من

حبل المتین عاشقان این تار من این موی من

سعی و صفای عارفان این بیت من این کوی من

آلوده دامانید اگر این بحر من این جوی من

من بین دریای بلا فلک نجات امتم

من با لب عطشان  خود آب حیات امتم

خونین گلان باغ دین نوشند اب از خون من

ایثار دامن گیر من آزادگی مرهون من

افروختن ، خود سوختن ، آموختن قانون من

مجد و جلال و عزت و عشق و وفا ممنون من

قلب همه کانون من ، چشم همه جیحون من

خونی که ریزد بر زمین ، از چهره گلگون من

هر قطره اش می جوشد و صد بحر غفران می شود

بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می شود

تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش

تا حشر هر افتاده را من همدمش ، من یاورش

هر کس به طوفان غرق شد ، من کشتی اش ، من لنگرش

هر کس به صحرا گشت گم ، من هادی اش ، من رهبرش

هر کس شهید دوست شد ، من سیدش ، من سرورش

هر کس که مست یار شد من ساقی اش ، من ساغرش

لبیک گو امدادگر فریاد رس فردا من

حتی اگر کافر زند دست ولا بر دامنم

من عاشق شیدای حق ، حق عاشق شیدای من

پیمان خود را نشکنم ، گر بشکند اعضای من

صد ره ، اگر غلطد بخون هر لحظه سر تا پای من

صد بار اگر گلگو ن شود از خون سر سیمای من

هر روز گردد زنده تر ، ز امروز من فردای من

بر نسلها باشد یکی میلاد و عاشورای من

هر روز بر آزادگان میلاد جان ما بود

در محفل دلدادگان "میثم" زبان ما بود

 

 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 611 زمان : نظرات (0)

 

خانه ی شیر خدا امشب پر از نور خداست 

البشاره لیله ی میلاد مصباح الهداست 

بر سر دوش نبی، شمس ولایت جلوه گر 

پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست 

فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال 

هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست 

چشم ثارالله یان روشن به میلاد حسین 

کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست 

گام گامِ مقدمش، رشک گلستان بهشت 

عضو عضوِ پیکرش، اوراق صنع کبریاست

این همان مصباح دست غیب رب العالمین 

این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست 

چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه 

پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست 

با وجود آنکه نَبوَد رحمت حق را حدود 

این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست 

سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه 

خون قرآن، اصل ایمان، قلب دین، روح دعاست 

قطره‌ای از بحر لطفش چشمه ی آب حیات 

ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست 

وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد 

مدح او باید کسی گوید که او را خونبهاست

هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر 

هرچه می‌خوانم ثنایش را،علی سرتا به پاست 

هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او 

هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست 

هر چه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد 

درعوض او ازخدای خویش بگرفت آنچه خواست 

من نمی‌گویم، نمی‌گویم، خدا باشد حسین 

لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد، رواست 

خواهر مظلومه ی او مادر آزادگی است 

تا قیامت بر همه آزاد مردان مقتداست 

اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق 
دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست

مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست 

مدح او تطهیر و قدر وفجرو نور و«اهل‌أتی»ست 

قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش 

صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست 

بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین 

هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست 

روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است 

فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟ 

او بُوَد فُلک نجات و لنگرش دخت علی 

این نباشد کفر اگر گویم خدایش ناخداست 

شهریار کشور دل‌ها «حسین بن علی» 

زاده ی ام‌البنین فرمانده ی کل قواست 

آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا 

گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست 

گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست 

هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست 

اینکه خندانیم و گریانیم در میلاد او 

می‌کند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست 

آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است 

کشته ی محبوب را گر کشته پنداری خطاست 

مرگ در بستر بوَد بر عاشق صادق حرام 

این معما را کسی داند که با ما آشناست 

شور ما شور شهادت، شوق ما شوق وصال 

زخم ما یاری رحمت، خون ما آب بقاست

من ز خون دل نوشتم بر جبین آسمان 

هر که فانی در ره حق نیست، پایانش فناست 

قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر 

مضجع من «مروه» و ایوان عباسم «صفا»ست 

گو یکی گردند خلقت از برای قتل من 

قامتم تنها برای خالق یکتا دوتاست 

آب را بر روی ما بسته نمی‌داند عدو 

حنجر ما تشنه ی آب دم تیغ بلاست 

وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست 

این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا»ست 

"میثم" این مصراع را با خط خون باید نوشت 

رأس ما از تن جدا شد، دوست کی از ما جداست؟

 

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 26
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 541
  • آی پی دیروز : 581
  • بازدید امروز : 5,364
  • باردید دیروز : 5,627
  • گوگل امروز : 37
  • گوگل دیروز : 26
  • بازدید هفته : 17,415
  • بازدید ماه : 80,517
  • بازدید سال : 1,122,658
  • بازدید کلی : 19,628,486