فرات و که دیدم جلو چشمام
به یاد غم خیمه افتادم
به یاد چشای پر از اشکِ
رقیه دم خیمه افتادم
به یاد لبای ترک خورده
نگاه رباب و علی اصغر
به یاد گلوی پر از زخم و
گلایی که دارن میشن پرپر
نوشتم رو دل دریا که ارباب من تشنۀ آبه
زدم زانو جلو ابرا که ارباب من تشنۀ آبه
بزن بارون به این صحرا که ارباب من تشنۀ آبه
'"حلالم کن اگه آب به خیمه نرسید'"
نگاه کن چجوری زمین خوردم
نگاه کن چجوری علم افتاد
نگاه کن حسین جان چه آتیشی
توی دامن این حرم افتاد
حرم بی علمدار اگه باشه
میگن دیگه پشت و پناهش رفت
همه میگن الان حسین تنهاست
آخه تکیه گاه سپاهش رفت
زدم رو به همه دنیا که ارباب من تشنۀ آبه
شدم شرمنده زهرا که ارباب من تشنۀ آبه
به من دیگه نگید سقا که ارباب من تشنۀ آبه
'"حلالم کن اگه آب به خیمه نرسید'"
چقدر آسمونو قسم دادم
بباره روی خشکی لبهات
نشد که نشد قطرۀ آبی
بیارم برای کبوترهات
چجوری میتونم بیام خیمه
همین جا رها کن ابالفضلو
حلایت از خواهرم میخوام
یه دنیا دعا کن ابالفضلو
ببین چشمام پر از خونه که ارباب من تشنۀ آبه
میخونم باز غریبونه که ارباب من تشنۀ آبه
امید من به بارونه که ارباب من تشنۀ آبه
نوشتم رو دل دریا که ارباب من تشنۀ آبه
زدم زانو جلو ابرا که ارباب من تشنۀ آبه
بزن بارون به این صحرا که ارباب من تشنۀ آبه
'"حلالم کن اگه آب به خیمه نرسید'"