loading...

آئین مستان

حضرت رقیه (س)

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2991 زمان : نظرات (0)

 

میدونی چرا صورت من شده کبود ، عمو نبود

میدونی چرا موهام گرفته بوی دود ، عمو نبود

میدونی چرا رمق تو زانو هام نبود ، عمو نبود

میدونی چرا رفتم محله یهود ، عمو نبود

عمو نبود، عمو نبود

به خدا که آتیش روی چادرم نبود ، عمو که بود

یه دونه موی سفید روی سرم نبود ، عمو که بود

به خدا که دستی پی معجرم نبود ، عمو که بود

کسی توی صحرا پی گوشوارم نبود ، عمو که بود

عمو نبود، عمو نبود

حالا که سرم روی خاک این خرابه هاست ، عمو کجاست

حالا که روی لبام همش خدا خداست ، عمو کجاست

حالا که حرم تو ازدحام دشمناست ، عمو کجاست

حالا که همش رقیه زیر دست و پاست ، عمو کجاست

عمو کجاست، عمو کجاست

بی تو همه افتادن به این روز سیاه ، عمو بیا

بی تو منم و محله ی نامحرما ، عمو بیا

داره میکشه من و نگاه شامیا ، عمو بیا

غرور من و شکسته دست بی حیا ، عمو بیا

عمو بیا، عمو بیا

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 501 زمان : نظرات (0)

 

وای وای، وقتی که

 میدیدم عمم رو زیر تازیونه ها

وای وای، وقتی که

 رو نیزه سنگ خوردی از رو بوم خونه ها

وای وای، وقتی از

 رو نیزه افتادی رو خاکا

وای وای، وقتی از

رو نیزه دیدی من و بابا

وای وای، تا اسم تو رو بردم

وای وای، سیلی و لگد خوردم

وای وای، من با هر قدم مردم

وای وای، ذره ذره جون دادم

وای وای، از رو ناقه افتادم

وای وای، اسمم رفته از یادم

وای وای، وقتی که

 لرزیدم از شرم اون چشمای بی حیا

وای وای، وقتی که

میدیدم میبندن سرها رو رو نیزه ها

وای وای، از دست نامردا تو کوچه و بازار

وای وای، از سیل اشکای این گریه ی زار زار

وای وای، تا اسم تو رو بردم

وای وای، سیلی و لگد خوردم

وای وای، من با هر قدم مردم

وای وای، ذره ذره جون دادم

وای وای، از رو ناقه افتادم

وای وای، اسمم رفته از یادم

وای وای، وقتی که

میپیچید زنجیرم دور این گلوی من

وای وای، وقتی که

سر نیزه سرخ میشد با خون عموی من

وای وای، پیرم کرد درد این زنجیر روی دوشم

وای وای، از درد سیلی و زخم روی گوشم

وای وای، این چشما دیگه تاره

وای وای، از زخمای گوشواره

وای وای، از این معجر پاره



خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1099 زمان : نظرات (0)

 

چه آروم اون گوشه خوابیده

چه خنده ای کنج لبهاشه

تو خواب ناز داره میبینه

که توی آغوشه باباشه

داره خواب میبینه که بابا دوباره

گل بوسه تو باغ چهرش می کاره

نه لبهاش کبوده نه موهاش پریشون

نه اون روی ماه زیر گرد و غباره

بابا، بابای مهربون من

نپرس از حال پریشون من

روی زرد و قد کمون من

بابا من الذی ایتمینی

یه مرتبه می پره از خواب

ولی نمیبینه باباش و

نمی بینه خوابش و حتی

هر چی که می بنده چشماش و

نمیبینه چیزی به جز یه خرابه

که تاریک و سرده غمش بی حسابه

می پرسه با گریه که بابای من کو

ولی این سوالش بازم بی جوابه

تا کی قسمت من تنهاییه

بابا نگو وقت جداییه

آخه دختر بچه باباییه

چه آروم اون گوشه خوابیده

 بدون این غصه ها، غم ها

ولی دیگه خواب نمیبینه

روی زانوشه سر بابا

می دونستم این غصه امشب تمومه

می دونسته که دیدنش آرزومه

حالا اومده تا که تنها نمونم

نخواب، نه رویا، خودش روبرومه

بابا، دیگه منو تنها نگذار

تو این ویرونه ی سرد و غم بار

از تو جدا نمیشم من این بار

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1235 زمان : نظرات (0)

 

دلم از خرابه دیگه خونه امشب

مزاحم شدم من برا عمه زینب

می سوزم تو این تب

صورت من کبوده و زرده

حرف دلم گلایه و درده

یه دختره شامی رو دیدم که

روسری منو سرش کرده

یه دنیا درد دل دارم بابا

از اون شب سر توی صحرا

موی سرم سپیده و قدم

شده شبیه مادرت زهرا

آه بابا، بابا، بابا

وای، بابا، بابا، بابا

دعا کن بمیرم، برم از خرابه

برای همیشه سه ساله ات بخوابه

که موندن عذابه

دوری تو طاقتم و برده

دیر برسی دختر تو مرده

تموم راه شام و بازار و

عمه به جای من زمین خورده

تو این خرابه نفسم تنگه

چرا رو لبهات اثر سنگه

راستی تو بازار حراجی ها

دیدم سر خاتم تو جنگه

آه بابا، بابا، بابا

وای، بابا، بابا، بابا

یکی نیست بپرسه گناهم چی بوده

چی بوده که رنگم پریده کبوده

تواتیش و دوده

نگفتی که سه ساله جون میده

واسه تصدق یکی نون میده

خسته شدم بسکه تو این بازار

یکی همش ما رو نشو میده

جای طناب مونده رو گردن ها

حتی حیا نکردن از زن ها

از روی ناقه افتادم گفتم

الهی هیچ زنی نشه تنها

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 4929 زمان : نظرات (0)

 

دیدم به خواب آن آشنا دارد می آید

دیدم که بر دردم دوا دارد می آید

دیدم که با شال عزا و چشم گریان

مولایمان صاحب عزا دارد می آید

تو صاحب این روضه ای دریاب ما را

آغوش خود بگشا گدا دارد می آید

آقا نمی بینی مگر در غیبت تو

خیلی سر شیعه بلا دارد می آید

بچه رو  صرف اینکه می دونند شیعه است،شش ماه داره،سرش رو می برند. آقا کجایی ؟ دوباره حرمله ها از زیر خاک بیرون اومدند.

امشب نمی دانم چه سرّی هست که اینجا

بوی شهیدان خدا دارد می آید

در این زمان خط مقدم هیئت ماست

از جبهه بوی کربلا دارد می آید

اینجا صدای گریه و عطر مناجات

از سنگر  و از خیمه ها دارد می آید

آقا سوالی داشتم از سمت گودال

آوای وا اُمّا چرا دارد می آید

بُنَیَّ قَتَلوکَ وَما عَرَفوکَ وَمِن الْماءِ مَنَعُوکَ.

آقا بگو جدّت مراقب باشد آخر

یک خنجر تیز از قفا دارد می آید

امشب ناله ها لاینقطع باید باشه

همراه با آن قافله با دست بسته

یک خانم چادر سیا دارد می آید

پشت سرش یک دختر ناز سه ساله

با قامتی که گشته تا دارد می آید

می گوید عمه یک نظر بر نیزه ها کن

بابای من همراه ما دارد می آید

رقیه جان سلام بابا، همنشین سرم شدی

چی شده صورتت چقدر، شبیه مادرم شدی

آره می دونم دستاتو بستن

وقتی که سایم از سرت کم شد

شبیه مادر صورتت نیلی

شبیه مادر قامتت خم شد

موهای تو پریشون

موهای من پر از خون

گریه نکن بابا جون

تنها بودی بین یک عده نامحرم

از رو نیزه اشک چشم هاتو می دیدم

اومدم راحتت کنم از این رنج و غم

دختر دیگه با خودم تو رو می برم

سلام بابای خوب من

خوش اومدی به ویرونه

می بخشی که نمی تونه

رقیه رو پاش بمونه

بدون دست مهربون تو

زجری کشیدم توی این صحرا

بابا نبودی سیلی می خوردم

عمه می گفت که بگو یا زهرا

بابا بشنو صدامو

بیا از این نامردا

بگیر گوشواره هامو

مثل لب هات دل من خونه بابایی

دخترت بی تو نمی مونه بابایی

عاشقی را به کل دنیا نشون میدم

می بوسم لبای تورو واست جون میدم

دیدن سر و محکم داره فشار میده،به سینه چسبانده،معلومه بابارو نشناخت،سر رو نشسته بودند،با این انگشتاش خون بین محاسن رو پاک میکرد،مثل ابی عبدالله که بالا سر علی اکبر خون از دهان علی در می آورد،خون رو از دهان بابا در می آورد، ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف لب هاش رو به لب های بابا گذاشت، بابا، بابا ...

به روی دامن پدر سه ساله دیده هر کسی

اما به دامن سه ساله ای بریده سر ندیده کس

باور نداشتم بیای به اینجا

خوش اومدی به خرابه بابا

دیروز رو نیزه بودی

هستی حالا رو زانوم

تا شدی مهمون من

خوب شده درد پهلوم

این همه رنج و بلا کی دیده

بابا رو نی بابا کی دیده

هر چی دویدم بابا

باز نرسیدم بابا

روی نی بودی چشماتو

از دور بوسیدم بابا

از درد بی حساب،سرم را گرفته ام

با دستمال بال و پرم را گرفته ام

از صبح تا غروب نشستم یکی یکی

این خارهای موی سرم را گرفته ام

ای حسین............

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 837 زمان : نظرات (0)

 

گویا به سر رسیده غم انتظارها

از راه آمده است نگار نگارها

بابا خوش آمدی

زبون زبون دخترونه است

 بابا خوش آمدی قدمت روی چشم من

كدوم چشم؟

چشمی که خون شده ز غم روزگارها

خوشبحال اونایی كه ناله دارند،بابا بابا

با گریه ام بساط ستم را به هم زدم

سه ساله داره،الله اكبر،هر لشكری بخواد جایی رو فتح كنه،نیاز به اسباب و سلاح داره، عمه اش زینب شام رو فتح كرد،سلاح زینب یكی خطبه بود،سلاح عقیله ی بنی هاشم تو فتح شام یكی خطبه بود،هم خودش خطبه خوند و هم امام سجاد . ورق شام رو عوض كرد.یه سلاح دیگه ی زینب گریه بود، علم گریه رو داد دست رقیه،رقیه شد علمدار گریه،شد اُم البكاء،برو حرمش. بهت آدرس بدم اونایی كه نرفتن،وصف العیش نصف العیش،برو حرمش،سر درب حرمش نوشته:

آنكه  در این مزار شریف آرمیده است

اُم البكاء رقیه ی محنت كشیده است

عَلم گریه رو برداشت،اما گریه ی رقیه گریه ضعف نبود،اشتباه نكن رفیق،عزیز دلم گریه رقیه گریه ی قیام بود،مثل مادرش زهرا،ای جانم،گریه ی رقیه گریه ی قیام بود،یه دونه اش رو برات بگم،با گریه اش كاری كرد،جون امام زمانش رو نجات داد، از امام سجاد نقل میكنه تاریخ، میگه اون شبی كه ریختن تو خرابه سر بابام رو آوردن،سر شب از مأمورهای خرابه شنیدم یه نیتی دارند،اون شب میخواستند دیوار خرابه رو   رو سر ما خراب كنند، خواهر سه ساله ام با گریه اش جون مارو نجات داد،قیام كرد با گریه، همه رو به هم ریخت،آره این گریه گریه ی قیامه.

با گریه ام بساط ستم را به هم زدم

آورده ام برای شما افتخارها

بابا جونم،عزیز دلم،حالا میخواد با باباش حرف بزنه،تو رو به خدا زبانحال با دلت چه میكنه؟من روضه ام همینه،صدا زد بابا:

این گیسوان مختصرم فرش راه تو

چرا مختصر؟

باقیش مانده است میان شرارها

پاهای کوچکم پر آلاله ها شده

بس که دویده ام پی تو در فرارها

بس كه دویدم عقب قافله،واویلا،واویلا

پای من از ره شده پر آبله،واویلا،واویلا

پاهای کوچکم پر آلاله ها شده

بس که دویده ام پی تو در فرارها

حواست باشه،یه قول به دخترت بدی ، تا آخر یادشه،فكر نكنی دختر یادش میره،صدا زد بابا یادته:

گفتی مرا دوباره بغل می کنی، ولی

دستت کجاست، آه چه شد آن قرارها

حسین..... خیلی این بیت حسی است،دیدی آدم جلوش رو نگاه كنه،درست راه میره، اما خدا نكنه یه چیزی نظرت رو جلب كنه،خواهش میكنم تصویر رو دقت كن،میكشتت،خدا نكنه به یه چیزی خیره بشی،دیگه جلوت رو نگاه نمیكنی، صدا زد بابا:

محو سر تو بودم و خوردم زمین پدر

یک مرتبه، دو مرتبه... نه، بلکه بارها

خسته شدم پدر، نفسم بند آمده

از بس که پا به پا شده ام با سوارها

نمی دونم چه جوری جلو برم،هی میخوام ببرمت تو دل روضه،اما مكث میكنم،هر چی آروم بریم جلو بهتره،شب شب كسی نیست كه به این راحتی ازش بگذریم، خیلی ها مشكل دارن،مریض دارن،نمی دونم،دونه دونه بلند شید میگید یه دردی دارم،گرفتاری دارم،اونایی كه دختر دارن میدونند،دختر اگه به بابا رو بزنه بابا روش رو زمین نمیزنه، امشب بگو خانم جان به بابات یه رو بزن مارو یه كربلا ببره.بگو خانم جان ما دلمون میخواد اربعین بیاییم كربلا،به بابات یه رو بزن. ادامه ی روضه

خسته شدم پدر، نفسم بند آمده

از بس که پا به پا شده ام با سوارها

الله اكبر،یه بیته،ولی یه شب سوم ناله میخواد.صدا زد بابا:

صوت خفیف ودست نحیف و تنی ضعیف

مانده برای دختر تو یادگارها

ببرمت یه سر مدینه و برگردیم،این دختر آیینه ی فاطمه است،مادرشم اون روزهای آخر،دیگه چیزی ازش باقی نمونده بود،همه چیزش رو برا علی خرج كرد،اگه رقیه تو بیابونا دوید،مادر ما تو كوچه های مدینه.

دنبال حیدر می دوید

از سینه اش خون می چكید

اگه مادر ما غلاف شمشیر خورد،رقیه هم سیلی خورد تازیانه خورد، مثل مادر، حرف زدنش هم مثل فاطمه بود،راه رفتنش هم مثل فاطمه بود،عمه هی نگاش میكرد،گریه میكرد،میگفت عمه چرا گریه میكنی؟میگفت:آخه تو چقدر شبیهه مادر منی،عین مادر،اخلاق مادر،ارث برده،به این دختر رسیده،دست بند مادر دست دختره،سر رو بغل كرد، عین مادرش زهرا حرف زد، زهرا وقتی نگاش به علی افتاد،از پهلوش نگفت، از بازوی ورم كرده نگفت،رقیه هم از درداش نگفت، سر رو بغل كرد،الله اكبر،شروع كرد با سر حرف زدن،یه نگاه كرد به سر،ای وای،اَ بَه...بابا بابا....ان شاالله هیچ وقت دخترت صحنه ای رو نبینه كه آزار ببینه،تا نگاش به سر افتاد ،اول یه دست به محاسنش كشید، مَن ذا الذی خضّبك بدمائك؟حسین........ نمی خوای كمك كنی؟..حسین....نمی خوای صدات و خرج كنی؟حسین.....من اعتقادم اینه كه رقیه تو خرابه جواب همه ی سئوالاتش رو گرفت، مگه سئوال داشت؟آره، دختر بچه همش اهل سئوال  و كنجكاویه،جواب همه ی سئوالاتش رو گرفت،دونه دونه بهت بگم،دست كشید به محاسن جواب اون سئوال رو گرفت،شب عاشورا همه ی لشكر خضاب كردند،حضرت دستور داد،گفت:برید خضاب كنید،یه دستور نظامی بود،میخواست روحیه ی لشكر بره بالا،حضرت گفت:همه محاصن رو خضاب كنند،همه ی لشكر خضاب كردند،فقط خود ابی عبدالله خضاب نكرد،بچه ها می اومدند سراغ عمه ،عمه چرا بابامون خضاب نمیكنه،عمه هم جواب میداد،عزیزان من،ناراحت نباشید،آخه باباتون عزاداره،عزاداره داداش حسنشه،تو مدینه گفته دیگه خضاب نمیكنم،رقیه تا دست كشید به محاسن باباش گفت:حالا فهمیدم چرا خضاب نكردی،میخواستی با خون خودت خضاب كنی. برم جلوتر؟میای با من یا نه؟ دست به محاسن كه تموم شد،دیدن داره روی لبهای پاره پاره دست میكشه،جواب یه سئوال دیگه اش رو گرفت،تا دست گذاشت رو لب ها گفت: حالا فهمیدم چوب خیزران  كجا میخورد،حسین..... جمله ی آخرم، دست گذاشت به محاسن جواب حرفش رو گرفت،دست گذاشت رو لب ها جواب سئوالش رو گرفت، چه كرد؟ دیدن دست گذاشت رو رگ های بریدهمَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْكَ حالا فهمیدم چرا عمه زیر گلوت رو می بوسید.حسین........ بگو تا نفست مثل رقیه قطع بشه.حسین..........

 

تعداد صفحات : 18

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 17
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 124
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 968
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 968
  • بازدید ماه : 103,511
  • بازدید سال : 1,145,652
  • بازدید کلی : 19,651,480