هلال محرم که پیدا شده
دل سنگ از اشک دریا شده
به پرچم سیاه عزای حسین
حسینیه هامان چه زیبا شده
چه صاحب دلانی که بیدل شده
چه شوریدگانی که شیدا شده
تمامی ذرات در کائنات
عزادار فرزند زهرا شده
فقط سفرهٔ گریه در دهر پهن
برای محبین مولا شده
همه ممکنات است مجنون ما
و ما جمله مجنون لیلا شده
شده فصل گریه برای حسین
همه زندگیم فدای حسین
دلی مملو از ماتم آورده ام
نگاهی سراسر غم آورده ام
ز فرط گناهان ز ره مانده ام
کمک کن کمک کن کم آورده ام
به پیش قدم هایت ای تشنه لب
دو تا چشمهٔ زمزم آورده ام
به هر کس که گوید کجا میروی
جوابی چنین محکم آورده ام
که هر گاه در بین ره مانده ام
به ابرویم از غم خم آورده ام
پس از امتحان همه روی خود
به درگاه آقایم آورده ام
آقا چه کار کرد...
به نیمم نگاه خود اعجاز کرد
گره از دل و کار من باز کرد
فدای تولات مولای من
نمی افتد اسمت ز لبهای من
گرفتار دنیاست عقبایم و
گرفتار عقباست دنیای من
نه دنیا نه عقبا امید من است
تو هستی تو امروز و فردای من
اگر خصم گیرد سرم از بدن
بسوزاند از فرق تا پای من
اگر اربا اربا کند پیکرم
کند آهن سرخ در نای من
ز خون گلویم وضو گیرم و
شود کربلایم مصلای من
به دریای خون دست و پا میزنم
تو را آخرین دم صدا میزنم
حسین....
قسم بر تو و نازنین دخترت
به دستان بر خاک آب آورت
به اشک یتیمانه در خیمه ات
به راس روی نیزهٔ اصغرت
به چشمان مانده به راه حرم
به چشمان فرمانده لشکرت
به حال جگر سوز طفل رباب
به عبدالله و قاسم و اکبرت
به آن دم که گودال معراج بود
خدا و خودت بودی و خواهرت
به آن لحظه ای که خداوند دید
لب خواهرت را روی حنجرت
برای تو در حسرت مردنم
به این عشق هر دم نفس میزنم
تو بر خاک بودی و خواهر رسید
گمانم که دنیا به آخر رسید
بمیرم حسین آه قلبم حسین
به داغ تو عمر خوشی سر رسید
جواب صدای تو از خیمه ها
صدای پدر جان دختر رسید
زمین لرزه افتاده در کربلا
همین که به گودال خواهر رسید
لبت روی خاک و نفس میزدی
حسین به قفا روی زمین بود دید خنجر نمیبره، با پا بدن برگردوند...
لبت روی خاک و نفس میزدی
دم وا حسینای مادر رسید
همه کفر فریاد تکبیر زد
کی...
همان دم که خنجر به حنجر رسید
اصل روضه محرم اینه
تو را پیرها با عصا میزدند
برای رضای خدا میزدند
حسین....