loading...

آئین مستان

,متن روضه پنجم محرم,روضه پنجم محرم,متن مداحی پنجم محرم,مداحی پنجم محرم,متن روضه عبدالله بن حسن,روضه عبدالله بن حسن,عبدالله بن حسن,,متن مداحی عبدالله بن حسن,مداح

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2215 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1734 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1281 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 689 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 627 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 603 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3489 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6703 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2836 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3801 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3237 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3563 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4135 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3673 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7256 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4947 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5888 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4365 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5533 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4177 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 601 زمان : نظرات (0)

 

اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ

عهد ما از روز اول با حسین و با حسن

چه شبیِ این دو شب پنجم و ششم ؛ خیلی سفره گسترده ست تصور کن یک طرف کریم اهل بیت باشه ، یک طرف رحمت واسعۀ خدا .باور کن این دو شب گدایی هم بلد نباشی این دوتا برادر اصلاً نمیذارن دست خالی بری

عهد ما از روز اول با حسینُ با حسن

ذکر ما تا روز آخر یا حسینُ یا حسن

با محرم کربلایی شد دل ما شب به شب

روضه خواندیم از حسین اما حسن اما حسن

آقا جان می ارزه تو دهۀ محرم یک شب ناله بزنی بگی حسن .. می ارزه مادرش یه لبخند بزنه .. می ارزه مادرش بگه غریب نوازی کردی منم تلافی میکنم ..

روضه خوانِ غربتش شب هایِ خاموش بقیع

بی کس و تنها حسینُ بی کس و تنها حسن

این عبارتی که اول جلسه گفتم همینجوری رد نشیم ، حسینم غریبُ مظلومِ .. (مصیبتی که حسین کشید تو این عالم بالاتر از او کسی ندید) مُصِیبَه مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا اما برای ابی عبدالله این عبارت نیامده . أشْهدُ أنّک قُتِلْتَ مَظْلُوماً شهادت مظلومانه بود ، اما این عبارت فقط برای امام مجتبی است شهادت میدم تو مظلومانه زندگی کردی به خدا آدم دنیایی دشمن بیرون داشته باشه بیاد خونه شریک زندگیش آرامشش باشه تمومه بمیرم برات اقاجان اصلا همۀ اینا کنار همین یدونه بسه

اومد مدینه امام مجتبی رو دید گفت اقا منو شناختید؟ گفت نه گفت آقا من فلانی ام گفت بله شناختم اینجا چه میکنی گفت آدرس گرفتم اومدم شمارو پیدا کنم بعد یک نگاه کرد به حضرت گفت آقا منو شما بچگی باهم بودیم همسن و سالیم اما من یدونه محاسنم سفید نشده ، آقا جان زود پیر شدی ؟ حضرت دوتا جواب داد یک جوابُ رو در رو به اون مرد عرب فرمود این ارثیه ما بنی هاشم زود پیر میشیم پدرم امیرالمومنین هم همینطور بود ، مرد عرب رفت غلام امام میگه دیدم حضرت ساکت دستاشُ فشار میده هی زیر لب گفت ما پیر مادرمون شدیم .. اونی که من تو کوچه ها دیدم هرکی ببینه میمیره پیر چیه؟"

بیقرارِ قصه های کوچه و دیوار و در

رازدارِ غصه های مادرش زهرا حسن

غریبِ کوچه ها شدن با من

غریب کوچه ها شدن با من

غریب کربلا شدن با تو

دیدن مادر روی خاک با من

شهید سر جدا شدن با تو

غریب کوچه ها شدن با من

غریب کربلا شدن با تو

وای وای چجوری تقسیم کردن

دیدن مادر روی خاک با من

ان شاءالله هیچوقت مادرتو روی خاک نبینی

شهید سر جدا شدن با تو

تو نبودی و دیدم روی خاکِ یه مادر

اما نیستم و تو میبینی روی خاکِ یه خواهر

من میبینم مادرمو یه بار سیلی میزنن تو هم آماده باش داداش کربلا

غریب در وطن شدن با من

شهید بی کفن شدن با تو

تو خونه دست و پا زدن با من

قتلگاه دست و پا زدن با تو

من با خاطره های غم فاطمه مردم

غریبونه به دستت پسرامو سپردم

از همون روز که بدن برادرُ تیر بارون کردن از همون روز که با دست خودش بدن برادرُ گذاشت تو قبر از همون روز این دوتا آقازاده رو یه جور دیگه نگاه کرد از کنار خودش لحظه ای جداشون نکرد قاسم رو خودش نگه داشت عبدالله رو سپرد به عمه ش زینب ، بارها میفرمود خواهرم این عبدالله امانت حسنِ مواظبش باش این بچه ها وقتی پدر از دست دادن همۀ توجه و نگاهشون شد عمو از وقتی چشمش رو باز کرد و همه چیز رو شناخت فقط عمو رو دیده فقط گفتِ عمو .. لذا کربلا اوج عشق بازی این نوجوان یازده ساله ست

از روزی که رسیدن کربلا همش دستش تو دست عمه نگاهش به عموِ بارها اباعبدالله فرمود خواهرم محکم دستشو بگیر به اصطلاح عامیانه نگهش دار تو خیمه ، اصلاً نذار این بچه بیاد بیرون .. چون ابی عبدالله میدونست این بیاد بیرون وسط میدونه .. میدونست این نوۀ علیِ .. این خونِ باباش تویِ رگاشه .. شب عاشورا داشت داداششُ نگاه میکرد وقتی اون صحبت و اون جملۀ معروفُ شنید عمو به برادرش گفت شهادت نزد تو چگونه است گفت احلی من العسل دیگه قرار نگرفت .. از شب عاشورا دیگه روی پاهاش بند نبود .. خصوصا وقتی خبر شهادت قاسمُ آوردن دیگه نتونست آروم و قرار بگیره .. ای جانم فدات ..

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 94
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 400
  • آی پی دیروز : 308
  • بازدید امروز : 3,220
  • باردید دیروز : 2,673
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 37
  • بازدید هفته : 10,960
  • بازدید ماه : 72,161
  • بازدید سال : 1,282,085
  • بازدید کلی : 19,787,913