شجاع و با ادب میخواست این زن بهترین باشد
علی میخواست بانویش همان ام البنین باشد
همان ام البنینی که خودش یک پا ابالفضل است
برای زینت دست خدا مثل نگین باشد
علی در فکر فردا بود و در فکر مبادا
و قسمت بوده این ام البنین مرد آفرین باشد
خدیجه بار ها آرامش دهد پیغمبر خود را
قرار بی قراریه امیرالمومنین باشد
علی را دوست میدارد به زهرا عشق می ورزد
و باید خانه مولا برایش دلنشین باشد
ادب دارد خودش را فاطمه دیگر نمیخاند
از این بانو نباید انتظاری غیر از این باشد
از این بانو که هر لحظه به عباس خودش میگفت
حسین باید برایت اولین و آخرین باشد
به او هرگز برادر نه بگو مولا
همیشه دست بر سینه نگاهت بر زمین باشد
و شاید مادرش تو را فرزند خود خواند
اگر جسمت کنار علقمه قطع الیمین باشد
ببینی مادری قامت کمان آغوش وا کرده
اگر چه از خجالت چشمهایت شرمگین باشد
بیا فردای محشر پیش زهرا رو سفیدم کن
فدای قد و بالایت شود ام البنین باشد
ادب را شیر داد و شیر مردش را ادب داد و
ادب یاد عرب داد و از این پس نقطه چین باشد
بیا فردای محشر پیش زهرا رو سپیدم کن
فدای قد و بالایت شود ام البنین باشد