loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت امام حسین,متن روضه شب عاشورا,متن روضه شب دهم محرم,روضه شهادت امام حسین,روضه شب عاشورا,روضه شب دهم محرم,متن روضه روز عاشورا,متن روضه روز دهم محرم,روضه روز عاشورا,روضه روز دهم محرم,متن رو

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1747 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3820 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2679 زمان : نظرات (0)

حاج محمود کریمی


کار خودش و عشق مثل همیشه کرد

دیگه باید بری، یعنی کاریش نمیشه کرد

برا تو زنده ام من این ارث مادریمه

ازت جدا نمیشم این حق خواهریمه

الان سرت توی آغوشه خواهرِ

یه ساعته دیگه دعوا سر، سرِ

پنجاه سال قلبم داره برات میکوبه

امروز سرنوشتم اسیر این غروبه

+ای وای...

من پا به پای تو تا آخرش میام

میمونم و خودم میرم انتقام

+اما یادت باشه

رفتی منو نبردی این کار روزگاره

تا خون توی رگامه نهضت ادامه داره

کجا میخوای بری چرا منو نمیبری

این دم آخری چقدر شبیه مادری

+ابی عبدالله تو وداع آخر بدن سالم سالم نبود خیلی از زخم هاش رو خورده بود... حسین...

قرارمون چی شد که بی قرار هم باشیم

حسین هرچی که پیش اومد باید کنار هم باشیم

+ای داداش...

پیش پای خودش به خاک افتاد

همه را با نگاه پس می زد

تکیه بر نیزه ی غریبی داشت

خسته بود و نفس نفس می زد

زمانه دست خوش ظلم های بارز شد

برای جایزه قتل حسین جایز شد

زمانه دید که زخمی پر از نمک شده بود

و بوسه گاه پیمبر ترک ترک شده بود

زمانه دید غریبی خضاب با خون کرد

و تیر را به چه سختی ز سینه بیرون کرد

چنان که خون همه فواره زد به دشت

پناه بر تو خدایا مگر پناهی نیست

که دختر علی آن لحظه دید راهی نیست

به ناله خواست دل سنگِ خصم نرم کند

به ابن سعد چنین گفت تا که شرم کند

بترس عاقبت خویش را تباه کنی

حسین را بکشند و تو هم نگاه کنی

کسی به فکر ورق پاره های قران نیست

 مگر میان شما کوفیان مسلمان نیست

+اینی که خانم می فرمایند:مگه شما مسلمان نیستید؟ میگه آخرین رفتار مسلمونی داشته باشید، نه اینکه هیچ کسی مهمان نمیکشه، نه اینکه هیچ کسی آزار به بچه نمیرسونه، میان شما یعنی یک مسلمون نیست این کشته رو به قبله بکنه، یه مسلمون نیست به این کشته اول آب بده، یعنی یه مسلمون نیست خنجرش کُند نباشه، یه مسلمون نیست حسین و جلو زن و بچه اش نکشه...

ببین ز چهار طرف جور دشمن دَله را

جفای خولی و شمر و سنان و حرمله را

که از تفاهمشان لرزه در زمین افتاد

عزیز فاطمه از اسب بر زمین افتاد

کدام آیه به لب های او مجدد شد

که نیزه آمد راه گلوی او سد شد

مخواه شرح گل و ظلم خاربن سخت است

که شرح لحظهٔ و شمر جالس سخت است

میان میدان بلا، حلقه زدند اشقیا

دور عزیز مجتبی، هیچ کسی نزد صدا

 چند نفر به یک نفر

به روی خاک علقمه، خسته نشسته فاطمه

بارش تیر و نیزه شد، گفت غریب کربلا

چند نفر به یک نفر

حسین بود محتظر، دید به پیکر پسر

نشسته تیر تا به پر، گفت به قوم بی حیا

چند نفر به یک نفر

چو دید زینب حزین، سنگ جفا شاه دین

حسینش افتاد زمین، کشید ناله ای خدا

چند نفر به یک نفر

دست یکی به موی او، سنگ یکی به روی او

دست یکی به پیراهن، به روی سینه جای پا

چنو نفر به یک نفر

به رو خاک سرش، شمر به دست خنجرش

یکی پی عمامه اش، یکی به دنبال عبا

چند نفر به یک نفر

پیش نگاه مادرش ...

+گفت:  شنیدم لحظه ای که داشتم سر رو از بدن جدا میکردن، یه ناله جانسوزی هی میگفت غریب مادر؛ آخه یه موقع سر راحت جدا میشه...

به پیش چشم مادرش، جدا شد از بدن سرش

اهل حرم به سرزنان، صدا زدن بچه ها

چند نفر به یک نفر

+همچین دید خنجر نمیبره بدن با لگد برگردوند...

+ براش آب آوردن لحظهٔ آخر جلو صورتش روی زمین میریخت نانجیب، گفت حسین این همه آب یه قطره اش هم بهت نمیدیم... صدای مادر بلنده بنیَ روضه خون فاطمه اس بنیَ... کشتنت... آب ندادن مادر...ذبحت کردن...

+شرح روضه خوندن امام زمان اینه؛ میگن ذبح سریع رگ ها رو بزن که زود جان بده رهاش کن؛ تا لحظهٔ آخر حسین دست و پا میزد.... ای وای...

اگر این است تاثیر شنیدن

شنیدن کی بود مانند دیدن

ای وای زینب...

دانلود بخش اول (کار خودش و عشق مثل همیشه کرد )

روضه شب یازدهم محرم شام غریبان - کار خودش و عشق مثل همیشه کرد - حاج محمود کریمی

دانلود بخش دوم (پیش پای خودش به خاک افتاد)

روضه شب یازدهم محرم شام غریبان - پیش پای خودش به خاک افتاد - حاج محمود کریمی
دانلود بخش سوم (میان میدان بلا، حلقه زدند اشقیا)

روضه شب یازدهم محرم شام غریبان - میان میدان بلا، حلقه زدند اشقیا - حاج محمود کریمی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 750 زمان : نظرات (0)

حاج محمود کریمی

 

ببند چشم و به چشم دلت ببین غوغاست

کسی که عاشق دلداده نیست نا بیناست

دلیل و راهنمای تمام گمشده ها

فقط ستاره قطبی سید الشهداست

تقرب است به درگاه حق ولای حسین

بدان که قطب هدایت همان چراغ هداست

بکوش تا که نگشته چراغ ها خاموش

بجنب تا که نرفته کسی که با دنیاست

به پای دل برسان خویش را به کرب و بلا

برس به حلقه عشاق عشق عشق بلاست

هر آنکه رفت چراغش چراغ ظاهر بود

و آنکه ما چراغ ش از عالمی بالاست

فقط نشانهٔ عشق است این چهار قلم

یقین و معرفت و نین و ثبات قدم

کسی که قصد نموده پی خدا برود

نمی تواند از این کاروان جدا برود

نه پیش تر ز امام و نه جای مانده ز ره

به حق رسیده به شرطی که پا به پا برود

صدای سید عشاق می رسد بر گوش

کسی که همره من نیست بی صدا برود

کجا چطور چرایش به عهده خود اوست

کسی که رفت در این جمع نیست تا برود

به پای کشتهٔ من کشته ام شود خود من

+فرمود: اینا با من کار دارن، فردا هرکی کشنه بشه حسینه...

به پای کشتهٔ من کشته ام شود خود من

حسین نیست کسی که ز کربلا برود

حبیب گفت حبیبا فدای چشمانت

بدون تو تو بگو نوکرت کجا برود

مرا ز قافله منها نکن که مِنایم

به جان فاطمه بی تاب صبح فردایم

+آقازادهٔ امام محتبی کنار عمو بی تابه، چیه عموجان؟ فردا آیا منم با اینا هستم؟ شهید میشم؟ فدا میشم برا تو؟ آقا فرمود: اول بگو مرگ و شهادت چجوری میبینی؟ عرض کرد: از عسل شیرین تر گفت: آره عزیزم تو رو هم بد میکشن...به بلای عظیم میکشن... غیرت این بچه رو ببین فرمود: عزیزم فقط بهت بگم شش ماهه رو هم میکشن، یه مرتبه رگ غیرتش همچین متورم شد، گفت: اینا به خیمه هم میان...

زدند جملهٔ نا محرمان به بی راهی

حسین ماند و رفیقان ولی عجب جاهی

قِران شمس و قمر بین صورت مَلکیست

شدست تکیه گه مِهر شانه ماهی

نشسته شاه و گدا روبروی یک دیگر

وگاه خنده به لبها و گریه گَه گاهی

تمامی شهدا تا رکاب صاحب امر

عسل چشیده از این کندوی سحر گاهی

حسین گرم مناجات قاضی الحاجات

میان گریه برای حرم کشد آهی

به یاد شام غریبان و خیمه و اطفال

و زینبی که ندارد پناه و همراهی

دوباره شرح بلا را برای زینب گفت

سرش به زانوی خواهر نهاد و لختی خفت

طلوع کرد علی رغم میل خود خورشید

به خیمه ها اثری هم ز رعب و ترس ندید

رجال گرم نشاط وصال و جان بر کف

حرم به بودن عباس غرق شور و امید

ملائک و رسل جِنیان به کف شمشیر

که تر کند لب خود را به اذن شاه شهید

حسین گفت به خواهر که مثل یارانم

به دهر و حشر دگر هیچ کس نخواهد دید

قتیل اول مولا که سمت میدان رفت

چنان به پشت سرش اهل خیمه آه کشید

که سوخت مادر سادات و لطمه بر خود زد

علی که رفت ز روی حسین رنگ پرید

علی اکبر مولا که اِرباً اِربا شد

شروع بزم شهیدان آل طاها شد

علی به فرق شکسته که حیدری تر شد

حسین لحظه به لحظه پیمبری تر شد

پناه اهل حرم چون به قلب لشکر زد

تمام معرکه انگار خیبری تر شد

فتاد روی زمین تا که مشک و دست و علم

سپاه بز دل اوباش هم جری تر شد

به تیر حرمله شش ماهه گشت صد ساله

علی اصغر ارباب اکبری تر شد

حسین رفت به میدان و خواهرش ز قفاش

نگاه خواهر مظلومه مادری تر شد

گرفت رنگ شفق آسمان زمانی که

ز خون، خون خداوند خنجری تر شد

به سنگ و نیزه و تیر و سنان و تیغ و عصا

هزار و نهصد و پنجاه زخم شد پیدا

پناه بر تو خدایا مگر پناهی نیست

که دختر علی آن لحظه دید راهی نیست

به ناله خواست دل سنگ خصم نرم کند

به ابن سعد چنین گفت تا که شرم کند

بترس عاقبت خویش را تباه کنی

حسین را بکشند و تو هم نگاه کنی

کسی به فکر ورق پاره های قران نیست

مگر میان شما کوفیان مسلمان نیست

+یه جمله از لهوف بگم برات، امام سجاد فرمود: سی هزار نفر دور بابام جمع شدن همه برای رضای خدا میزن... ببین سی هزار نفر خیلی جمعیت ها، همه میرفتن نوبت برسه...

چو دید زینب حزین سنگ جفا و شاه دین

کشید ناله ای خدا چند نفر به یک نفر

دست یکی به موی او سنگ یکی به روی او

دست یکی به پیروهن  بر روی سینه رد پا

چند نفر به یک نفر

به روی خاک ها سرش شمر به دست خنجرش

یکی پی عمامه اش یکی به دنبال عبا

چند نفر به یک نفر

پیش نگاه مادرش جدا شد از بدن سرش

اهل حرم به سر زنان صدا زدند بچه ها

 چند نفر به یک نفر

روضه شهادت حضرت عباس (ع) - ببند چشم و به چشم دلت ببین غوغاست - حاج محمود کریمی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1937 زمان : نظرات (0)

حاج مهدی سلحشور

 

از تل زینبیه تا مقتل شهیدان

آید صدا ناله آهسته تر حسین جان

آهسته تر حسین جان...

+امشب شب روضه خوندنه، شب عاشوراست، اومد از خیمه ها بیرون سوار بر مرکب شد، تا اومد حرکت کنه دید مرکب حرکت نمیکنه، دختر دارا... دید ده ساله اش خودش انداخته زیر دست و پای مرکب، بابا اگه از مرکب پیاده نشی منو بغلم نگیری نمیزارم بری، یه دونه از اون دست ها که رو سر دختر مسلم کشیدی رو سرم بکش، بچه رو آرامش کرد رو زانو نشوند، دست نوازش به سرش کشوند، سوار بر مرکب دوباره میخواد حرکت کنه، صدای گریه زینب داره میاد، دوباره از مرکب پیاده شد؛ زینب جان من که تو رو آرومت کردم چرا داری دوباره گریه میکنی، گفت: داداش یعنی میخوان منو از تو جدا کنن، منو میخوان بی برادر کنن، دست ولایت رو سینهٔ زینبش گذاشت زینب را آرام کرد، دوباره سوار بر مرکب شد بره دید دوباره صدای هقهق زینب میاد، دوباره پیاده شد زینب جان دیگه چرا داری گریه میکنی، گفت: دیدم داری میری از پشت سر نگات کردم یادم اومد امشب یک زن تنها، هشتاد و چهار زن بچه تو این بیابون زینب اینها رو چطور جمع کنه... اگه بهانه بابا بگیرن چطور آرامشون کنم...

-یک زینب و یک کاروان

شد همسفر با ساربان

+دوباره زینب را آرام کرد، دوباره روانه میدان شد، مقابل لشکر ایستاد یه نگاه به سمت چپ و راست خودش کرد صدا زد: عین المسلم، عین الحبیب، عین علی ابن الحسین، عین الاباالفضل... یکی نیست منو کمکم کنه... هل من ناصر ینصرنی... یه وقت دید دوباره تو خیمه ولوله شده صدای زن و بچه بلند شده دوباره برگشت به خیمه زینب جان چرا این بچه ها را آرام نمیکنی، گفت: داداش تا صدای غربتت بلند شد علی اصغر گهواره رو یه تکان داد، خودش از گهواره بیرون انداخت یعنی بابا رو منم حساب کن...

+شب عاشوراست، نفس ا دیگه به شماره میافته یه خورده خودت میزنی یه خورده سینه میزنی، عرق ریزان نفس زنان دیگه رمق نداری، یه گوشه ای می افتی، قربون زینبت برم آقا جانم، اینقدر از تل زینبیه تا گودال رفت و برگشت...

-پروانه سوخت، شمع فرو ریخت، شب گذشت

ای وای من که قصهٔ دل ناشنیده ماند

+ میشه همه چراغا رو خاموش کنید، ابی عبدالله خیمه رو تاریک کرد، فرمود: هرکی میخواد بره بره اینا با من کار دارن، عباس جان توام دست زن و بچمو بگیر، دست خواهرتو بگیر از این بیابون برو اینا با من کار دارن، یکی گفت: اگه منو بسوزونن خاکسترم رو بر باد بدن دوباره زنده بشم میگم حسین، زهیر بلند شد اگر قطعه قطعه ام کنن زنده بشم دوباره میگم حسین...قاسم یه جور گفت، حبیب یه جور گفت، مسلم بن اوسجه... اما یه وقت دیدن با اشک چشم عباس از گوشه خیمه بلند شد، گفت: داداش گیرم رفتم بعد تو زندگی به چه دردی میخوره، میخوام یه لحظه بدون حسین نفس نکشم، اگه برم جواب مادرتو چی بدم...

+خیلی از بزرگانمون مقتل نویسامون اعتقادشون بر اینه میگن شب عاشورا کسی کم نشد تا اونجا قرار بود هرچی آقا غربال کنه غربال کرده بود غریبه ها رفته بودند نامحرما رفته بودن، اون شب هرچی بود منا بود، اما ابی عبدالله هم برای همونا هم داره اتمام حجت میکنه، فرمود: بیعتم رو از شما برداشتم هرکی میخواد بره بره وقتی هیچکی بلند نشد اون شب زینب گفت: خدا خیرتون بده...

+ هلال میگه: دیدم آقا از خیمه ها بیرون آمد، زد به این بیابونا و اطراف خیمه ها، نگران آقام بودم گفتم کسی به آقام تعرضی نکنه، دنبال آقام راه افتادم رفتم میگه تو این بیابونا دیدم هی خم میشه خارا رو داره از زمین جمع میکنه...

-مپنداری که من آسان تو را مهمان خود کردم

که این کالا خریداری به نرخ جان خود کردم

طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری

ولی من خویشتن کشتم و درمان خود کردم

مکیشی مرا حسین...

+یه وقت دیدن صدای اسب ابی عبدالله از پشت خیمه ها میاد...

 همه از خیمه ها بیرون دویدن

ولی سالار زینب رو ندیدن

+دیدن ذوالجناح زین واژگونه، یال غرق خونه، بدن پُرِ تیره، اشک از گوشهٔ چشم این حیوان سرازیره، راوی میگه: دیدم جلو جلو مرکب داره حرکت میکنه پشت سرش هشتاد و چهار زن و بچه افتان خیزان جلو چشمه همه جلوتر از همه زینب داره میدوه هی به سینه میزنه هی فریاد میزنه عزیز مادرم، چه لحظه ای رسیدن کنار گودال قتلگاه... ابی عبدالله روی نیزه شکسته خودش با زحمت بلند کرد، با اون چشمای خون گرفته رو زینب دید، اشاره کرد زینب برگرد برو به خیمه ها، راوی میگه: دیدم زینب داره میره اما عقب عقب داره میره، هی به سر میزنه هی فریاد میزنه، آی حسین....

+شب زینب گفتنه هر روضه ای میخونی باید بگی امان از دل زینب؛ شب زینب گفتنه به نیابت از همه ی شهدامون مخصوصا شهدای مدافع حرم فریاد بزن بگو یازینب...

دانلود بخش اول

 روضه شهادت امام حسین (ع) - از تل زینبیه تا مقتل شهیدان - حاج مهدی سلحشور

دانلود بخش دوم

 روضه شهادت امام حسین (ع) - از تل زینبیه تا مقتل شهیدان - حاج مهدی سلحشور

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1939 زمان : نظرات (0)

حاج مهدی سلحشور

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

 

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِوَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

+شب عاشوراست صاحب عزا رو صدا بزنیمیا صاحب الزمان... الغوث الامان

در این حضور توسل دعا کنید مرا هم

+چی بگم امشب، شب عاشوراست امشب، کربلا غوغاست امشب...

در این حضور توسل دعا کنید مرا هم

که خود امید ندارم به روزگار سیاهم

مریض بار گناهم پر از تبم کمکم کن

بیا عیادتم و خودت بیار دوا هم

شنیدم که تو سر میزنی به بی سر و پاها

عزیز فاطمه یک شب بیا به خانهٔ ما هم

از عرش از میان حسینیهٔ خدا

آمد صدای نالهٔ هی علی العزا

جبرئیل بال خدمت خود را گشود و گفت

یا رب اجازه هست شوم فرش این عزا

آدم ز جنت آمد ناله کنان نشست

در بزم استجابت بی قید هر دعا

او که هزاران بار به ناله نشسته بود

یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا

آنگاه گفت روضه بخوان ایها الرسول

+پیغمبر منبر رفت شروع کرد روضه خواندن...

جانم فدای تشنه لب دشت کربلا

از آب هم مضایقه کردن کوفیان

خوش داشتن حرمت مهمان کربلا

بودن دیو و دَد همه سیراب و

میمکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

 +از زبان امام زمان سلام بدم... السلام علی الشیب الخضیب...السلام علی الخد التریب...

زمانه دست خوش ظلم های بارز شد

برای جایزه قتل حسین جایز شد

+پسر پیغمبرتون دارم میگم...نانجیب قیمت حسین دو سه مَن گندمه...

زمانه دید که زخمی پر از نمک شده بود

و بوسه گاه پیمبر ترک ترک شده بود

 زمانه دید غریبی خضاب با خون کرد

 و تیر را به چه سختی ز سینه بیرون کرد

+مقداری توقف کرد از شدت تشنگی توان جنگ نداره، یه وقت یه سنگی اومد به پیشانی ابی عبدالله خورد... پیراهن بالا زد، تا خون پیشانی پاک کنه، یه تیر سه شعبه آمد، به قلب امام حسین برخورد کرد... هر کاری کرد این تیر رو از جلو در بیاره نشد تیر رو از پشت سر بیرون کشید.. زینب داره نگاه میکنه...

-چنان که خون همه فواره زد به دشت

+مثل ناودانی این خون شروع کرد آمدن...

 پناه بر تو خدایا مگر پناهی نیست

 که دختر علی آن لحظه دید راهی نیست

 به ناله خواست دل سنگ خصم نرم کند

به ابن سعد چنین گفت تا که شرم کند

بترس عاقبت خویش را تباه کنی

حسین را بکشند و تو هم نگاه کنی

 کسی به فکر ورق پاره های قران نیست

 مگر میان شما کوفیان مسلمان نیست

+اومد سمت این نانجیب گفت: مگه نمی بینی حسین و دارن میکشن تو وایسادی داری نگاه میکنی، زینب داره اشک میریزه، نانجیب روش و برگردون گفت: کار حسین رو تمام کنید...

ببین ز چهار طرف جور دشمن دَله را

جفای خولی و شمر و سنان و حرمله را

که از تفاهمشان لرزه در زمین افتاد

عزیز فاطمه از اسب بر زمین افتاد

کدام آیه به لب های او مجدد شد

که نیزه آمد راه گلوی او سد شد

+دیگه کم کم از هر طرف حمله کردن به حسین، آی بمیرم هر کی یه ضربه میزد، یکی با شمشیر میزد، یکی با سنان میزد، یکی با سنگ میزد، میگه دیدم یکی داره با عصا به بدن حسین میزنه...

+چه لحظه ای، چه صحنه هایی این زن و بچه ها دارن می بینن؛ همه از خیمه ها بیرون دویدند، راوی میگه: دیدم زینب از بالای تل زینبیه داره میدوه سمت گودال قتلگاه، عجب دویدنی، هی میخوره زمین هی بلند میشه هی فریاد میزنه وا محمدا و علیا هذا حسینن ومرمل بالدماء مقطع الاعضا....

چقدر زود ز میدان کارزار آمد

طنین شیهه اسبی که بی سوار آمد

چه لحظه ای که به صبح قیامت است شبیه

که من نیز یفره من امی و ابی

+همه دارن از هم فرار می کنند همه تو این بیابونا...

رخ زمین شد از ظلم بی حساب کریح

یکی به خون جگر گفت یا جواد ابی

+ای اسب بابای من

بگو به آن جگر تشنه آب هم دادن

بگو به خواهش دل ما جواب هم دادن

+راوی میگه: دیدم بچه ها تو این بیابونا پراکنده شدن، بعضی از این بچه ها دامنشون آتش گرفته دارن تو بیابونا میدوند، دیدم یه سه ساله ای میدوه این دامن عربی آتش گرفته هی داره میدوه این آتش شعله ور میشه، دلم سوخت گفتم برم جلو این آتش خاموش کنم، هرچی میدویدم می ترسید بچه فرار میکرد، بهش امان دادم، گفتم بایست کاریت ندارم آتش دامنتو میخوام خاموش کنم، تا مرکبم ایستاد بچه کز کرد چهار دست پا زیر پا این مرکب نشست دیدم بید داره میلرزه... دیدم لباش خشکیده گفتم آب میخوری؟ با اشاره چشم تایید کرد، آب رو آوردم جلو دهانش یه نگاه کرد گفت: علقمه از کدوم طرفه؟ علقمه رو میخوای چکار؟ برم عمومو سیرابش کنم

روضه شهادت امام حسین (ع) - در این حضور توسل دعا کنید مرا هم - حاج مهدی سلحشور 

 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2940 زمان : نظرات (0)

دکتر میثم مطیعی

 

شیخ مفید در ارشاد روایت کرده:عبیدالله ملعون-لعنت خدا هزار هزار بار بر او باد که دل زینب رو آتش زد-نامه ای به بدتر از خودش داد-شمر بن ذی الجوشن-نامه رو از کوفه بیاره کربلا،نامه خطاب به عمرسعده: اما بعد،من تو رو نفرستادم که از جنگ کناره گیری کنی،تو رونفرستادم که باحسین به مسامحه رفتار کنی یا بخوای وساطت کنی،همون جاشرط کرداین نامه به حسب ظاهر چند روز قبل عاشورا رسیدهتصریح کرد ببین اگر حسین بن علی و اصحابش به اون چیزی که من حکم میکنم تن دادند که هیچ؛اونا رو دستگیر میکنی تسلیم من میکنی،"فَاِن اَبَوا فاذهب الیهم"اگر نپذیرفتند بهشون هجوم بیار"حتی تَقتُلَهُم"اول اینارو میکشید،"و تُمَثِّلَ بهم" بدنهاشون رو مثله میکنی،بدناشون رو قطعه قطعه میکنی"فانهم لذلک مستحقون"آخه مستحقشن،حق حسینه که بدنش پاره پاره بشهیه چیز دیگه هم از قبل خودش تعهد کرده بود"فان قتلتَ حسینا فَاَوطِئِ الخیلَ صدرَه و ظهرَه"وقتی حسین کشته شد اسب ها رو روونه میکنید دلم میخواد هم سینشو هم پشتشو له کنندهمه چی مشخص بودبعد هم خودش گفت:این کاری که من نیت کردم بعد از کشته شدنش زیانی به اون نمیرسونه ولی من عهد کردم که اگر حسین بن علی رو کشتم اسب ها رو روانه کنم روی پیکرش،اگر به این دستور من فرمان بردی و عمل کردی جزا داری؛اگر نمیپذیری دست از کارلشگر بردار! فرمانده ی لشگر شمر بشه،شمر یه نگاهی به عمر سعد کرد گفت: حالا چه بکنیم عمرسعد ملعون گفت:"لا یَستَسلِم والله حسین"به خدا قسم حسین تسلیم نمیشه "اِنَّ نفس علی بَینَ جَنبَیه"جان علی در سینه ی حسینه،این پسر علیه،کسی نیست که تن به خاری بده؛خب چکار میکنی؟دستور امیر رو اطاعت میکنی و با دشمنش میجنگی یا کنار میکشی؟گفت:نه! این کرامت به تو نیامده،خودم انجام میدم تو امیر پیاده ها باش.حسین جان اگر کوفیا اون نامه های دروغ رو برات نمیفرستادند،کار به این نامه ی ابن زیاد نمیکشید.

مکتوب، میرسید فراوان ولی دریغ

خطش تمام کوفی و مُهرش فریب بود

حالا شب عاشورا شد،عمر سعد سپاهش رو آماده کرد،صدای نحسش رو بلند کرد:"یا خَیلَ الله الکبیر" ای لشگر خدا سوار بشید،"وبالجنة اَبشِری"بشارت بهشت به شما میدم"فَرَکِبَ الناس"همه سو ار شدند،آمدند سمت لشگر امام حسینقربون دختر بچه هات برم که دیگه کم کم دلاشون داره میلرزه تا حالا فکر میکردند فقط آب بسته شده "والحسینُ علیه السلام جالس اَمامَ بیتِه" راوی میگه این موقع آقا بیرون خیمه خودشون نشسته بودند"مُحتَبِىءٌ بسیفه إذ خَفقَ برأسه على ركبتیه"سر مبارکش رو به زانوها گذاشته بود،به شمشیر تکیه داده بود،خوابش برده بود"و سمعت اخته الصیحه"زینب صدای غوغای دشمن رو شنید،"فَدَنَت مِن اخیها"اومد کنار برادر" و قالت یا اخی اما تسمع هذه الاصوات قد اقتربت ؟"حسین جونم مگه این سرو صداها رو نمیشنوی که به ما نزدیک شدند؟راوی میگه:"فرَفَعَت حسین علیه السلام راسَه" آقا سر مبارک رو برداشت،یه جمله به زینب گفت:"اِنّی انا رسول الله الساعه فی المنام"زینبم همین الان پیغمبر رو در خواب دیدم"و هو یقول انک تروح علینا"پیغمبر فرمود:به زودی میای نزد مااینجا دیگه شروع شد"فَلَطَمَت اختُه وجهَها"زینب شروع کرد به صورت لطمه زدن"و نادَت بالویل"واویلا سر دادنزینب به اون صورت مبارک لطمه زد که یه بارم نبوده،حالا میگم"فقال لهاالحسین علیه السلام لیس لکِ الویل یا اختاه اُسکُتی رحمک الله"زینبم خواهرم تو نباید واویلا بگی؛ساکت باش،خدا رحمتت کنه.شاید زبان حال زینب این بود:حسین جانم منو دعا کن.

امشب برای من تو دعا کن که روز بعد

بی سر به روی دامن زهرا نبینمت

حسین جان

این یه تصویر از نگرانی های زینب شب عاشورا بود،یه روایت دیگرم میخوام بگم شاید روضه ی من همین باشه،سیدبن طاووس نوشته"وجلس الحسین یُصلح سیفه"آقا یک گوشه ای نشسته بود شمشیرش رو اصلاح میکرد،یه اشعاری زیر لب زمزمه میکرد:"یَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِیلٍ‏"ای روزگار اف بر دوستی تو باد"كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ""مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِیلٍ""وَ الدَّهْرُ لَا یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ"

ای روز گار اف بر تو باد چقدر شب و روز،دوستان رو کشتی، بین دوستان جدایی انداختی"وَ كُلُّ حَیٍّ سَالِكٌ سَبِیلِ"

هر زنده ای آخرش باید این راه رو طی کنه"مَا أَقْرَبَ الْوَعْدَ مِنَ الرَّحِیلِ"

زمان کوچ کردن از دنیا چقدر نزدیک شده

"وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِیلِ"وقتی آقا این اشعار رو خوندند"فسَمِعَت زینب بنت فاطمه ذلک"زینب این حرفارو شنید،اومد خدمت برادر،"فقالَت یااخی هذا کلامُ مَن اَیقَنُ بالقتل" این حرف مال کسیه که یقین به کشته شدن داره،"قال نعم یا اختاه"حالا زینب شب عاشورا رو ببین،زینب فرداشبم ببین،یه زینب دیگه شد

"فَقَالَتْ زَیْنَبُ وَا ثُكْلَاهْ یَنْعَى الْحُسَیْنُ إِلَیَّ نَفْسَهُ"

وای بر من! برادرم داره خبر کشته شدن خودش رو به من میده.اینجا سیدبن طاووس میگه:"وَ بَكَى النِّسْوَةُ "زنان حرم شروع کردند به گریه کردن"وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ " به صورت ها لطمه زدند"وَ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ"گریبان چاک کردندشب عاشورا به صورت سیلی زدند،صبح عاشورا وقتی آقا خطبه میخوند به صورت ها لطمه زدند،اینجا اباعبدالله هست،ابالفضل هست،علی اکبر هست،زن ها رو آروم میکردند،اما شدیدترین لطمه ها رو فردا عصر به صورت ها زدند؛یکی زمانیکه بدن اربا اربای علی اکبرو خیمه ها آوردن،یکی اون ساعتی که ابالفضل کنار علقمه افتاد،اما بیشترین لطمه ها رو کجا زدند؟من اززبون امام زمان میگم، ترجمه هم نمیکنم:" فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً " دیدند زین ذوالجناح واژگون شده" وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات"

همه از خیمه ها بیرون دویدند،چه لحظه ای؟امام زمان فرمودند:" وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ،قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ "اون لحظه ای که محاسنت رو در دست گرفت...

حسین..."چه کسی تو رو کشته؟عالمو بیچاره کرده چه کسی تو رو کشته؟زینبو آواره کرده کی گلوتو بریده؟زینبو بیچاره کرده حسین ....

گوش بده میخوام یه چیز دیگه بگم:این لطمه ها عصر عاشورا تمام نشد،فرداشبم این لطمه ها ادامه داشت امشب امام حسین زینب سلام الله علیها رو آروم کرد،اما فردا شب:

یک زن نمانده بود که سیلی نخورده بود...

فقطم سیلی نبود...

لطمه ها بر سوگواران میزدند

کعب نی بر داغداران میزدند

اینقدر به پهلوی زینب زدند

این لطمه ها از کجا آمده؟

من ایستاده بودم؛دیدم که مادرم را

قاتل گهی به کوچه گه بین خانه میزد

گاهی به دست و بازو،گاهی به پشت و پهلو

گاهی به چشم و ابرو گاهی به شانه میزد

گردیده بود قنفذ با مغیره

این با غلاف شمشیر،این تازیانه میزد

خدا حافظ ای برادر زینب

به خون غلطان در برابر زینب

ببین خون دیده ی تر زینب

چرا؟!

به غارت معجر از سر زینب

اینا بی حیا شدند،محرم زینب!ببین نامحرمان گردمنند...حسین....

مقتل امام حسین (ع) - مکتوب، میرسید فراوان ولی دریغ - دکتر میثم مطیعیhttp://s4.picofile.com/file/7865707953/download_2.gif 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 787 زمان : نظرات (0)

حاج حسن خلج

 

یک طرف لطمات خدود

یک طرف زن و بچه دارن ضجه میزنن، گیسوان می کنن..لطمه به صورت میزنن..

لطمات خدودیک طرف

شمر داشت می خندید..

یا حسین..یا حسین...شروع کرد تا دید زینب داره نگاه میکنه از بالا تل..خنجر هندی رو دراورد..میشماری با من یا نه،چند تا ضربه بوده؟یک... دو... سه... چهار... پنج...

بعدآن ضربه ی دوازدهم

بدنی داشت مثل بید میلرزید

زینب دوید ... دوید ... دوید ...

کمتر بر این شهید بدون کفن بزن

این ضربه ی دوازدهم را به من بزن

هر آنچه بود رفت وبردند

این قدر این شهید مرا زیر و رو مکن

تیر خلاص رو بزنیم امروز دیگه

او می دویدو من میدویدم

اوسوی مقتل من سوی قاتل

بسم الله و باالله و علی مله رسول الله

او می کشیدو من میکشیدم

او خنجرش را من آه از دل

او مینشست  و من مینشستم

او روی سینه....

نه نه...الان یادم افتاد یکیشو نگفتم...

او می بریدو  من می بریدم

او از حسین .....

حسیین...یه ده دوازده شب، شب و روز رفتی عزاداری رمق گریه نداری..دو تا ناله میرنی دیگه صدات در نمیاد زینب از 28 رجب دنبال حسین اواره ی این بیابون ها و کوه ها و تا رسیده به کربلا..حالا هم که وضعش اینه...

سری به نیره بلند است...حسیین...

حسین تو گودال افتاده شمر رفته تو گودال زینب دست و پاشو گم کرده خدایا چکار کنم،خدایا به کی بگم نشسته رو سینه ی داداشم از بس هیچکی نبود رو کرد به عمد سعد گفت مگه نمیبینی دارن حسین رو میکشن،ملعون ولد الزنای حروم زاده از سخن زینب اشکش جاری شد روشو برگردوند گفت این زن رو تا میخوره بزنین ریختن سر زینب،ابی عبدالله همه ی توانشو جمع کرد تو دو کنده زانو ... زینب برگرد ... حسیین...

یا حسین

و فدیناه  ...

حسیین...

امازینب دست پرورده ی فاطمه است، مگه امامشو تنها میذاره رفت ولی دوباره برگشت اما این بار دیگه همون کاری که با مادرش کردن ..یه کاری کردن دیگه شب یازدهم نماز شبشو نشسته میخوند

روضه شهادت امام حسین (ع) ظهر عاشورا - یک طرف لطمات خدود - حاج حسن خلج 

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 122
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 376
  • آی پی دیروز : 676
  • بازدید امروز : 926
  • باردید دیروز : 4,533
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 5,459
  • بازدید ماه : 5,459
  • بازدید سال : 1,320,492
  • بازدید کلی : 19,826,320