loading...

آئین مستان

متن روضه شب اول محرم, روضه شب اول محرم, روضه اول محرم, شب اول محرم, اول محرم, متن مداحی شب اول محرم, مداحی شب اول محرم, متن روضه اول محرم, متن روضه, روضه, محرم,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1747 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3820 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 205 زمان : نظرات (0)

بسم الله

به إذن الله

به إذن فاطمه همان پهلو شکسته

همان که پایِ قتلگه محزون نشسته

سَر داده نوحه:

حسینِ من حسینِ من ، غریبِ مادر

بسم الله

به إذن الله

به اذن فاطمه همان بازو شکسته

بالا سر بازو بریده ای نشسته

سَر داده نوحه:

عباسِ من عباسِ من ، غریبِ مادر

حسینِ من حسینِ من ، غریبِ مادر

حسینِ من حسینِ من ، شهیدِ بی سر

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 468 زمان : نظرات (0)

ز عرش از میان حسینیه ی خدا

آمد صدای ناله ی حی علی العزا

 جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد

گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا

 جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت

یا رب اجازه هست شوم فرش این عزا

 آدم ز جنت آمد و ناله کنان نشست

در بزم استجابت بی قید هر دعا

 او که هزار بار به گریه نشته بود

یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا

 آری تمام رحمت خود را خدا گرقت

گسترد بر محرم واین اشک و گریه ها

 آدمم اگر بخواد توبش قبول بشه باید گریه کنه برا حسین،آدم به آدمیت نرسید مگر به اینکه گریه کن حسین شد....

 آنگاه گفت روضه بخوان ایها الرسول

جانم فدای تشنه لبِ دشت کربلا

 روضه تمام گشت ولی مادری هنوز

آید صدای گریه اش از بین روضه ها

 این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

این صید دست و پا زده در خون حسین توست

 شب جمعه مادرش کربلاست، هی صدا " بُنَیَّ قتلوک ، ذبحوک ، و من الماء منعوک"...تشنه کشتنت مادر...حیووناشون سیراب بودن اما امامشون و تشنه سر بریدن...الحمدلله زنده موندم شب اول محرم و دیدم، فیض ببرن اونایی که امسال نیستن...ناله بزن بگو :حسین...

الان یه خانومی میگه اگه حسین خودتو میگی؟ خدا برات نیگهش داره، اما اگه حسین منو میگی ؟بین دوتا نهر آب بود لبش تشنه بود،جلو چشم خواهرش ...

رسیده مسلم ؛ خراب و نا امید و قد خمیده مسلم

به چشم کوفه چه صحنه ها ز رزم آفریده مسلم

 چنان عمویش چقدر طعنه از همه شنیده مسلم

شنیده ها را میان کوچه ها به چشم دیده مسلم

 ز خولی و شمر چه زجرها که از سنان کشیده مسلم

خبر رسیده به جز سپر دو تا زره خریده مسلم

 دم شهادت خبر ندارد آه از حمیده مسلم

 امامشان را نخواستند و ریختند جامشان را

که پهن کردند دوباره در میان کوفه دامشان را

 به خون مسلم گشوده اند کوفیان صیامشان را

به رسم کوفه گرفته اند دست و انتقامشان را

ادامه دادند دو مرتبه نماز بی سلامشان را

به سمت منکر کشانده اند مسجد الحرامشان را

 

 دوباره این قوم نگه نداشتند احترامشان را

به رسم کوفه بلند ساخته اند پشت بامشان را

 عذاب را دید، همین که روی بام ظرف آب را دید

میان آن ظرف لب علی اصغر رباب را دید

 چه شد رقیه، میان چشم زینب اضطراب را دید

به جز حمیده به دست های کودکان طناب را دید

 میان بزمی سر حسین و خوردن کباب را دید

کباب که هیچ به دست های کوفیان شراب را دید

 آوردن بالا دارالعماره مسلم رو،روضه زیاد شنیدی اما یادت باشه اونایی که تو جبهه بودن،میگه تا وقتی رفیقمون مجروح میشد اول حرفی که میزد میگفت: آب.....شمشیر به لبش خورده، گفت: اکه میشه دم دمای آخر یه جرعه آب به من بدید،دستارو از پشت بستن بالا دارالعماره،ظرف آب و آوردن هرجه کرد نتونست بخوره لب بریده است....این خون قطراتش تو ظرف آب ریخت نتونست آب بخوره،همون جا گفت مسلم  یه سِرّیِ که تو نمیتونی آب بخوری،از همون بالا دارالعماره نگاه کرد یه صدا زد: :صل الله علیک یا اباعبدالله..."مسلم و زنده زنده از بالا دارالعماره پایین انداختن،مردم بعضیا میگفتن الان آزادش میکنن اما یه وقت دیدن مسلم و پرت کردن...

 میگه: یه وقت دیدن ما بین مردم یه پیر زنی اومده میگه آقام کجاست؟این آقا مهمان من بود تو خونه ی من دستگیرش کردن، ننگ به این کوفه چه کردید با پیک حسین....گفتن: طوعه! مسلم و بردن بازار قصاب ها...."یادت باشه این کوفه دوتا زن داشت  که معرفتشون به همه ی مردای کوفه می ارزید،یکی طوعه بود، یکی هم زن خولی، نیمه ی دل شب از خواب بلند شد،گفت من که دم غروب تنور و خاموش کردم،این چه نوریه داره به آسمون میره؟همچین که نزدیک شد، میگه: یه وقت دیدم به هودجی بین زمین و آسمان پایین آمد،چندتا خانوم مُجللّه پایین اومدن،اما دور یه خانوم قد خمیده ای رو گرفتن، اون خانوم جلو تنور اومد، دستشو جلو آورد،آره با همون دست شکسته یه سر بریده رو بغل گرفت،هی میگفت حسین مادر برات بمیره،...حسین...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 808 زمان : نظرات (0)

السَّلامُ عَلَیْكُمْ یا أهلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ

 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

 خوش به حال هر که گشته مبتلای تو حسین

افضل الاعمال ما گریه برای تو حسین

 با تمام احترامی که به کعبه قائلم

قبلۀ ما می شود کرببلای تو حسین

گر همه عالم بگردانند رو از ما ، چه غم

پشتمان  گرم است بر لطف عطای تو حسین

 آخر کار رفاقت بر غریبان غربت است

با همین نیت شدم من آشنای تو حسین

 طعنه بر عرش خدا شش گوشۀ تو میزند

ریخته پای تو هستش را خدای تو حسین

 هر شب ای آقا صدای یا بنیّ میرسد

تا اذان صبح از صحن و سرای تو حسین

 مادرت امشب میاد زیارتت ... شب اول روضه ت آقاجان ... یا اباعبدالله ... به چشمان ما برکت بده ... به نفس ما برکت بده ... به سینۀ ما سوز بده ...به ما قوّت بده برات بمیریم آقاجان ... ای حسین ... میگم آقاجان حالا که ما رو رسوندی به شب اول محرم ، میشه منم بیام تو کاروانت ؟ ... میشه منم با خودت کربلا ببری .... من یه ساله منتظرم یه همچین شبی برسه ... هی نگران بودم نکنه زیر خاک برم ... نگران بودم نکنه شیطون منو جای دیگه ببره ... حسین ....

  هر شب ای آقا صدای یا بنیّ میرسد

تا اذان صبح از صحن و سرای تو حسین

هیچ کس در تنگی جا بدتر از تو جان نداد...

نیزه ها بستند راه دست و پای تو حسین ...

مادرت را فضه با هر زحمتی بیرون کشید

هیچ کس اما نشد مشکل گشای تو حسین

 امام زمان ببخشن ....

 بشکند پای کسی که بر لبانت پا گذاشت

بعد از آن بالا نمی آمد صدای تو حسین ...

 خواهرت را با کتک دارند بیرون می کنند

آمده تا جان دهد گودال جای تو حسین

 گیسوانی را که زهرا با وضو شانه زده

مانده در دست عدوی بی حیای تو حسین ...

 حسین .....

دو سه روز است بی کس و کارم

مثل ابر بهار می‌بارم

جان تو مضطر و گرفتار

با تو آقا نگفته‌ها دارم

 رد اشکم به خاک جا انداخت

کوچه گردی مرا ز پا انداخت

 

به نماز من اقتدا نشده

آشنا با من آشنا نشده

در یک خانه روم وا نشده

چه کنم که غمم دوا نشده

 بوی شب می‌دهد سحرهایم

خبری نیست از پسرهایم

 کوفیان خویش را به خواب زدند

پشت من بی حد و حساب زدند

دستهای مرا طناب زدند

به لب خشک من که آب زدند

 ناگهان جسم ناتوانم سوخت

یادت افتادم دهانم سوخت

 دختر من فدای دختر تو

مادرم خاک پای مادر تو

پسرانم گدای اکبر تو

هستم آقا به فکر خواهر تو

 کوفه چشمش اصالتاً تنگ است

کوچه هایش برای زن تنگ است

 

نگرانم که دردسر بشود

به خیام تو حمله ور بشوند

صاحب چند کیسه زر بشوند

دختران تو در به در بشوند

 ببرند از خیام معجر را

ریز ریز کنند اکبر را ...

 بین خرجین سر تو را ببرند

گرگ ها پیکر تو را ببرند

چادر خواهر تو را ببرند

با لگد دختر تو را ببرند ...

 قافله که حرکت کرد از کربلا ، دختران سیدالشهدا (ع) (خوب سرها هم همراه قافله می آوردند) میدید همه دختر بچه ها می گفتن این سر بابای منه ... این سر اکبر ... این سر عباس ... این سر قاسم ابن الحسن ... اما دختر مسلم یه گوشه ای کز کرده بود ... بابام کشته شده ... سر و بدنش کجاست .... همچین که رسیدن دروازۀ کوفه ، دیدن دختر مسلم دوان دوان آمد ... صدا زدن خانم جان سر بابام رو ببین بالای دروازه ... به بچه ها خبر داد بیاید تماشا کنید ، سر بابام آویزۀ دروازه ست ....

حسین ....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 290 زمان : نظرات (0)

محرم اومد و بارون گرفت و
همه جا پخش شد آوازه ی تو
واست فرقی نداره خوب یا بد
فدای لطف بی اندازه ی تو
ممنونتم راهم دادی....
همین که اشک می ریزم به یادت
عزیز چهارده معصوم میشم
بدون تو به هم می ریزم اما
صدات که میزنم آروم میشم
میدونم که فراموشم نکردی
می گیرم کربلامو آخر از تو
منو زهرا به دست تو سپرده
خودمونیم آقا! کی بهتر از تو
یجوری دوستت دارم که می خوام
اگه نباشی تو، دنیا نباشه
بعیده واسه ی بی سرپناها
تو کشتیِ نجاتت جا نباشه
حسین....
حرفت دلتون رو بزنم؟...
من نوکرتم...
 
هر چی دارم از صدقه سرِ تو
اگر شدم یه عمرِ نوکر تو
پشت سرم دعای مادرِ تو

 هی بگیم: الحمدالله...هنوز زن و بچه ات رو داری،الحمدالله" هنوز سایه ات بالا سر زن و بچه ات هست...

هر بلایی سرم آمد به فدای سرِ تو
به فدای پر قنداق علی اصغرِ تو
می زنم دست روی دست چه کاری کردم
با چه رویی بشوم رو به رو با مادرِ تو
حاضرم بر سر بازار به خیرات روم
ننشیند پر خاکی به سر خواهرِ تو
بر سر من ، همه تفریح کنان سنگ زدند
وای بر صورت چون برگ گُل دخترِ تو
از همین جا همه تقسیم غنائم کردند
در کمینند به تاراج برند لشگرِ تو
ترسم این است که گرفتار شوی در گودال
می شود با نوکِ نیزه زیر و رو پیکرِ تو
هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد
بازتر می شود این پارگی حنجرِ تو
حسین....حسین جانم،حسین.....

 

  

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 398 زمان : نظرات (0)

خسته و بی یار در دل غمها

در شب غربت بین آدمها

با لب تشنه با دلی پر خون

در دل کوفه بی کس و تنها

کوفه نیا حسین جان ، اینجا همه بی غیرتن

آقا دروغ میگن که همه در انتظارتن

یکی تو دستاش خیزرون ، یکی دیگه تیر و کمون

نعلای تازه میزنن آقا به پای اسباشون

کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره

 کوفی بی مروت شرم و حیا نداره

مسلمت اینجا گشته آواره

درد دل گویم با لب پاره

کوفه یک مرد بی حیا داره

دخترش را داد قول گوشواره

کوفه نیا حسین جان ، گره به معجرا بزن

اهل و عیالتو نیار ، کوفه نمیشه جای زن

آقا نیار زینبتو ، آقا نیار دخترتو

این کوفیان کشیده اند ، نقشه برای سر تو

یکی تو دستاش خیزرون ، یکی دیگه تیر و کمون

نعلای تازه میزنن آقا به پای اسباشون

کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره

 کوفی بی مروت شرم و حیا نداره

  

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 437 زمان : نظرات (0)

ای یادگار حیدر کرار یاحسین

ای سبط پاک احمد مختار یا حسین

با پای جان به سایه ی پرچم رسیده ام

بسپر مرا به دست علمدار یا حسین

کابوس مشکلات شده زندگانیم

مشکل گشای هرچه گرفتار یاحسین

من از چه جا بمانم و نامت نیاورم

وقتی بر آید از در و دیوار یاحسین

چشمی بده که اشک بریزم به پای تو

سوزی عطا نما که زنم جار یا حسین

مردن کم است گو چه کنم من بر این عزا

شأن عقیله و سَرِ بازار یا حسین

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

با هر نشانه میشود این اُمت امتحان

ما را به فتنه ها تو نگهدار یا حسین

نگاهمان کردند که این حسینه را سرپناهمان کردند

خراب بودیم وبه دولت شهدا روبه راهمان کردند

درون این خیمه غلام آمده بودیم شاهمان کردند

شدیم از خودشان، نگاه تا به لباس سیاهمان کردند

به غسلی از گریه غبارروبی ‌و پاک از گناهمان کردند

عزای مسلم را شروع نوکری این دوماهمان کردند

شکسته بال وپرش نماند یک نفر از کوفیان دور و برش

نه از هراس کسی که، کرده در به دریِ حسین در به درش

 هی کمک خواستن برا دستگیری مسلم، پیغام داد چه خبره؟ یه نفر رو می خوای بگیری هی پیغام می فرستی بیست نفر کمکی بفرست ، پنجاه تا کمکی بفرست... پیغام داد امیر تو مگه خبر نداری، فکر میکنی ما رو به جنگ یکی از بقالای کوفه فرستادی اینا بنی هاشمن ترس با اینا بیگانه است.....

به جان خریده غم عزیز فاطمه را با تمام دردسرش

حسین در راه است کند چگونه ز دار العماره با خبرش

به فکر قافله است نه این که فکر خودش باشد و دوتا پسرش

حسین جای خودش، گرفته دلهره چون زینب است همسفرش

حسین جان زمان آن برسد،حسین جان خبر من به کاروان برسد

شد ه است کوفه یکی که با اسارت زینب به آب نان برسد

حسین چقد سنگ اینجاست،خدا به داد اسیری کودکان برسد

شود زمانی که برای بردن پیراهنی سنان برسد

کجاست انگشتر غنیمتی که نمانده به ساربان برسد

قرار شد با اسب جراحت تن بی سر به استخوان برسد

نگفتم از شام هنوزمانده که روضه به خیزران برسد

 امان از زخم زبان....صدا زد :مسلم چرا گریه می کنی؟ روز اول که اومدی کوفه فکر اینجاشو نمی کردی؟ برا ریاست اومدی؟ مسلم صدا زد:من اصلا برا خودم گریه نمی کنم، شما با من اینطوری رفتار کردید، وای به حال زن و بچه ی حسین...

لباش خشک بود، یه ظرف آب آوردن دادن دست مسلم اومد آبو نوش جان کنه لبهای مبارکش پاره شده بود خون میان آب ریخت، آب مضاف شد آب رو کنار گذاشت، فرمود: خدا هم انگار دوست نداره من سیراب از دنیا برم....

عین همین ماجرا کربلا شد حسین که جان عالم فدای اربابمون با عباسش تو معرکه ی جنگ متمایل شدن به سمت فرات، آقا قمر بنی هاشم عرض کرد: آقا جان! تا اینجا که اومدیم من مراقبم شما یه لبی از آب تر کنید....

همچین که ابا عبدالله دست برد زیر آب، اومد آب بنوشه تیر زدن به زیر گلوی آقا، خون تو کف دست حسین ریخت آب مضاف شد،یه مرتبه یه نانجیبی می خواست اذیت کنه حسین رو، گفتن حسین نشستی آب بنوشی؟ ببین دارن به خیمه هات حمله می کنند....حسین به خیمه تشنه برگشت...

حسین من قرار شد سر من به کوفیان و سرتو به شامیان برسد

قرار شد سر تو زیک مسیر بیاید که سنگشان برسد

شکست دندانم هنوز مانده سر نیزه بر دهان برسد

 اومد بالا سر حسین"شب اول یه روضه ی گودال" هرچی نگاه کرد دید جای سالم تو بدن نمونده؛ نیزه رو چنان بالا بُرد  زد...... نیزه شکست....

 

تعداد صفحات : 5

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 128
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 411
  • آی پی دیروز : 676
  • بازدید امروز : 1,132
  • باردید دیروز : 4,533
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 5,665
  • بازدید ماه : 5,665
  • بازدید سال : 1,320,698
  • بازدید کلی : 19,826,526