loading...

آئین مستان

مداحان

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 993 زمان : نظرات (0)

حاج محمدرضا طاهری

 

دلگیرم از زمانه بیا مهربان من

بر لب رسیده از غم ایّام جان من

عمرم به سر شد و نشدم آنچه خواستی

باران شرم می چکد از دیدگان من

دستم بگیر تا نرود نوکری ز دست

هجران تو ببین که بریده امان من

ان شاء الله اونایی کربلا نرفتن،یه شب جمعه ای،یه عاشورایی،یه اربعینی،حجت خدا امام زمان بیاد بگه:دستت رو بده من،خودم می برمت کربلا

در عالم خیال شدم با تو همسفر

تعبیر شد اگر سحری این داستان من

با خود ببر مرا سحر جمعه کربلا

تا تلّ زینبیه شوی روضه خوان من

تلّ زینبیه احتیاج به روضه خون نداره، مخصوصاً مثل فردا خیلی ها کنار تلّ می خونند

از تلّ زینبیه زینب صدا می زد: حسین

با قامتی خمیده زینب صدا می زد: حسین

امشب از تو خیمه ها زینب صدا می زنه حسین

می­شود روشنی ِ خیمه بمانی تا صبح 

مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح 

حسین یه امشب رو فقط برا زینب باش،نمیگم نماز نخون،نمازتم بیا تو خیمه ی زینب بخون.

می شود رَحم کنی حرفِ جدایی نزنی 

تا پی ِ چاره مـرا سر نَـدَوانی تا صبح 

منتت دارم و می­خواهم اگر راهی هست 

مَحض ِ این خاطر ِ آشُفته بمانی تا صبح 

چه به روز ِ تو می آرند خدا می داند 

زنده نگُذاردم این دل نگرانی تا صبح 

روبـرویِ تو اگـر گریه اَمـانم بدهد 

بر نـدارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح 

همه ی دل نگرانی ها از اون لحظه ای شروع شد،که امام زین العابدین میگه:من هم شنیدم،اما من خودم رو کنترل کردم،اما وقتی عمه ام شنید ،دیدم ازخیمه بیرون دوید،عمه دیگه رو پاش بند نبود،تلو تلو می خورد،گاهی رو زمین می خورد، تا شنید حسین داره می خونه:یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ، ای روزگار اُف بر این دوستی تو؛کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیـلِ،مِن طالب وَ صاحِب قَتیل ،وَ الدَّهرُ لا یَقنَــــعُ بِالبَـــدیلِ؛ تا آخر وقتی حسین خوند، دل زینب به شوره افتاد،داداش این چیزی که شما داری می خونی یعنی دیگه کار تمومه،از همین امشب کار حسین سخت شد،از همین امشب باید زینب رو آروم کنه،صدا زد عزیز دلم همه از دنیا میرن،کسی تو این دنیا نمی مونه،جدم رسول خدا از من بهتر بود رفت،مادرم زهرا از من بهتر بود رفت،بابام علی، داداشم حسن.یه وقت دیدن زینب بغض کرد،صدا زد : حسین عزیز دلم، جدم رفت گفتم:خدا سایه ی حسین رو از سرم کم نکنه،مادر رفت، گفتم:حسین هست،بابام علی رفت،گفت:هنوز حسین هست،داداش حسنم رفت،گفتم: هنوز سایه ی حسین رو سر من هست.

دهـنِ خشک و لـبِ پُر تَرَکت نگذارد 

دلِ رنجـورِ مرا تـاب و توانی تا صبح 

بُغض پـا پیچ ِ گلویم شـده و می ترسم 

کار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح

تا دید حسین داره می خونه،امام زین العابدین میگه:عمه ام رو زمین افتاد،ابی عبدالله دوید،زینب گفت:داداش :

هول کردم به زمین خوردم و می خواهی 

خاک از چادر زینب(س) بتکانی تا صبح 

حسین میشه بری به اینها التماس کنی بگی عوض تو سر از بدن من جدا کنند،چادر رو رها کن داداش

بنشین سیر نگاهت کنم ای یوسفِ عشق 

لحظه ها می رود و نیست زمانی تا صبح 

می شود فـاتحه­ی پـوشیـه و روسریِ 

خواهر ِ خونجگر از پیش بخوانی تا صبح 

چشم ِ بارانیتان می دهد امشب خبرم 

از بَلایی که قرار است بیاید به سرم 

وای بر حالِ دلِ خواهر ِ تو فردا عصر 

می خورد سنگ به بال و پر ِ تو فردا عصر 

آسمان را ز عطش دود فقط خواهی دید 

رَمقی نیست به چشم ِ تر ِ تو فردا عصر 

سر ِ شش ماهه­ی تو می شود آویز به پوست 

اِرباً ارباست علی اکبر ِ تو فردا عصر 

می بَرد لشکری از نیزه حوالی ِ حرم 

تکه تـکه تـن ِ آب آور ِ تـو فردا عصر 

تک و تنها وسطِ دشت و بیابان چه کند؟ 

دامنش سوخت اگر دختر ِ تو فردا عصر 

چنگِ یک مُشت سنان در طمع ِ گیسویت 

می زند پَرسه به دور و بَر ِ تو فردا عصر 

هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع کنند 

بیـشتر کشف شود پیـکر ِ تـو فردا عصر 

چکمه ای سرخ می افتد به رویِ سینه­ی تو 

خنجری کنـد رویِ حنجر ِ تو فردا عصر 

سخت دعـواست سر ِ جایـزه­ی بیشتری 

بـیـن ِ گودال بـرایِ سـر ِ تو فردا عصر 

آخرین خواهشم این است دعا کن برسم 

زودتـر از نـفـس ِ آخـر تـو فردا عصر

از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد: حسین

دست و پا می زد حسین زینب صدا می زد: حسین

حسین....بی کس،عریان،غریب،حسین.....

دیشب این ناجیب ها امان نامه آوردند،تا امشب عباس سردرگم بود، خیلی اوضاع ِ روحیه آقا قمربنی هاشم رو این نانجیب ها بهم ریختند،اصلاً همه ی هدف اینها همین بود،داخل خیمه با داداش ها ایستاده،نانجیب ملعون شمر اومد گفت:خواهر زاده های من کجایند؟یه جوریایی برادر ناتنی بوده با مادر قمربنی هاشم خانم ام البنین،یه وقت دیدند عباس سرش رو پایین انداخت،داداشاش هم از خجالت سرشون رو پایین انداختند،آی قربونت برم حسین،آقا فرمود: عباس اگر چه فاسده،اما برو جوابش رو بده،از در خونه ی عباس نباید دست خالی برگرده،شمر دست خالی بر نمی گرده،من و تو قرار ِ دست خالی بریم از در ِ خونه ی آقامون؟ اومد بیرون چیه نانجیب؟ گفت:برات امان نامه آوردم،حیف ِ توست،حیف ِ این قامت ِ رشیده که فردا قطعه قطعه بشه. عباس گفت:برای من امان نامه آوردی،برای امامم هم امان نامه نیآوردی؟ گفت:نه فقط برای تو. میگن:چنان شمشیر رو آقا قمر بنی هاشم از نیام بیرون کشید،اگه این نانجیب فرار نمی کرد،همون جا جنگ شروع می شد،فرار کرد رفت. عباس اومد تو خیمه دیگه دل تو دلش نبود،دیدن توی خیمه هی داره راه میره،میگه:دیدی آبروی من رو بردن،من جواب خواهرامو چی بدم،امشب پاسبان خیام عباس ِ، فرمود:حسین جان، بگو مخدرات برن امشب راحت بخوابند،اجازه نمی دم احدی نزدیک به خیمه هات بشه،یه وقت دید از اون دور یه سیاهی داره نزدیک میشه،فرمود:هرجا هستی بایست،مگه نمی دونی پاسبان خیام عباس ِ، یه وقت دید یه صدای ناله ای اومد،فرمود:عباسم من زینبم،دوید خودش رو قدم های خواهر انداخت،سیدتی،مولاتی،این عقده انگار تو دل زینب موند،وقتی سر عباس رو بالا نیزه می دید،می گفت:داداش یادت باشه

حسین خویش را خواندی برادر

ولی آخر به من خواهر نگفتی

سیدتی،مولاتی،خانومم،چرا بیرون اومدی از خیمه ها؟فرمود: عباسم اومدم یه خاطره ای رو برات زنده کنم،قمر بنی هاشم میدونه چی می خواد بگه،دل تو دلش نیست،بگو خانومم،سراپاگوشم،عباس با احترام ایستاده،زینب رو خاک ها نشسته،داداش یادته شب بیست و یکم،بابام علی وقتی گفت:به جز بچه های فاطمه هیچ کسی تو این حجره نمونه،تو هم سرت رو انداختی پایین اومدی بری بیرون،بابام  فرمود:نه عباسم،قربونت برم تو بایست،تو بچه ی فاطمه ای،یه روزی معلوم میشه وقتی مادرت میآد بالا سرت،بله خانم امر بفرمایید یادمه،یادته عزیز دلم بابام دستت رو گذاشت تو دست حسین،اصلاً دیگه به باقیه ی  برادرهام کار نداشت،فقط تو بودی و حسین. بابام صدا زد: عباسم کربلا نیستم حسینم رویاری کنم،عوض من حسین رو یاری کن.خانمم می دونم،یادم هست،برا چی داری اینها رو میگی؟ فرمود:عباس میگن برات امان نامه آوردند،عباس حسینم غریب ِ،همه ی درد اینه،اینجا به زینب گفت،یه جایی به صحابه گفت،فرمود:اگه داداشم اجازه بده،فردا به اینها جنگ رو مشق میکنم.مثل فردا هی اومد دور و بر برادر،علی اکبر شهید شد،قاسم رو آوردند،داداشاش رو آوردند،گفت: داداش سینه ام داره سنگینی میکنه،کی نوبت من میشه،از داخل خیمه ها صدای العطش بلند شده؟

ای تشنه لب،حسین

عشق زینب،حسین

ای بی کفن،حسین

صد پاره تن،حسین

امشب صدات رو برسون کربلا،امشب وقتی امام حسین چراغ هارو کم کرد تو خیمه،فرمود:هرکی می خواد برود،برود،اینها با من کار دارند،فردا هر نفری که می رفت،زینب می گفت:آه دلم،داداشم تنها شد،این صدات رو امشب به زینب برسون،بگو:خانم من نمردم،حسین.... اشکاتو روی دست بگیر،دست گدایی بالا ببر،اللهم عجل لولیک الفرج. روضه شهادت امام حسین (ع) - دلگیرم از زمانه بیا مهربان من - حاج محمدرضا طاهری

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 465 زمان : نظرات (0)

سید مهدی میرداماد

 

امشب بی مقدمه می خونم،امشب چون دیگه شب مقدمه نیست،خواهش میكنم از اول مجلس خودت رو در محضر امام زمان ببین،فقط همین رو بگم:امشب یكی از سخت ترین شب های عمر امام زمان ِ،لذا میگن: برا امام زمان امشب صدقه زیاد بدید،برا قلبش،برا دلش،چون من و تو روضه رو می شنویم،اما امام زمان روضه رو میبینه.

شب عشق بود و شب شور بود

صف آرایی ظلمت و نور بود

شب سوز و اشک و مناجات بود

شب فضل و فخر و مباهات بود

شب سوختن دور شمع وصال

به دریای آتش زدن بال بال

شب در ره دوست فانی شدن

شب تا ابد جاودانی شدن

هركی می خواد برود،برود،هی كی می خواد جاودانی بشود بمونه،هر كی می خواد تا قیامت اسمش در تارك تاریخ بدرخشه بمونه.حالا می خوام از امشب برات بگم چه خبره:

به یک خیمه جمع بنی هاشمند

همه بهر ایثار جان عازمند

توی خیمه ی بنی هاشم، همه ی بنی هاشم دور یه نفر جمع شدند،اگه گفتی دور كی جمع اند،همه دور علی اكبر جمع شدند،گل سر سبد بنی هاشم علی اكبر ِ،شاید از خودت بپرسی پس عباس چی؟ عباس امشب جاش تو خیمه نیست،عباس داره دور خیمه ی زینب می گرده،اهل كنایه حرف من رو بگیرند،عباس داره راه می ره،امام حسین فرمود:عباسم تو امشب قدم بزن،بچه های من راحت بخوابند،امشب آخرین شبی است كه راحت می خوابند

به یک خیمه انصار گردیده جمع

همه سوخته بی صدا مثل شمع

همه تو خیمه ی اصحاب،دور فرمانده ی اصحاب می گردند،فرمانده ی اصحاب كیه؟سلام خدا بر حبیب بن مظاهر

همه در مناجات و راز و نیار

همه سیر معراجشان در نماز

حبیب است و حال نماز شبش

نیفتاده نام حسین از لبش

بی خود نیست حالا كه میری كربلا،قبل از اینكه حسین رو زیارت كنی،باید حبیب رو زیارت كنی

سلام خدا بر زهیر بن قین

که محو نماز است و مات حسین

جوانیست شوق  عروجش به شب

خدایا مسیح است این یا وهب

شده مسلم اوسجه گرم سیر

همانند جون و بریر و زهیر

همه دارند مناجات می كنند،اما راحتت كنم ببرمت سر اصل مطلب،از هر چه می رود سخن دوست خوش تر است. همه دارند مناجات می كنند با خدا،اما مناجات حسین یه چیز دیگه است،همه خیمه ها غوغایی است،اما خیمه ی ابی عبدالله مناجات ِ حسین،اونایی كه از عرفه دارند میسوزند،یادته مناجات ابی عبدالله رو؟اون عرفه ی ابی عبدالله ، امام حسین با همه ی اعضاء و جوارح داشت به حقیقت خدا شهادت می داد. حالا میخواد حسین مناجات كنه،دلش رو داری بشنوی؟مناجات حسین با همه ی مناجات ها فرق داره،گوش بده:

بار معبودا تنم جانم سرم تقدیم تو

پای تا سر زخم های پیکرم تقدیم تو

ناز سنگ و ناز تیر و نیزه ها را میخرم

زخم پیشانی و خون حنجرم تقدیم تو

خدا اگه فكر كنی من ِ حسین یك ذره بخوام گله كنم محاله،من به زبانم فقط شكر ِ.

دوست دارم داغ روی داغ، بر قلبم نهی

قاسم و عباس و عون و جعفرم تقدیم تو

حسین داره امشب روضه های فردا رو برای من و تو میخونه،همه رو از اول محرم شنیدی،هی یادآوری میكنه

کودک شش ماه ی خود را گرفتم روی دست

خون حلقوم علی اصغرم تقدیم تو

خدایا، ابراهیم،اسماعیل رو برد برای قربانی و سالم برگشت،اما من برای مهمونی اومدم،علی اكبرم رو بردم میدان،اما جلوی چشمم ارباً ارباش كردن.

راضی هستم تا به میدان ارباً اربایش کنند

جسم صد چاک علی اکبرم تقدیم تو

خدا کند همه ی زخم ها به تن بخورد

امام حسین توی كربلا زخم های زیادی خورد،عموم مقاتل رو ورق بزنی از هزار و نهصد تا زخم گفتن، تا هزار و نهصد و هفتاد زخم،من ازت یه سئوال دارم،با گریه جواب من و بده،مگه یه بدن چقدر جا داره،هزار و نهصد و هفتاد تا زخم، مرحوم شوشتری میگه:دشمن می دید دیگه روی بدن جای زخم نیست،نیزه رو روی جای زخم قبلی می زدند.اما امشب روضه من این نیست، می خوام بگم:امشب فقط از این زخم ها نمی شنوی،روضه ی عاشورا ،روضه ی هزار ونهصد زخم نیست،چرا؟شعر جوابت رو داده

خدا کند همه ی زخم ها به تن بخورد

آخه زخم تن بالاخره خوب میشه،اما

خدا کند که کسی زخم بر جگر نزند

حسین.............شیخ جعفر شوشتری میگه: امام كنار هر شهیدی كربلا یه بار به شهادت رسید،با هرشهیدی شهید می شد،به اندازه ی این شهدای كربلا امام به شهادت رسیده.اصلاً هدف دشمن جسم امام نبود،اگه می خواستن جسم امام رو بزنند،كنار علی اكبر می زدند،اگه می خواستند امام رو بكشن همون موقعی كه علی اصغر رو زدند بابا رو هم می زدند،اینها می خواستند امام رو ذره ذره بكشند،می خواستند جگرش رو زخم كنند،حالا چند تاش رو بگم كجاها زخم به جگر زدند،غیرتی ها امشب شب ِ داد زدنه،اونایی كه دنبال روضه اند.بابا تو گودال قتلگاه حسین راحت شد،روضه ی حسین اینجاست،بشمارم:یك. جلو چشمش به باباش علی ناسزا می گفتند،بلند بلند فحش می دادند.دیگه زخم جیگر چیه؟ امام داشت قرآن می خوند،به جایی كه قرآن ِ امام رو گوش بدن مسخره می كردند،صدای امام رو در می آوردند،هلهله می كردند.می دونی چه كردن با جگر امام؟می اومدند بچه هارو صدا می كردند،بچه ها جمع می شدند جلو چشم بچه ها مشك آب رو روی زمین خالی می كردند،می گفتند:به باباتون بگید براتون آب بیآره،حسین.... دیگه زخم جیگر چیه؟كاش به اینها بسنده می كردند،زخم جگر داغ علی اكبر ِ،داغ اصغر ِ،داغ عباس ِ، اما یه زخم با همه زخم ها فرق داشت،من نمی گم،روضه خون ها میگن،مرحوم شیخ شوشتری توی خصائص الحسینیه میگه،نه،بالاترین روضه خوان امام زمان ِ،می خوای از زبون امام زمان روضه بخونم؟بسم الله،امام زمان در ناحیه مقدسه میگه:مرگ واقعی جد ما كجا بود، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ دیدند عرق مرگ بر پیشانی ِ ابی عبدالله نشست. كجا نشست؟وقتی سنگ زدن؟نه،وقتی تیر سه شعبه زدن؟نه،وقتی نیزه به پهلوش زدن؟نه كجا عرق مرگ نشست؟ وقتی دید دارن به خیمه هاش حمله می كنند تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِک. زیر چشمی به طرف خیم ها نگاه می كرد. صدا زد من هنوز زنده ام،اول كار حسین رو تمام كنید...حسین....اول كار من رو تمام كنید،دین ندارید آزاد مرد باشید،فقط یه جمله بگم: تا گفت: اگه دین ندارید آزاد مرد باشد،شمر دستشون رو گرفت گفت: حسین غیرت الله ِ، برگردید،اومد بالا سر حسین گفت:حسین تو درست میگی،اول كار خودت رو باید تموم كنیم،می دونی حسین رو چه جوری صدا كرد؟یه نگاه كرد گفت:یابن فاطمه،پسر فاطمه. یه جمله بگم:شاید می خواست با كنایه بگه:حسین اول تو رو می كشیم،بعد زینب رو مثل فاطمه بین آتیش ها می زنیم،همه بگید حسین،حسین.....

روضه شهادت امام حسین (ع) - شب عشق بود و شب شور بود - سید مهدی میرداماد 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 487 زمان : نظرات (0)

حاج محمود کریمی


شب اول محرم ِ، اول همه ی کارهامون رو بکنیم، همه ی حرفامون رو بزنیم، می خواهیم روضه بخونیم، کسی جا نمونه،اونایی که پارسال بودن یا الان رو تخت بیمارستانند،پدر و مادراتون رو دعا کنید، هرکی ما رو با امام حسین علیه السلام آشنا کرده؛ خدا به حق امام حسین بهش خیر بده، یه نفری نمیشه روضه خوند،یه نفره نمیشه ناله کرد، هَلْ مِنْ مُعینٍ فَاُطیلَ مَعَهُ الْعَویلَ وَالْبُکاءَ. بیایید کمک کنید، اَلا نوحو، اَلا نوحو یعنی بیایید نوحه بخونید بیایید گریه کنید. کمک بگیریم اول از شهدا، شب اول جلسه، شهدا بیان کمک، پدرهای شهدا بیان کمک، مادرهای شهدا بیان کمک، همه کمک کنند میخوام روضه بخونم. رَیان بن شَبیب خدمت امام رضا علیه السلام رسید، یه همچین شبی، امام رضا علیه السلام فرمود: یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کنْتَ بَاکیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْک لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام.هر وقت خواستی گریه کنی برای هرچیزی، فقط برای حسین گریه کن. چرا؟ برای کس دیگه گریه کنیم، عیبی نداره؟نه. یکی از امام صادق علیه السلام پرسید آقاجان گریبان دریدن در عزای برادر چه حکمی داره.فرمود:مانعی نداره، آخه عمه ی ما هم گریبان چاک زد. فرمود: چرا باید فقط برای حسین گریه کنیم. آخه مصیبت اینقده بالاست، اگه به عمقش پی ببرید دیگه برای چیزی گریه نمی کنید. میگید اینها مصیبت نیست. مصیبت فقط مصیبت حسین، اما یه توضیحم بعدش داره.فَإِنَّهُ ذُبِحَ کمَا یُذْبَحُ الْکبْشُ. جد ما ذبح شد، مثل گوسفند سر جد ما رو بریدند. خیلی مراعات مارو کرده امام رضا علیه السلام اینجوری فرموده، براتون میگم چرا: وقتی حضرت آدم داشت دنبال حوا می گشت.رسید به کربلا. خار تو پای آدم رفت. خدایا من که رانده شدم، بیرون اومدم،توبه کردم. الان این زخم پا برای چیه؟ جبرئیل نازل شد، فرمود: این برای اینه که خونت اینجا ریخته بشه، آخه یه روزی میآد پسر پیغمبر خاتم را، آدم فَیُذبَحُ، ذُبح الشاه من القفا. سر حسین رو مثل قربانی از قفا می برند. چند تا اشاره دارم.برای لشکر اهمیتی نداشت داشتند حسین رو قربانی می کنند. رفقا:وقتی گوسفند قربانی میشه، احکامش رو باید رعایت کرد، بَره نباید کنار گوسفند باشه، جلو بچه، جلو مادر، مادر باردار نباید گوسفند رو قربانی کرد. دارم میگم که بدونی امام رضا علیه السلام چقدر به تو رحم کرد. معمولاً اگه بچه ای باشه میگن بچه رو کنار ببر، اما ارباب من و شمارو جلوی زن و بچه اش سر بریدند.حسین دست و پا می زد، بچه هاش جزع و فزع می کردند. دل کسی به حال قربانی نمیسوزه، دل کسی به حال قربانی نمیسوزه، دل اونها هم به حال قربانی نسوخت. علماء نوشتند، معالی سبطین،بیت الاحزان، ارشاد شیخ مفید، الاقطره، لهوف، همه رو بخونید. دومین شباهت، گوسفندی رو قربانی میکردند و تو صحرا رهاش می کردنند اینم یه شباهت، بدنش رو رها کردند، اما سجاد علیه السلام فرمود: عمه جان بدن خودیهاشون رو دفن کردند، بدن بابام روی زمین....یه چیزی براتون بگم:نگاه کرد دید بدن شیرخواره هم روی زمین.. اما وجه تفاوت هارو بگم:تفاوت آن بود که سر گوسفند قربانی را بر نیزه نمی کنند. اسب بر بدنش نمی تازند، خلاصه میکنم: گوسفند قربانی رو اول ذبح می کنند بعد تیکه تیکه میکنند، گوسفند رو آب میدن اول.....حسین...... قربانی رو از جلو سر می برند.حسین.....

زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست

خار و خاشاک زمین منزل و مأوای تو نیست

از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین

دست و پا می زد حسین زینب صدا می زد حسین

حسین......

تقصیر من است زیر و رویت کردم

ای کاش گلوت را نمی بوسیدم

خدایا فرج امام زمان ما را برسان،فرج آقامون رو برسان...

روضه شهادت امام حسین (ع) - تقصیر من است زیر و رویت کردم - حاج محمود کریمی 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 572 زمان : نظرات (0)

 حاج حسن خلج

 

داری میری پناه من، خدا نگهدارت

رفیق نیمه راه من،خدا نگهدارت

یه قرارایی داشتیم با هم حسین

رفیق نیمه راه من،خدا نگهدارت

این دم آخر نذار به قلبم آرزوتو

سرت رو بالا بگیر، تا ببوسم گلوت رو

شب عاشوراست،اجازه دارم روضه بخونم،امام زمان  من رو ببخشه

انگشترت رو داداش،بذار پیشم بمونه

اگه ببری فردا،تو دست ساربونه

پیغمبر اكرم هر وقت حسین رو میدید،از نوك پا تا موهای سر ابی عبدالله رو غرق بوسه میكرد،سئوال میكردند یا رسول الله این چه كاری است شما با این آقازاده میكنید؟مینشست گریه میكرد،میفرمود:دارم محل شمشیرها و نیزها و تیرها و دشنه ها و سنگا رو میبوسم. یازهرا بی بی جان چی شد سفارش فرمودید فقط زیر گلو رو ببوس،دلیلش رو گمان كنم به خود زینب هم نگفته فاطمه،فقط بی بی فاطمه سلام الله علیها فرمود:زینب جان خواست بره،وداع آخربود،علامتش اینه،پیراهن كهنه رو ازت میخواد،پیران رو كه خواست یادت باشه زیر گلوش رو ببوسی،دلیل این بوسه برا زینب روز عاشورا معلوم شد،از بالای تل زینبیه نگاه میكرد،دید ملعون وارد گودال شد،هر كاری كرد....حسین......

داداش تو رو قسم میدم، به چادر زهرا

زینبت رو تنها نذار،تو این بیابونا

نامحرم های نامرد،نقشه دارن برامون

داری میری پس لااقل این كارو بكن

خودت بیا و وا كن،خلخال و از پاهامون

خودت این كارو بكن،...حسین...

نامحرم های نامرد،نقشه دارن برامون

خودت بیا و وا كن،خلخال و از پاهامون

اسیر شدن برا من،كشته شدن برا تو

اینا كبود میكنند،صورت بچه ها رو

یادته مادرم چقدر،دلش واست میسوخت

هر وقت نگات میكرد میزد زیر گریه

یادته مادرم چقدر،دلش واست میسوخت

اما

كاشكی به جای پیروهن،كفن برات میدوخت

دستای ذوالجناح و محكم گرفت سكینه

برای آخرین بار،میخواد رو پات بشینه

هرچی زد به ذوالجناح دید حركت نمیكنه،ذوالجناح چرا من رو ازاین زن و بچه دور نمیكنی؟با سر اشاره كرد آقا،چه جوری برم، یه نگاه كن ببین، كی دست و پام رو بسته،نگاه كرد دید نازدانه، رو خاك ها نشسته، دید حالا كه صداش نمیرسه،تو این این ضجه ها و ناله ها،هر كی یه چیزی میگه،حنجره سوخته از شدت عطش،راهی براش نمود،رفت دستای ذوالجناح رو بغل گرفت،همین كه ابی عبدالله یه نگاه كرد،با اشاره گفت:بابا بیا پایین میخوام دورت بگردم، عزیز دلم بذار برم،گفت نمیشه، از اسب پیاده شد، رو خاك ها نشست حسین، آغوشش رو باز كرد،یعنی نازنین بابا،بیا تو بغلم بابا، بیا ببوسمت بابا، بیا بابات رو بو كن بابا، همین كه حسین رفت دختر رو بغل بگیره،یه وقت دید سكینه دستاش رو گذاشت رو سینه ی بابا،بابا رو هُل داد عقب،گفت:بابا میخوای بری برو، قید بوسه رو زدم، دیگه نمیخوام بغلم كنی،دیگه نمیخوام رو پاهات بنشونی من رو،دیگه دلم نمیخواد ببوسی من رو،چه شد عزیز دلم؟ تو من رو از اسب پیاده كردی،گفتی بیا بغلم كن، حالا میگی نمیخوام،آروم بی جوهر،یه طوری كه فقط خودش و بابا بشنوند،صدا زد بابا دلم لَك زده یه بار دیگه بغلم كنی،بابا جگرم پاره پاره است میدونم بری دیگه بر نمیگردی،بابا خیلی دلم میخواست یه بار دیگه دست رو سرم بكشی، خیلی دلم میخواست یه بار دیگه ببوسمت،خُب چیه؟پس چرا؟گفت: الان دیدم دختر مسلم بن عقیل از شكاف پرده ی خیمه داره نگاه میكنه، دلش هوا باباش رو میكنه، او دختر یتیمه،بابا برو یه جای دیگه تلافی میكنم، تلافی موند برا كجا؟ نیمه های دل شب اومد تو گودال،نیزه ها رو كنار زد، صورتش رو گذاشت رو سینه ی بابا، روای میگه دیدم دست ابی عبدالله، اومد دور گردنش....حسین.........

روضه شهادت امام حسین (ع) - داری میری پناه من، خدا نگهدارت - حاج حسن خلج 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1535 زمان : نظرات (0)

حسین سیب سرخی

 

گر نخیزی تو ز جا کار حسین سخت تر است

نگران حرمم،آبرویم در خطر است

قامت خم شده را هر که بیند گوید

بی علمدار شده، دست حسین بر کمر است

داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولی

بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است

دست از جنگ کشیدند و به من می خندند

تو که باشی به برم باز دلم گرم تر است

نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی

چو ملائک بدنت پر شده از بال و پر است

پیش من با سر منشق شده تعظیم نکن

که خدا هم ز وفاداری تو با خبر است

علقمه پر شده از عطر گل یاس بگو

مادرم بوده کنارت كه حسین بی خبر است

به تو از فاصله ی یک قدمی تیر زدند

قد و بالای رسا باعث این درد و سر است

اصغر از هلهله کردن بدنش می لرزد

گر بداند که تو هستی کمی آرام تر است

وعده ی ما به نوک نیزه و هر شهر دیار

که به دنبال سرت خواهرمان رهسپر است

سینه زنی واحد شهادت حضرت عباس (ع) -گر نخیزی تو ز جا کار حسین سخت تر است - حسین سیب سرخی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 557 زمان : نظرات (0)

حسین سیب سرخی

 

حسین..... وااااااا

برخیز که شور محشر آمد

این قصه ز سوز جگر آمد

دریا به سوی دریا روان شد

آماده لشکر آب آور آمد

حسین..... وااااااا

لرزه فتاده بر جان دشمن

تا بانگ اناابن الحیدر آمد

مشکی به دوش و بر روی مرکب

ناگه عمودی روی سر آمد

حسین..... وااااااا

آتش به جان خیمه ها افتاد

وقتی که از علقم خبر آمد

تا اشک او از دیده روان شد

با چادر خاکی مادر آمد

حسین..... وااااااا

 سینه زنی شور شهادت حضرت عباس (ع) - برخیز که شور محشر آمد - حسین سیب سرخی

تعداد صفحات : 252

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 15
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 585
  • آی پی دیروز : 562
  • بازدید امروز : 4,723
  • باردید دیروز : 5,510
  • گوگل امروز : 45
  • گوگل دیروز : 34
  • بازدید هفته : 38,355
  • بازدید ماه : 101,457
  • بازدید سال : 1,143,598
  • بازدید کلی : 19,649,426