loading...

آئین مستان

متن مداحی اربعین حسینی,مداحی اربعین حسینی,متن نوحه اربعین حسینی,نوحه اربعین حسینی,متن روضه اربعین,روضه اربعین,اربعین,اربعین,متن مداحی اربعین,مداحی اربعین,متن نو

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 809 زمان : نظرات (0)

سلام همسفرِ نیمه راهه بی سرِ من

سلام ماهِ به دریایِ خون شناورِ من

گذشته است چهل روز از شهادتِ تو

هنوز مانده به گودال دیده ی تَرِ من

زن و بچه رو جمع کرد،صدا زد:حسینم را همین جا سر بریدند...

هزار بار سرت را به نوک نی دیدم

هنوز داغ تو یک لحظه نیست باورِ من

خدا گواه است چه دیدم در این چهل منزل

که بود همسفرم،قاتلِ برادرِ من

تن تو ماند زمین پیشِ خواهرِ تو

سرِ تو گشت جدا پیشِ چشمِ مادرِ من

حسین جان! از زمانی که رویِ زمین افتادی شروع شد..

ز خاطرم نرود هرگز، ای عزیزِ دلم

که چوب خورد به لبهات در برابرِ من

به ذوالفقارِ زبان،حمله بر عدو کردم

یه جوری خطبه خواند،که بعضی ها که دور بودند و صدا رو می شنیدن،سئوال کردند:طنینِ صدا آشناست،علی اومده به کوفه؟... خطبه هایت طَنین صوتِ علی ست/یا ز مادر گرفته ای الهام!؟/زینبی ، حیدری ، تو زهرایی/این بُوَد اصلِ صَنعَتِ ایهام/ای که از قامتِ هلالیِ تو/راست گردیده قامت اسلام...

به ذوالفقارِ زبان،حمله بر عدو کردم

چنانکه محملِ من گشته بود سنگرِ من

گزارشاتِ سفر را زمن بپرس ولی

مپرس از اینکه نیامد سه ساله دخترِ من

حسین جان! نگاه نکن این همه سختی کشیدم،اول بهت بگم،که شیرِ شیر آمده ام،کاری کردم باهاشون که همه شهر گریه می کردن،با همین بچه هایی که پریشونن،شام رو گرفتم،من دخترِ علی ام،مادرم فاطمه بابام علی رو از مسجد تو خانه آورد،دختر فاطمه ام،یه کاری کردم همه پریشان،نالان...نفرینشون هم کردم...گفتم:ان شاءالله چشماتون گریون باشه،چون شما بابام رو دیده بودید،یتیم هاتون نمک گیرِ بابام بودن...داداش سخت بود ولی همش زیبایی بود...

رفقا! اُسرایِ کربلا رو همه ی بلاد بردن،کوفه در جنوب کربلاست،حلب،در شمال غربیِ کربلاست،بِعَلبَک،لبنانِ فعلی،به سمت غربِ شامِ...کمتر از یک ماه،بین1100 تا 1400 کیلومتر،خیلی راهه،روی ناقه ی عریان،یه جایی سه ساله صدا زد:عمه جان! اینا نمیخواد وایستن؟...حالا برایِ چی؟ چون این ناقه لنگ بود،ناقه ای که امام سجاد هم سوارش بود لنگ بود...

الان زائر هشتاد کیلومتر،صد کیلومتر، ده قدم راه هم که میره...تویِ همین ده قدم همه میان میگن:" هَلابیکُم یا زُوار الحسین" خوش اومدین،بفرمایید چایی،بفرمایید شربت،غذا...داداش! از ما هم پذیرایی کردن...

ناموسِ خدا و مَلأ عام که دیده؟

شادی و کف و خنده و دشنام که دیده؟

سرهایِ بنی فاطمه در شام که دیده؟

قرآن و سر و سنگِ سرِ بام که دیده؟

هُورا و کف و داغِ دل و گریه  و ناله

بهتر که نگویم که چه شد طفلِ سه ساله

من خنده و شادی و کف و هلهله دیدم

ده فاطمه را بسته به یک سلسله دیدم

رأس شهدا را جلویِ قافله دیدم

من خنده ی شادی به لبِ حرمله دیدم

از کعبِ نی و شادی و بیداد بگویم

از سلسله ی گردنِ سجاد بگویم

مردم عوضِ بزم عزا،عید گرفتن

در ریختنِ خونِ خدا عید گرفتن

دور سرِ شاهِ شهدا عید گرفتن

در ماتم مصباحِ هُدا عید گرفتن

رخسارِ گُلِ یاس و کبودی چه بگویم

قرصِ قمر و سنگِ یهودی چه بگویم

کارم تمومِ نمونده جونی به تنم

یه اربعینِ دارم زار می زنم

زار می زنم،زار می زنم،حسین...

می خونم نوحه برات ،وای،وای،وای

می کنم گریه برات،های،های،های

حسین جان!قربونِ زائرات،زائرهای کوچیک و کم سن و سال،قربون زائرایی که الان تو آغوش پدر و مادراشون خوابشون برده دارن میان،قربون زائرایِ سیرابت،قربون زائرایِ شیرخواره ات که هر موقع گشنه میشن،مادرشون هست،یه گوشه کنارِ جاده مادر میشینه،چادر رویِ سرِ بچه اش میکشه،بچه اش رو شیر میده،بچه که آروم میشه،بلند میشه،بسم الله..طرف کربلا حرکت میکنه...حسین....

مثل اربعین که بی بی حضرت زینب سلام الله علیها رسیدن کربلا،تا سه روز هی ناله زد،هی حسین حسین گفت،تا این زن و بچه ها می اومدن آروم بشن،می رفتن علقمه...دوباره گریه و زاری شروع می شد...

ای برادرِ من، چشمِ تو روشن...

عباس! یادته میخواستم برم قبر جدم رو زیارت کنم،می دویدی عباس از جلو،همه مشعل ها و شمع ها رو خاموش می کردی،مبادا سایه ی من رو  هم کسی ببینه...

ای برادرِ من، چشمِ تو روشن...

روم نمیشه بگم رفت معجرِ من

حسین....

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 22
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 66
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 334
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 334
  • بازدید ماه : 102,877
  • بازدید سال : 1,145,018
  • بازدید کلی : 19,650,846