loading...

آئین مستان

متن سینه زنی واحد وفات حضرت ام البنین,سینه زنی واحد وفات حضرت ام البنین,وفات حضرت ام البنین,ام البنین,متن سینه زنی وفات حضرت ام البنین,سینه زنی وفات حضرت ام البنین,متن مداحی وفات حضرت ام البنین,مداحی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2234 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1292 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 608 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6710 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3816 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 892 زمان : نظرات (0)

شجاع و با ادب میخواست این زن بهترین باشد

علی میخواست بانویش همان ام البنین باشد

همان ام البنینی که خودش یک پا ابالفضل است

برای زینت دست خدا مثل نگین باشد

علی در فکر فردا بود و در فکر مبادا

و قسمت بوده این ام البنین مرد آفرین باشد

خدیجه بار ها آرامش دهد پیغمبر خود را

قرار بی قراریه امیرالمومنین باشد

علی را دوست میدارد به زهرا عشق می ورزد

و باید خانه مولا برایش دلنشین باشد

ادب دارد خودش را فاطمه دیگر نمیخاند

از این بانو نباید انتظاری غیر از این باشد

از این بانو که هر لحظه به عباس خودش میگفت

حسین باید برایت اولین و آخرین باشد

به او هرگز برادر نه بگو مولا

همیشه دست بر سینه نگاهت بر زمین باشد

و شاید مادرش تو را فرزند خود خواند

اگر جسمت کنار علقمه قطع الیمین باشد

ببینی مادری قامت کمان آغوش وا کرده

اگر چه از خجالت چشمهایت شرمگین باشد

بیا فردای محشر پیش زهرا رو سفیدم کن

فدای قد و بالایت شود ام البنین باشد

ادب را شیر داد و شیر مردش را ادب داد و

ادب یاد عرب داد و از این پس نقطه چین باشد

بیا فردای محشر پیش زهرا رو سپیدم کن

فدای قد و بالایت شود ام البنین باشد

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1014 زمان : نظرات (0)

اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین

گریه نکن هرچند ، دریایِ احساسی

حق داری زینب رو دیگه نمیشناسی

حق میدی که پیرم ، خیلی زمین گیرم

روزی هزار دفعه ، از غُصه می میرم

اُم البنین قمرامُ و کشتن

اُم البنین قمراتُ و کشتن

اُم البنین پسرامُ و کشتن

اُم البنین پسراتُ و کشتن

اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین

مادر نبودی که ، تنها شدم تنها

کشتن داداشم رو ، تشنه لبِ دریا

مادر نبودی که ، آب و صدا میزد

پیش چشایِ من ، هی دست و پا میزد

اُم البنین بی پر و بال رفتم

اُم البنین دیگه از حال رفتم

ام البنین هر جوری که میشد

از خیمه تا ته گودال رفتم ...

اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین

مادر نبودی که ، دیدم اسارت رو

غوغای غارت رو ، حد جسارت رو

مادر نبودی که ، صد مرتبه مُردَم

از کربلا تا شام ، خیلی زمین خوردم

اُم البنین اشکامون و دیدن

اُم البنین همه میخندیدن

ام البنین نبودی تویِ شام

دور سر داداشم رقصیدن ...

اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2651 زمان : نظرات (0)

مادر عباس ام البنین
ام الادب بانوی وفا
دریایی از احساسُ صفا
دامن تو دانشگه عشق
مادر ساقی کربلا
غم تو خون کرد دل زارم
عشق تورا من به سینه دارم
ام البنین مجنون تو هستم
برای عباست بی قرارم
مادر عباس ام البنین
نام تو حل مشگل  من
ذکر توشمع محفل من
به عشق تو در فاطمیه
زائر قبرت،شد دل من
دامن پرمهر توُ و دستم
عاشق عباس، اگرچه هستم
به یاد قبر مخفی زهرا
زائر قبر خاکی ات هستم
مادر عباس ام البنین


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 348 زمان : نظرات (0)

ام البنین فرشتۀ مهر وفا
ام البنین مادر مهربونیا  
ام البنین دلش به شور شین
ام البنین ذکر لبش دم همه دم حسین
می گفت به عباس پسر ارباب تو حسین
تو شبهای غربت و غم مهتاب تو حسین
ام البنین فرشتۀ مهر وفا
ام البنین مادر مهربونیا   
یه کاروون برگشته اما بی سپاه
یه آسمون ستارۀ بدون ماه
براش خبر آوردن از کربلا
از علقمه ، از ماه نخلستونا
از سرایی که رفت روی نیزه ها
میگفت چهارتا پسرم فدای نور عینم
میگفت به زینب عزیزم  بگو کجاست حسینم
ام البنین فرشتۀ مهر وفا
ام البنین مادر مهربونیا   
زینب حالا دار میده شرح سفر
با اشک میگه از چل تا شام بی سحر
غریبونه گلای یاس چیدن
ماه من به خاک خون کشیدن
پیش چشام ، حسین سر بریدن
پیشونی حسینم  با سنگاشون شکستن
سر ابوالفضل تورو به روی نیزه بستن

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 331 زمان : نظرات (0)

یک مادر خمیده ، هر روز در مدینه
وقت غروب خورشیدآتش زند به سینه
با یاد عاشورا ، دارد نوا بر لب
هم پای اشک او گریه کند زینب
از جسم عریان و تیر و سنان گوید
از قصه ی تشت و از خیزران گوید
با صد احساس ، ام العباس
از وداع علقمه فغان کشد از دل  
خواند روضه از آن نیزه
گه گشته هم دم سر ابوفاضل
ابوفاضل ...   
درعلقمه چه غوغاست،عرض وسما به هم ریخت
هرگوشه تکه ای ازآب آور حرم ریخت
فرقش، ترک خورد و دستش جدا افتاد
از هم پراکنده دست خدا افتاد
چون بر زمین بی دست ،افتاد و پرپر شد
تیری که در چشمش،شد هی فرو تر شد
مشکش پاره ، راه چاره
شد بسته بر امید زینب و طفلان
مظلوم ارباب، زار و بی تاب
مانده در راه خیمه بی کس و حیران
حسین جانم
وقتی که واژگون شد،زخمی و خسته سقا
دید از وفا برایش دامن گرفته زهرا
از کودکی هر دم،از کوچه ها بشنید
حالا به چشمانش آن روضه را می دید
یک هاله ی خونی ، بر چشم بانو بود
یک دست او دائم ، بر روی پهلو بود
یاثارالله ادرک اخا
ساقی حاجت رواشده دم آخر
زار و مجنون ، غرق در خون
عباست را پسر صدا زده مادر
ابوفاضل
کی میروم زیادم،وقتی که بی پر و بال
دیدم به چشم خونم،افتاده ای به گودال
می دیدی و میزد،خصم لعین مارا
زان لحظه ها دارم بر تن کبودی ها
آتش به جانم زد ، قلب مرا بشکست
وقتی که آن نامرد، بر سینه اش بنشست
لب ها عطشان ، بودی عریان
زخمت کاری به سینه شد حسین جانم
حیدر بودو ، مادر بودو
قتلگاهت مدینه شد حسین جانم
یا ثارالله ...  یا ثارالله و ابن ثاره
در راه عشق ارباب ، هستی به کف نهادم
آقا دهد اجازه ،  آماده ی جهادم
تا خون بود در رگ ، شیعه بود هشیار
هرگز نمی گردد ، آن قصه ها تکرار
حال ای صعودی ها ، این جا ولی دارد
ای بی سر و پاها ... ایران علی دارد
سر تا پا گوش ، خونم در جوش
روی سربند من نوشته یا زهرا
یا میمیرم یا پس گیرم ،
خاک پاک بقیع آل حیدر را
یا ثارالله ...  یا ثارالله و ابن ثاره


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 340 زمان : نظرات (0)

هر زمانی به میان حرف قمر می آمد
پرتو مادری ات مد نظر می آمد  
پرورش دادن مردی به بلندای ادب
فقط از عهده ی دامان تو بر می آید  
پسرانت همه چون شیر شجاعت دارند
به تو این ام بنینی چه قدر می آید
ای میان دار بقیع آه بکش ، داد بزن
از صدای تو صدای همه در می آید
چهارتا قبر کشیدی بگو اصلا اینها
به قد و قامت آن چهار پسر می آید
لحظه ی آمدن قافله را یادت هست
دیدی از چهار پسر ، چهار سپر می آید

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 102
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 170
  • آی پی دیروز : 484
  • بازدید امروز : 335
  • باردید دیروز : 5,239
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 20,748
  • بازدید ماه : 101,368
  • بازدید سال : 1,311,292
  • بازدید کلی : 19,817,120