دارم دلی از امید و غم مالامال
در آتشم از ماتم هشت شوّال
اما به تو و ظهور تو دل بستم
بازآی که برپا شود این صحن امسال
***
با آمدنت اگر قیامت برپاست
تیغ تو بلای جان وهابی هاست
در مقدمت ای منتقم آل الله
این گنبدِ ریخته، به پا خواهد خاست
دارم دلی از امید و غم مالامال
در آتشم از ماتم هشت شوّال
اما به تو و ظهور تو دل بستم
بازآی که برپا شود این صحن امسال
***
با آمدنت اگر قیامت برپاست
تیغ تو بلای جان وهابی هاست
در مقدمت ای منتقم آل الله
این گنبدِ ریخته، به پا خواهد خاست
داره می باره آسمون
همراه صاحب زمون
گمونم کنار بقیع
روضه خون شده آقامون
***
شیعه دلش پر از غمه
رو گونه ش اشک ماتمه
برا غریبی بقیع
هرچی گریه کنی کمه
***
دل پر ه از غصه و آه
رفته مشهد کنار شاه
رفته بگریه با رضا
به حرم بی بارگاه
***
گنبد طلا ایون طلا
امام رضا امام رضا
بگو بقیع بهشت ما
حرم نداری تو چرا ؟
***
نه گل و نه گلدسته ای
نه شمع و نه پروانه ای
وای از دل زهرای ما
بقیع شده ویرانه ای
***
همون هایی که تو کوچه
بستند راه مادرتون
یه روزی هم تو مدینه
ویرون کردن حرمتون
***
یه مادر تازه جوون
توکوچه شد قامت کمون
بچه هاش با گریه می گن
ای وای خدا مادرمون
***
بسته شده دست بابا
در شعله ور شده چرا ؟
مادر پشت در سوخته یا
افتاده زیر دست و پا
***
از نسل اونا این روزا
تو بحرین یا تو هرکجا
فقط به جرم عشقتون
می کشن محب شما
ناجوانمردان از اینجا صحن را برداشتند
کاش می گفتند گنبد راچرا برداشتند
زائری آمدکنار قبر آقایش نشست
باکتک اورا زقبرمجتبی برداشتند
خاک اینجا برتر از خاک تمام عالم است
خاک اینجا راهمه بهر شفابرداشتند
تاکه خاک کربلا هم مادری باشد کمی...
ازهمین هارابرای کربلا برداشتند
خواستندآثارجرم شهر مخفی ترشود
ازمیان نقشه اسم کوچه رابرداشتند
آنقدرباگریه مردی بررخ خود لطمه زد
تاکه از قبرامام شیعه پا برداشتند
یک مفاتیح الجنان آورده بودیم،ازچه رو
دونگهبان آمدند ازپیش ما برداشتند!
خاک اینجا بوی سیلی مکرر می دهد
بوی گریه های دختر بهرمادر می دهد
آخرش این خاک ایوانش طلایی می شود
گنبدوگلدسته های باصفایی می شود
این حرم باچار گنبد می شود بیت الحسن
هرکسی اینجابیاید مجتبایی می شود
پنجره فولاد اینجا چه قیامت می کند!
واقعاَ اینجاعجب دارالشفایی می شود
نقشه این صحن راباید که اززهرا گرفت
نقشه رامادر دهد وه چه بنایی می شود
گنبد صادق ضریح باقرو صحن حسن
پرچم سجاد،دارد دل هوایی می شود!
حتم دارم ساخت وساز حرمهای بقیع
ازهمان لحظه که آقا تو میایی می شود
می رسد روزی که بادستان پرمهر شما
ازرواق وصحن اینجا رونمایی می شود
آخرش من مطمئنم این گره وا می شود
این حرم زیباترین تصویر دنیا می شود
هرچه خواندم در بقیع ازسینه عقده وانشد
هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد
راه مارا بسته بودند هرچه من می خواستم...
تاروم درپیش قبر مادر سقا نشد
سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی
هیچ یک ازروضه هایم روضه زهرا نشد
"کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست"
بعداز آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد
ازهمان شب که علی تابوت رابرشانه برد
زائر زهرا شدن جزنیمه شبهانشد
بعد زهرا مرتضی ماندوغم زخم زبان
هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد
زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها
مادرم افتادپشت در ودیگرپانشد
سالها رفت وغروبی خیمه هاآتش گرفت
هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغانشد
هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید
هیچ جایی برسر پیراهنی دعوانشد
باید اینجا حرم درست کنند
چار تا مثل هم درست کتتد
با امام حسن سزاوار است
چند باب الکرم درست کنند
با طلا دور مرقد سجاد
بیتی از محتشم درست کنند
به تولای باقر و صادق
صحن دارالقلم درست کنند
نزد ام البنین نمادی از
مشک و دست و علم درست کنند
"دودمه" نه در این مکان باید
شاعران "چاردم" درست کنند
با کریمان "کریم خانی"ها
قطعه ی "آمدم" درست کنند
دورگنبد چهار گلدسته
ولی از داغ خم درست کنند
کاش هرچیز را نمی سازند
کوچه را دست کم درست کنند
کوچه را در ادامه ی طرح
از حرم تا حرم درست کنند
بر دشمنان عترت و قرآن هماره
در هر نفس نفرین و لعن بی شماره
اینان که بدتر از نصارا و یهودند
فرزند شیطان، خصم دین، آل سعودند
بر مکتب اسلام و ایمان حمله کردند
با آیه ی قرآن به قرآن حمله کردند
اینان نه یک مذهب که یک حزب پلیدند
نسل ابوسفیان و مروان و یزیدند
دل هایشان از تیره گی پر، خالی از نور
چشمانشان در این جهان و آن جهان کور
بر آل یاسین ظلم، از حد بیش کردند
تفسیر قرآن را به رأی خویش کردند
خصم خدا، خصم نبی، خصم کتابند
از کفرشان سنّی و شیعه در عذابند
گویند مشرک زائر ختم رسل را
خوانند مرده از جهالت عقل کل را
در چاه جهل و تیره گی ماندند، ماندند
گویی به عمر خویشتن قرآن نخواندند
یعقوب کز بوی پسر قلبش صفا یافت
چشم وی از پیراهن یوسف شفا یافت
آن تکه ی چوبی که موسی را عصا شد
هم بحر را بشکافت و هم اژدها شد
روزی که عیسی مرده گان را زنده می کرد
بر جهل این اشتر چران ها خنده می کرد
رو تیره، دیده کور، دل، آلوده و چرک
از پای تا سر کفر و از پا تا به سر شرک
بوزینه هایی بر فراز منبر وحی
یار شیاطین دشمن پیغمبر وحی
بر تربت پاک امامان حمله کردند
خواندند قرآن و به قرآن حمله کردند
در بغض اولاد علی بیداد کردند
اسلاف خود را در شقاوت یاد کردند
با دست آن پرورده های دست شیطان
شد تربت پاک حسن با خاک یکسان
کُشتند با دعویّ دین یاران دین را
کردند ویران قبر زین العابدین را
پنجم امام ما که جان ما نثارش
گردید با سطح زمین یکسان مزارش
آمد جسارت بر کتاب ناطق ما
ویرانه شد قبر امام صادق ما
دادند پاداش امیرالمؤمنین را
کردند ویران مرقد امّ البنین را
قبر شهیدان اُحد ویرانه گردید
شهر مدینه سر به سر غم خانه گردید
ویران شد از بیداد آن قوم ستم گر
قبر اُمّ و ابن و اب و عمّ پیمبر
ای کافران، اجر رسول الله این بود
یا احترام آن زیارتگاه این بود؟
لعن ابد را تا ابد بر خود خریدید
الحق که یکسر آل مروان و یزیدید
صد شکر کان جا قبر زهرا بی نشان بود
از دیده ی ناپاک ناپاکان نهان بود
ورنه از این بیدادگران حرامی
می شد به ناموس خدا بی احترامی
اسلاف این نامردها با تازیانه
کُشتند ناموس ولایت را به خانه
آتش زدند از راه کین بیت الولا را
بیت الولا نه خیمه های کربلا را
اجداد اینان در سقیفه عهد بستند
پیشانی فرزند زهرا را شکستند
اسلاف این ناپاک خنجر کشیدند
سر از تن فرزند پیغمبر بریدند
اینان همه مغضوب زهرای بتول اند
ملعون قرآن و خداوند و رسول اند
دائم به قرآن حمله ور با نام قرآن
چون غُدّه روییدند بر اندام قرآن
یارب به پیشانیّ مجروح پیمبر
یارب به قرآن و به زهرا وحیدر
یارب به خون اوّلین یار ولایت
تنهاترین قربانی دار ولایت
یارب به رازی که علی با چاه گفته
یارب به غم هایی که او در دل نهفته
یارب به باغ حیدر و یاس کبودش
یارب به آن بیتی که بالا رفت دودش
تا آتش قلب محبّان را نشاید
تا انتقام آل عصمت را ستاند
رخت فرج بر قامت مهدی بپوشان
بر تشنه گان، جام وصالش را بنوشان
از صفای ضریح دم نزنید
حرفی از بیرق و علم نزنید
گریه های بلند ممنوع است
روضه كه هیچ، سینه هم نزنید
كربلا رفته ها! كنار بقیع
حرفی از صحن و از حرم نزنید
زائری خسته ام نگهبانان
به خدا زود می روم نزنید
زائری داد زد كه نامردان
تازیانه به مادرم نزنید
غربت ما بدون خاتمه است
مادر ما همیشه فاطمه است
كاش درهای صحن وا بشود
شوق در سینه ها به پا بشود
كاش با دست حضرت مهدی
این حرم نیز با صفا بشود
كاش با نغمۀ حسین حسین
این حرم مثل كربلا بشود
در كنار مزار ام بنین
طرحی از علقمه بنا بشود
پس بسازیم پنجره فولاد
هر قدر عقده هست وا بشود
چار تا گنبد طلایی رنگ
چار تا مشهد الرضا بشود
این بقیعی كه این چنین خاكی ست
رشك پروانه های افلاكی ست
در هوایش ستاره می سوزد
سینه با هر نظاره می سوزد
هشت شوال آسمان لرزید
دید صحن و مناره می سوزد
بارگاه بقیع ویران شد
دل بی راه و چاره می سوزد
این حرم مثل چادر زهراست
كه در این جا دوباره می سوزد
این حرم مثل خیمه ی زینب
كه در اوج شراره می سوزد
سال ها بعد قدری آن سوتر
چند قرآن پاره می سوزد
تعداد صفحات : 3