گُل کرده در زمین، کَرَم آسمانیت
آغوش باز می رسد از مهربانیت
حالا بیا و سفره مینداز سفره دار
حالت خراب می شود و نا توانیت
دارد مرا شبیه خودت پیر می کند
جان برده از تمام تنم نیمه جانیت
یوسف ترین سلاله ی تنها تر از همه
سبزی رسیده تا به لب ارغوانیت
این گرد پیری از اثر خاک کوچه هاست
بر موی تو نشسته ز فصل جوانیت
ای ماهی دریا برایت گریه کرده
پیغمبر و زهرا برایت گریه کرده
این گرد پیری از اثر خاک کوچه هاست
بر موی تو نشسته ز فصل جوانیت
باید که گفت هیئت سیار مادری
خرج عزا شدی و خدای تو بانیت
زهر از حرارت جگرت آب می شود، آقا
می گرید از شرار غم ناگهانیت، آقا
زینب به پای تشت تو از دست می رود، آقا
رو می شود جراحت زخم نهانیت، آقا
ای ماهی دریا برایت گریه کرده
پیغمبر و زهرا برایت گریه کرده
آقای زهر خورده چرا تیر می خوری، آقا
چیزی نمانده از بدن استخوانیت، آقا
ای قصه ی مظلومیت در انجمن ها
مثل علی در جامعه تنهای تنها
ای ماهی دریا برایت گریه کرده
پیغمبر و زهرا برایت گریه کرده
اللهی بشکنه دست مقیره
میان کوچه بی مادرم کرد