رد خون دست ساقی
هنوزم رو لب مشکه
گریه های مشک پاره
شبیه بارون اشکه
شونه ی زخمی نخلی
شده تکیه گاه سقا
محو خیمه ی ربابه
آخرین نگاه سقا
جای بوسه ی علی رو
قنداقه عباس دادن دست امیرالمومنین، خانم ام البنین دید هی داره دستاش می بوسه، چمشا رو می بوسه هی اعضا عباس می بوسه، حالا تمام جاهایی که علی بوسید شمارش کردن چی؟ و چجوری؟
جای بوسه ی علی رو
همه ی تیرا شمردن
آبروی پهلون و
کنار علقمه بردن
کنار خیمه ی سقا
طفلکی نشسته بی تاب
میگه بچه بیاید
عمو الان میاره آب
یکی داره میاد از دور
شب آرزو سر اومد
نگاشون چه ناامید
بابا دست بر کمر اومد
حالا که تو خیمه هامون
ما دیگه عمو نداریم
کاش می شد به روی دستاش
چند تا شاخه گل بزاریم