loading...

آئین مستان

متن روضه شهادت امام صادق,متن روضه,شهادت امام صادق,روضه شهادت امام صادق,امام صادق,روضه امام صادق,متن مداحی شهادت امام صادق,متن مداحی امام صادق,مداحی شهادت امام صادق,مداحی امام صادق,متن روضه همراه با صو

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2145 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1704 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1243 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 678 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 619 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 585 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3478 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6677 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2826 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3739 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3225 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3543 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3648 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7228 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4937 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5876 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4354 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5522 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4165 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 905 زمان : نظرات (0)

 

نشد که دست خودم را بیاورم بالا

مگر سپر شود و ضربه برسرم نخورد

قسم به غیرت سقا نشد دفاع کنم

که دست مرد غریبه به معجرم نخورد

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ و َابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ  يا اَباعَبْدِاللَّهِ ...

بزرگی کف یک دستُ صورتی کوچک

برای سیلی محکم تری بهم نخورد

مرا گرفت زِ موی سرم بلندم کرد ..

*لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَ عَلى جَميعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَميعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ و َاَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فيها  و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِياَّئِهِم يا اَباعَبْدِاللَّهِ ..

این گونه نمی شود بیایید بزند

هرکس وسط معرکه آید بزند

امروز یزید را ادب خواهم کرد

بابایِ من را کسی نباید بزند

تو فخر قبیله ای کبودی عمه

 تو قبله غم قرق سجودی عمه

ازلرزش دستان تو معلومم شد

بیش ازهمه توگرسنه بودی عمه

اجازه بدید اینجور بگم (زبانِ حال) از بس که این دست هاش اذیت شده بود تا سر رو بلند کرد از دستش افتاد .. زد تو سرش گفت وای باباجونم بابا جون میخواستم احترامت کنم سر رو تو بغلم بگیرم افتاد بابا .. دیدم از نیزه سرت افتاد از دست منم سرت افتاد .. ببخش بابا .. پاهاشو دراز کرد سرُ تو بغلش گذاشت اروم اروم شروع کرد دست کشیدن اشک میریخت خون هارو پاک میکرد ...

شاید اینجور گفته باشه بابا من موندم کجای این صورتُ ببوسم میدونی روایت چی میگه ، هجده زخم عمیق به صورت حضرت فقط بوده کجا رو ببوسه گفت بهترین کار اینه من اون لبایی که صبح نانجیب بهش چوب خیزران زد اونا روببوسم ولی بابا یه چیزی میخوام بگم بی ادبی نباشه گفت بابا خوشحالم دندونام مثه دندون توشده حسین .....

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1676 زمان : نظرات (0)

 

خرابه تاریکه

خسته نشدی اینهمه داد زدی؟گریۀ شما با این سه ساله یه فرقش اینه که شماها که گریه میکنید کنار دستیت آرومت میکنه .. هی بهت آب میده هی حواسش هست تو حالت بد نشه اصلاً بالاتر مادر ما وایساده کنارت هی اشکاتُ پاک میکنه ..

امام سجاد فرمود ما گریه میکردیم با ته نیزه میزدن .. ما گریه میکردیم لگد میزدن .. اما تو امشب راحت داد بزن هرکی رفت خونه صداش گرفت بدونه یه ذره شکل رقیه شده

خرابه تاریکه تو روشنش کردی

تو هم لبت زخمه تو هم پر از دردی

چقد شکل هم شدیم بابا .. بابا من که چشمام درست نمیبینه تو منو نگاه کن

نگام کن که چجوری پیرم کردن

بی امون منو زمین گیرم کردن

نگام کن بابا

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه

گهواره رو دادم ولی غم اصغرُ نه

هرکی اهل کنایه بود من لال میشم این یدونه رو نمیتونم توضیح بدم هرکی گرفت داد بزنه

سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه

گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرُ نه

فرمودند سرُ انداختن جلوش تا سرُ انداختن عقیلۀ بنی هاشم و بقیۀ مخدرات دویدن جلوی رقیه شاید سرُ نبینه .. خواستن یه کاری کنن حواسش پرت بشه سرُ نبینه ..

برید کنار میخوام سرُ ببینم

زخمای روز آخرُ ببینم ..

 

به خدا قسم امشبُ سالم رد کنی میرسیم به عاشورا ان شاءالله ، اینو حضرت آقای علوی می فرمود :کی میگه نشناخت ؟کی میگه گفت غذا نمیخوام؟ تا دید شلوغ شد خرابه زن و بچه ریختن به هم یه چیزی انداختن رو خاک ، همه چی همون اول دستگیرش شد

برید کنار میخوام سرو ببینم

زخمای روز آخرو ببینم

جلو چشامو نگیرید که میخوام

پارگیای حنجرو ببینم ..

سرو بغل کرد:

مَنْ الَّذي أَيتمني بابایی ...

همتون کمک کنید یتیم نوازی همینه به خدا شب عاشورا همتون گریه کردید با این ، غریب گیر آووردنت حالا من امشب عوضش میکنم :

یتیم گیر آوردنت .. اینه رسمش؟

مَنْ الَّذي أَيتمني بابایی

دیگه تو آغوش منی بابایی

اینهمه جا رفتی دلت نیومد

به دخترت سر نزنی بابایی

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه

گهواره رو دادم ولی غم اصغرو نه

سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه

گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرو نه

حالا حرفای در گوشی ؛ (دختر دارا میدونن) یه حرفای رو دخترا جلوی همه میزنن یه وقتایی بعضی حرفا حرفای درگوشیِ ، عمه نباید بشنوه

کاشکی میشد بازم برام بخندی

پلکای زخمیتُ دیگه نبندی

خیلی تنم درد میکنه بابایی

از شبی که پرت شدم از بلندی

ببین لبم داره عجب شکافی

نمیشه موی سوختمُ ببافی

هر دفعه گفتم که بابامُ میخوام

بهم زدن یه سیلیِ حسابی

از کوچه ها نگو ،راستی خبر نداری از عمو

بگو اگه دیدیش ،سر رقیه سوخته مو به مو

از مجلس شراب چیزی بهش نگو

بابا بهش نگو؛ چیو نگم؟بهش نگو تو جمعیت بودم دیدم یه نامحرم داره خواهرمُ نشون میده .. بابا تاحالا اسم کنیزُ نشنیده بودم .. بابا دیدم نامحرما به ما بد نگاه میکنن .. بابا بهش نگو ؛ عموم غیرت اللهِ .. بهش نگو ریختن روی سر عمم .. خودشُ انداخت رو بچه ها ،بچه هارو نزنن .. با کعب نی و تازیانه و نیزه ... حسین .. بهش نگو از بالای ناقه افتادم .. بهش نگو موهامُ کشیدن .. بهش نگو پا برهنه رو خارا دویدم .. بهش نگو لگد خوردم ..

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه

گهواره رو دادم ولی غم اصغرو نه

سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه

گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرو نه

دستتُ بیار بالا ، به رقیه .. روزیِ اربعین دستِ رقیه ست .. باب الحسین رقیه ست .. بلند بگو یا حسین ...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 447 زمان : نظرات (0)

 

السلام علیک یا مظلوم ، یا غریب ، یا وحید ‌، یا اباعبدالله ..

اگر که عمر زیادم دهد خدایِ حسین

هزار سال بسوزم فقط برایِ حسین

حسینی ام! به دو عالم چه کار دارم من!

گذشته ام ز دو عالم به اتکایِ حسین

حسین روح‌ نماز است و پنج‌ نوبت را

سر نماز می افتم به دست و پای حسین

براش سینه زدم سینه ام حسینیه شد

نوشته روی دلم مجلس عزایِ حسین

همیشه مادر دلخسته ام به من‌ می گفت

مباد خرده بگیری به روضه های حسین

رفیق! کرببلا دعوتی ست! پولی نیست

برات کرببلا چیست؟ یک دعای حسین

نیابتاً ز حسن کربلا برو امسال

ببر سلام حسن را به کربلای حسین

هنوز فاطمه در عرش روضه می خواند

تنور خانه ی خولی نبود جایِ حسین

دیده‌ام بر نینوا افتاد ، دلواپس شدم

بارها از ناقه تا افتاد ، دلواپس شدم

نام این صحرا حسین با قلب زینب آشنا‌ست

بر لبانت کربلا افتاد دلواپس شدم

خاکِ سرخ این بیابان بویِ کوچه می‌دهد

گوئیا مادر زِ پا افتاد دلواپس شدم

من کنارِ تو نباشم زود می‌میرم حسین

تا عمودِ خیمه جا افتاد ، دلواپس شدم

این دلم از کودکی بر گیسویت حساس بود

باد در موی شما افتاد دلواپس شدم

*"عصر روز دهم نانجیب اومد موهای حسینُ کشید ..."

یادش بخیر موی تو را شانه میزدم

افتاده دستِ شمر چرا خاطرات من *

حنجر تو معجرِ من ، هر دو پاره می‌شود؟

حرفِ بین ما دو تا افتاد دلواپس شدم

حنجرت را بازیِ دستان این و آن نکن

چشم من بر نیزه‌ها افتاد ، دلواپس شدم

حرمله زانو زده ، ای وای بیچاره رباب

صحبت شش ماهه تا افتاد دلواپس شدم

دردِ گوشِ پاره کمتر از شکافِ نیزه نیست

دیده‌ام بر بچه‌ها افتاد ، دلواپس شدم

*مثل فردایی کاروان رسید کربلا .. تا رسیدن ابی عبدالله سوال کرد به من بگو پیر مرد نام این وادی چیه؟ گفت آقاجان قاضریه ، نینوا .. همه اسم هارو برد حضرت فرمود نام دیگه ای هم داره این سرزمین؟! عرضه داشت آقا یه زمینی اینجا هست از خیلی قدیما بهش میگن کربلا ...

ای حسین ...

خوش اومدی حسین .. حسین جان آقا مواظب رقیه ات باش .. حسین جان قربون زن و بچه ات برم  ‌..

پناه میبرم از نفس خود به سوی حسین ..

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 396 زمان : نظرات (0)

 

با این همه گناه زِ کویت نراندیام

امسال هم به ماه محرم رساندیام

"فرمود هر کسی هر جایی بگه حسین حرمشِ .. فلذا الان تو حرمش نشستی میگی حسین ...

محرم کربلا باشه زیر قبه باشه بگه حسین ... بعضی ها یه جوری گریه میکنن انگارآخرین فرصتیه که تو عمرشون بهشون دادن گفتن بگو حسین آخه فرمود نماز میخونی فکر کن آخرین نماز عمرته .. گریه هم که میکنی فکر کن آخرین مهلتیِ که میگی حسین ...

امروز قافله رسیدکربلا .. این بچه تو بغلِ ربابه .. همچین که رسیدن عرضه داشت آقا جان اینجا آب پیدا میشه یا نه .. این بچه اگه تشنه ش بشه بی تابی میکنه .. گفت آری اصلا یه جایی رو انتخاب کردن بین دو نهر آب ...

عباسم برو آب بیار ..."

چون طفل گم شده بغلم کردی ای حسین

پیش خودت نشانده و قدری تکاندی‌ام

منت سرم گذاشتی و از میان عرش

با نام مادر و پدرم باز خواندی‌ام

میخواهی‌ام ‌هنوز وگرنه چو دیگران

با پول و شهرت از حرمت می پراندی‌ام

از کودکی برای شما خیمه می‌زدم

دنبال خویش کوچه به کوچه دواندی‌ام

یک روز بی تو زنده نمی مانم ای حسین

با آب و نان خواهر خود پروراندی‌ام

فلذا اون مرد ثروتمند نوشتند تو مدینه همچین که دید ابی عبدالله این زنگهایِ اشترها رو بست که صدا نکنه آخه شبانه میخوان بی سرو صدا برن .. از تجار مدینه ست ، داشت برمیگشت از تجارتش ؛ برخورد به کاروان ، گفت اقا کجا میری؟ حضرت فرمود دارم از شهر بیرون میزنم هیچی نگفت کجا چرا ، گفت میشه منم همراهت بشم گفت اگر میخوای میتونی بیای .. ثروتش زن و بچش همه رو رها کرد ..

میخواهی ام هنوز وگرنه چو دیگران

با پول و شهرت از حرمت میپراندی ام

از کودکی برای شما خیمه میزدم

دنبال خویش کوچه به کوچه دواندی ام

یک روز بی تو زنده نمیمانم ای حسین

با آب و نان خواهر خود پروراندی ام

آید به گوش نالهی «هَل مِن مُعین» تو

در زیر دست و پا ته گودال خواندیام

دیدم همچین که داره دست و پا میزنه داره برای شیعه هاش دعا میکنه مادرش هم همینجور بود .. تو اوج درد تو اوج بستر نشینی بچه هارو صدا زد بچه ها بیاین میخوام دعا کنم .. همۀ بچه ها رفتن وضو گرفتن اماده شدن سجاده رو پهن کردن آخه همیشه میفرمود الجار ثم الدار .. اول بقیه بعد خودمون .. نشستن کنار مادر شروع کرد دعا کردن : اللهم عجل وفاتی سریعا ..

دستای مادرمون بالا نمی اومد .. حسن زیر این بغل هارو گرفته بود دستها بالا بیاد ..

مظلوم کربلا لک لبیک یا حسین

تو میکشی مرا لک لبیک یا حسین

دوباره اومدم آقا، پیش تو زانو بزنم

وقتی تورو دارم دیگه، برم به کی روبزنم؟

هرچی بدم باشم ولی، تو رو نمیفروشم حسین

از بچگی‌ها اسمتو، خوندن توی گوشم حسین

درسته پیش چشم تو، خیلی زیاده بدیام

ولی خدا سر شاهده، دیوونه‌ی کرببلام

آخه تو این دنیا بگو، جز تو کیو دارم آقا

زندگیم و جوونیم‌و، بهت بدهکارم آقا

تو خوبی و با خوبیات، بدعادتم کردی ولی

چقد بدی دیدی ازم، به روم نیاوردی ولی

گریه توی عزات برام، واجب‌تر از نون شبه

درمون زخمای دلم، روضه‌ی عمه زینبه

تورو به جون خواهرت، تورو به جون دخترت

هرکاری میکنی منو، وانکن آقا از سرت

این زمین داغ به دل می‌دهد آخر برویم

در من آشوب شده ، جانِ برادر برویم

خاک اینجا چقدَر بوی جدایی دارد

زینت دوش نبی! جان پیمبر! برویم

حنجر نازک ‌شش ماهه شبیه است به گل

می‌شود سخت درآغوش تو پرپر، برویم

کینه دارند به اسمش، به خدا می‌آید

لشکری تشنه به خون علی اکبر، برویم

کمرت می‌شکند، داغ برادر سخت است

به اباالفضل نگاهی کن و دیگر برویم

نیزه می‌بارد از این قوم به ظاهر مومن

دست‌هاشان همه آلوده به خنجر، برویم

سایه‌ی روی سرم، خیمه نزن، برگردیم

دل ندارم که نباشد به تنت سر، برویم

بر زمین میخوری و وای بمیرم نگذار...

قتلگاهت بشود قاتل خواهر، برویم

همچین که این کاروان رسید کربلا ، اباعبدالله به عباسش فرمود: عباس جان اول خیمۀ خواهرمُ بنا کن .. اول خواهرم با این زن و بچه‌ها برن تو خیمه .. فلذا اولین خیمه‌ای که زدن خیمۀ زینب بود. انقدر دل اباعبدالله نگران خواهرشِ  که فرمود اول خیمه زینب رو بزن..‌.

همچین که بی‌بی می‌خواست از ناقه پیاده بشه، خود ابی عبدالله اومد، عباس اومد، علی اکبر اومد. ابی عبدالله به خواهرش فرمود: خواهر جان پیاده شو. دست خواهرو گرفت، این جوونا اومدن کوچه باز کردن

_چه خبره؟!

_عمۀ سادات میخواد از ناقه پیاده بشه.

میگم: ابی عبدالله اومد، عباس اومد، علی اکبر اومد، قاسم اومد، عبدالله اومد، عون اومد، جعفر اومد، همه اومدن، همۀ بنی هاشم؛ همۀ نامحرما رفتن عقب تر. سرشونو به یه کاری بند کردن.

چرا ؟! چون خواهر حسین می‌خواد از مرکب پیاده بشه...

همچین که پای زینب به خاک کربلا رسید نوشتن یه آهی کشید، صدازد: حسین جان چرا اینقد این خاک بوی جدایی میده؟! دلم بهم ریخته، نگرانم، مضطربم حسین جان...

ابی عبدالله جواب دادن:

خواهرم، همون سرزمینی که جدم، پدرم، مادرم، روضه‌هاشو خوندن همین جاست...

نوشتن زینب رفت تو خیمه‌ش، بعد از چند لحظه دیدن غش کرده...

این خواهرو به هوش آوردن

اما...

"شنیدن کی بُوَد مانند دیدن"

اینجا بی‌بی غش کرد بی‌بی رو به ‌هوش آوردن، اما کجا بودین عصر یازدهم؛ یه نگاه کرد سمت گودال: پاشو حسین جان خواهرتو کمک کن.

یه نگاه کرد سمت علقمه. صدازد: آی غیرت الله پاشو نگاه کن‌...

میگن اصحابُ هم صدازد؛ یه نگاهی کرد به این بدن ها: آی اصحاب برادرم حسین! پاشید به زینب کمک کنید.

نوشتن این بدن‌ها یه تکونی خورد،

کنایه از این که ما حاضریم زنده بشیم دوباره برات جون بدیم.

نوشتن همه رو سوار بر ناقه کرد، یه نگاهی به دور و برش کرد دید دیگه کسی نمونده، همه سوار بر شترها شدن،

خودش میخواد سوار بشه، تنهایی که نمیتونه. شمر از دور دید این خواهر داره اینجوره بی‌تابی می‌کنه، شمشیرشُ غلاف کرد اومد جلوتر؛ بی بی فریاد زد برو عقب ..

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 547 زمان : نظرات (0)

 

يا ربَّ الحُسَين بِحَقِّ الحُسَين اِشفِ صَدرِ الحُسَين بِظُهورِ الحُجَّة یا ربَّ الحُجَّة بِحَقِّ الحُجَّة اِشفِ الحُجَّة بِظُهورِ الحُجَّة

حاجت به شرح آن نیست دردی که خود عیان است

این اشکِ شور گونه شیرین ترین بیان است

خوشا به حال اونایی که با اشک حرف میزنن دیدی بعضی وقتا میری حرم ابی‌عبدالله اصلا نمیتونی حرف بزنی زبان زیارتت میشه اشک، همۀ حرفاتُ فقط نگاه به ضریح شش گوشه میکنی اشک میریزی اما داری حرفاتُ میزنیا چقدر شاعر قشنگ گفته ، خوش به حال اونی که تو جلسۀمحرم با اشکاش با آقاش حرف میزنه این اشک ؛

این سبک را دوست سنگین میخرد

 آب شور چشم شیرین میخرد...

اشک یعنی عشق بازی با خدا

اشک یعنی انفجارِ بغض اما بی صدا

اشک یعنی آتشِ دل آبِ رو

در عروج و در نماز دل وضو

اشک یعنی عین نور و نور عین

اشک یعنی کار مهدی بر حسین

شماها این شبا دارید با امام زمانتون همراهی میکنید حالا این اشک چقدر شیرینه چقدر این اشک زیباست

حاجت به شرح آن نیست دردی که خود عیان است

این اشکِ شور گونه شیرین ترین بیان است

از عشق یوسفِ مصر یک دل فقط جوان شد

در خیمه‌ی حسینی دل ها همه جوان است

بالاترین عبادت

همین کاری که شما هر شب دارید انجام میدید ان شاءالله همینه.. بعضیا میگن این گریه آدمُ افسرده میکنه پیری زود رس میاره درسته روضه های ابی‌عبدالله بالاخره ماهارو دق میده و میکشه آدم تو روضه پیر میشه همینکه میشنوی دور زینبُ نامحرما گرفتن آدم پیر میشه یه شبه ..

اما این گریه کسالت نمیاره، افسردگی نمیاره ، خودکشی نمیاره بذار هرچی میخوان بگن، بگن این گریه آدمُ زنده میکنه آدمُ جوون میکنه ..

بالاترین عبادت ، شادیِ قلب زهراست

شادی قلب زهرا ، ذکر حسین جان است

الان مادرش داره میگه جانم .. کیا دنبال اینن مادرشُ شاد کنن راضی کنن .. الان داره تو دلش میگه جانم اینا حسین منو میگن .. بچه م داره میرسه کربلا .. (کم نذاریا) حالا فهمیدی این حسین تو دل حضرت زهرا رو چقدر شاد میکنه

بالاترین عبادت ،شادیِ قلب زهراست

شادی قلب زهرا ، ذکر حسین جان است

حسین .. جان ..

زهرا تمامِ مارا با اسم میشناسد

نزدیکِ درب هیئت چشم انتظارمان است

بذار دهانشونُ ببندن اونایی که یاوه میگن، میگن این نوع سینه زدن و کبود کردن از جهل آدمه این جهله؟

این سرخیِ بدن ها یا این به سر زدن ها

از جهل سینه زن نیست از عشق بیکران است

اینجا گناه بخشند ، کوهی به کاه بخشند

وقتی که پیرمردی با عشق روضه خوان است

شب دومه امشب فقط باید آه بکشی اونم به جای کی؟

آهی کشید زینب ، در ماتم برادر

این آه تا قیامت در سینه ها نهان است

فک نکنی زبون حاله ، نه عین عبارت توی تاریخِ مقتله ، وقتی رسیدن کربلا مثل فردا ابی عبدالله دستور داد اول خیمۀ خواهرشُ علم کنند اجازه نداد زینب از محمل پیاده بشه ، فرمود اول خیمۀ عقیلۀ بنی هاشم رو علم کنید بزرگترین خیمه ها خیمۀ عمۀ سادات بود ، از بعضی از خیمه ها راه داده بود به خیمه حضرت زینب مرتب همه می آمدن میرفتن دور زینب شلوغ بود محرما همه خواهرا .. (الله اکبر)

ابی عبدالله دستور داد خیمۀ خواهر رو برپا کنن ، یه جوری هم دور خیمه رو پوشاند با خیمه های کوچک ، خیمه تو دید نباشه بعد دستور داد حالا عقیلۀ بنی هاشم نزول اجلال کنه ..

خودش آمد ، عباس اومد علی اکبر اومد برادرا اومدن محرما اومدن .. همه دور تا دور زینب .. از وقتی کاروان از مدینه حرکت کرد تا کربلا نزدیک به شصت بار تاریخ میگه این خانم پیاده شد و سوار شد .. فکر نکنی فقط فردا دورش محرما بودن هر شصت بار همه دور تا دور زینب بودن این رسم و مرام کاروان بود ..

نوشتن تا پاشُ گذاشت رو خاک کربلا گفت آه حسین .. یه آه کشید .. گفت داداش این خاک، خاکِ کجاست؟ این چه خاکیه؟

 (اونایی که کربلا مشرف شدن نجف میری هشتاد کیلومتر راهِ تا نزدیک کربلا هم این حسُ نداری ، حالت خوبه حرف میزنی شعر میخونی مستی میکنی .. اما کافیه پات برسه به خاک کربلا ..)

زینب گفت داداش همه غمایِ عالم رو دلمه اینجا کجاست؟ تا شنید اینجا کربلاست فغُشیَ علیه .. آخ دیدن زینب از هوش رفت .. عمه رو بردن تو خیمه خود ابی عبدالله اومد بالاسر زینب ، آب پاشید رو صورت زینب به هوش آورد خواهرُ .. همچین که شنید اینجا کربلاست از هوش رفت .. ابی عبدالله یه نگاهی به خواهر ، خواهر یه نگاهی به برادر (اجازه میدید از اینجا به بعد روضه رو زبان حال بخونم ؟!)

انگاری تویِ دل من آتیشه

بگو کنارم میمونی همیشه

اینجا کجاست دلشوره دارم داداش

میگم ان شاءالله که چیزی نمیشه

 

ان شاءالله که دعایِ من میگیره

سرتُ روی نیزه ها نمیره

ان شاءالله که نمیذاره اباالفضل

چادر خواهر آتیش بگیره ..

چه سخته باورش

اینجا تورو میکشن آخرش

انشاالله اصغرت نمیشه پاره پاره حنجرش

نمیره روی نی ، جلوی مادرش

حسین ... وای وای وای

ان شالله دل خونۀ غم نمیشه

یه مو هم از سر ما کم نمیشه

همش میگی غمت نباشه زینب

هیچکسی وارد حرم نمیشه

ان شالله که خیمه نمیشه غارت

محاله خواهرت بره اسارت

من میگم اینا هرچیم که باشن

کاری ندارن به لباس پارت

میون قافله ، تو این بیابون شده ولوله

دستای دخترت ، خیلی کوچیکِ واسه سلسله

همسفرم نکن با شمر و حرمله ..

حسین ... وای وای وای

من ادامۀ روضه رو بخونم جسارت نمیکنم جای دیگه نمیرم الله اکبر ..

همچین که دید حال زینب منقلبِ ، هر کاری کرد دل خواهر آروم بشه دست امامتُ آخر گذاشت رو دل زینب .. این دل از روز دوم آروم شد و الا همینجور جلو میرفت زینب به عاشورا نمیرسید این زینب همون زینبیه که گفت :  مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا این دست ارومش کرد بعد ابی عبدالله دستور داد همه زن و بچه بریزن تو خیمه .. دور عمه رو شلوغ کنن دلش گرم بشه ..

همه جمع شدن تو خیمه اینجای مقتل عجیبه نوشتن همه که جمع شدن ابی عبدالله ایستاد جلو درِ خیمه یه نگاه به زن و بچه کرد همچین که نگاه کرد هزارتا معنا داشت این نگاه حسین ..( ببرمت یه جایی؟) این زن و بچه آخرین باری نبود که دور هم جمع میشدن .. چند بار دیگه هم دور هم جمع شدن ..

یه بار فردا تو خیمه این اجتماع زن و بچه صورت گرفت .. (برات چند تا دیگه رو مثال بزنم) یه بار دیگه هم تو خیمه جمع شدن کی؟.. دوم محرم ، نه دهم محرم .. (فرق فردا با دهم چی بود؟)  فردا بابا جلو در خیمه صحیح و سالم بود .. اما عصر عاشورا .. تو خیمه همه منتطر بودن بابا برگرده .. یهو شنیدن صدای ذوالجناح داره میاد ..

همه از خیمه ها بیرون دویدند

ولی سالار زینب را ندیدند ..

ریختن از خیمه بیرون دیدن فَأَسْرَعَ فرس الی خیامه .. حسین .. دوم محرم یه بار اجتماع کردن ابی عبدالله نگاه کرد ، دهم محرم یه بار ابی عبدالله از تو گودالِ قتلگاه زن و بچه ریختن بالای  گودال اشاره کرد به خواهر برگرد ..

این دستورِ امام بود والا زن و بچه میدیدن چه اتفاقی میفته اینجا رفتن من یدونه اجتماع دیگه هم‌بگم؟! آماده ای یا نه؟! دوم محرم نه دهم محرم نه یه جا دیگم زن و بچه جمع شدن ابی عبدلله نگاهشون میکرد کجا ؟!تو مجلس شراب .. سر تو تشت طلا دید همه رو به غل و زنجیر بستن .. شمر و حرمله دور زینبن سر بریده از تو تشت طلا .. حسین ..

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 955 زمان : نظرات (0)

 

غم می نشست و قلب تو در سینه می گداخت
آمد شرارِ زهرُ تو را رو به قبله ساخت
آتش زپای تا سرت از بس که آب کرد
دیگر کسی ز چهره شما را نمی شناخت

ای لحظه لحظه از نفست خِیر دیده شهر
تا دیده است دیده تو را قد خمیده شهر
اصلا خودت بهانۀ این بارِ روضه ای
تا حالا بهانۀ روضه ، یا برا مادرت یا برا جد غریبت درست میکردی ..

اصلا خودت بهانۀ این بارِ روضه ای
پا بر زمین مکوب محاسن سفیدِ شهر

شیخ الائمه غصه تو را پیر کرده است
این زهر بد به جانِ تو تاثیر کرده است
از پیله های روضه که بر تن تنیده ای
حالا نفس به سینۀ تان گیر کرده است

جانِ به لب رسیده چرا گریه میکنی؟!
بر حال شیعه گرم دعا گریه میکنی
این آخرین روضۀ بعد از وصیت است
بر سر جدایِ کربُبَلا گریه میکنی

امشب تو میگی حسین ، امام صادق هم باهات میگه حسین .. خوب گوش بدی مادرش زهرا هم میگه حسین ..

اصلا همه روضه ها منتهیِ به روضۀ ابی عبدالله میشه ..

غیر از تو هم و غم کسی دین نمیشود
این قدر صورتش پُرِ از چین نمیشود

خیلی شُدید پیر ولی وقتِ احتضار
با چکمه سینۀ تو که سنگین نمیشود

در بستری ولی تنِ تو پا نمی خورد
خواهر ز دیدنِ بدنت جا نمی خورد
در آفتاب تشنه رهایت نمی کنند
بر پهلوی تو نیزۀ اعدا نمی کنند

اصلاً آقا دوست داره اینجوری روضه بخونیم .. مشغوله درسِ امام صادق (ع)

(بشکنه اون دهانی که به اصلِ روضه کار دارن نه به روضه خوان ..)

حضرت بالای منبرِ یه وقت دید روضه خوان ابی عبدالله وارد شد حضرت اومد پایین فرمود برو بالا منبر روضه بخوان ..

شروع کرد روضه خواندن ، هی مدارا میکنه مقابلِ امامِ .. حضرت فرمود نه ؛

همونطور که بینِ خودتون روضه میخوانید .. شروع کرد روضه خواندن دیدن آقا به پهنایِ صورت داره اشک میریزه ..

وقتی چراغ عمر تو خاموش می شود
خاکِ بقیعِ غم به تو آغوش می شود
ناموسِ داغ دارِ تو هم مثلِ جدتان
با ضرب تازیانه سیه پوش می شود

گفت بعد از همون شبی که آمدن درب خانۀ امام صادقُ آتش زدن ، اومدم خدمت حضرت دیدم سر سجاده نشسته ،

خیلی بی قراره خیلی داره گریه میکنه .. گفتم آقا شما مظهرِ صبرید ، الحمدالله کسی آسیب ندید که ..

حضرت فرمود تو گمان میکنی من برا خودم گریه میکنم؟! دیشب این بچه هام از ترس هی از این هجره به آن هجره میدویدن ..

یادم افتاد بچه های جد مظلومم حسین .. وقتی خیمه ها رو آتش زده بودن ..

حسین ….

بر پیکرِ تو زخم مکرر نمیرسد
یک بوسه از لب تو به خواهر نمیرسد
انگشتر و عمامه و پیراهن و عبا
دختر که هست بر کس دیگر نمیرسد

ای آسمان به حسرت به اشک شبانه ات
سجاده بود و زمزمۀ عاشقانه ات
آتش گرفت خانه ات اما تکان نخورد
یک لحظه رو سری به سرِ اهل خانه ات

شمشیر بر گلوی تو کاری نمی شود
بر پیکر تو اسب سواری نمی شود
در کوچه هایِ دلهره انگیزه سنگ و چوب
بر روی نی سر تو که قاری نمی شود

پا برهنه ..
یه پیرمردُ دنباله مرکب شبونه بردن
باز دوباره ..
هیزم به دستا سمت یه خونه هجوم آوردن

آه ، سجاده رو از زیر پاش کشیدن و
دستاشُ بستن
همونایی که با لگد زدن به در
پهلو شکستن

رویِ دستام ..
جایِ طنابِ شبیه حیدر خیلی غریبه
بس که تو راه ..
افتاده رو خاک شبیه جدش خد التریبِ

آه ، آقایی که دشمن براش سه مرتبه
شمشیر کشیده
پیش زن و بچه ش کسی از بدنش
سر نبریده

هر جا نشستی صدا منو میشنوی دستور امام صادقِ به ابابصیر ، فرمود اگه میخوای مادرم زهرا رو یاری کنی

راهش اینه برا مصیبت جد غریبم ناله بزنی و بگی حسین ، هرچقدر کار باهاش داری زن و مرد یا حسین ….

 

 

تعداد صفحات : 55

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 27
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 332
  • آی پی دیروز : 563
  • بازدید امروز : 2,279
  • باردید دیروز : 5,753
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 38
  • بازدید هفته : 20,083
  • بازدید ماه : 83,185
  • بازدید سال : 1,125,326
  • بازدید کلی : 19,631,154