افتاده بین حجره و آبش نمی دهند
میگوید آب آب و جوابش نمی دهند
این قوم جاهلی که به دست امام خویش
آب از برای کسب ثوابش نمی دهند
حاجت به آبِ روی زمین ریختن نبود
یک رو به قبله را که عذابش نمی دهند
از بس که کف زدند و شده هلهله به پا
ماندم درون خانه عروسی است یا عزا
در کودکی ای آنکه زدی مشت بر زمین
حالا به جاش آمده زهرا بیا ببین
تو از شنیده های غمش قد خمیده ای
اکنون ببین هر آنچه که قبلا شنیده ای
در پشت درب بسته ی حجره نشسته است
یك مادری كه خسته و پهلو شكسته است
مادر تلاش كرد ولی درب بسته را
دست شكسته اش نتوانست وا كند
این پشت در نشسته یا افتاده از نفس
دستش بلند شد پسرش را دعا كند
میگفت ای خدا نكند مثل كربلا
این بار هم كسی سری از تن جدا كند
آمین فوج فوج كبوتر بلند شد
تا سایه ای برای تنت دست و پا كند
لب تشنه ، دست و پا زده ای مانده بی پناه
این حجره جلوه ایست ز گودال قتلگاه