میروم بیقرار و بی پروا
میروم لا اُفارِقُ عَمِّی
میروم که دلم شده دریا
میروم لا اُفارِقُ عَمِّی
هر دلی در خروش میآید
غیرت من به جوش میآید
قد و بالام کوچک است اما
میروم لا اُفارِقُ عَمِّی
بعد عباس و قاسم و اکبر
آه دیگر پس از علی اصغر
بی فروغ است پیش من دنیا
میروم لا اُفارِقُ عَمِّی
+یازده سالشه ها ولی حرف زدنش عینه عموشه، گفت: بی فروغ است پیش من دنیا، شاید حرف های عموشُ را بالا سر علی اکبر شنید، آخه عموشم بالا سر علی گفت: علی جان دیگه دنیا رو نمیخوام بعد از تو...
-صبر کردن دگر حرام شده
آه حجت به من تمام شده
بشنوید این صدای قلبم را
میروم لا اُفارِقُ عَمِّی
+اومد تو میدون از لای اسب ها، از زیر دست و پا، خودش رسوند به گودال...
-هر طرف تیر و نیزه و دشنه
همه لشکر به خون او تشنه
مانده تنها عموی من تنها
میروم لا اُفارِقُ عَمِّی
منم و بغض ناگزیری که
منم و لحظة خطیری که
چشم دارد به دست من بابا
میروم لا اُفارِقُ عَمِّی
میدهم من تمام هستم را
+نمی تونست شمشیر بزنه، ده یازده سالشه توان شمشیر زدن نداره، تنها کاری کخ کرد اومد تو گودال، سید بن طاووس میگه: رسید عبدالله تو گودال یه نگاه کرد دید الانه شمشیر بلند کنند سر عمو رو جدا کنند، دوید جلو چشمای دشمن، تا شمشیر اومد پایین، چکار کنم؟ نمیتونم دفاع کنم... دیدن دستش آورد جلوی شمشیر، دستش قطع شد، افتاد تو بغل حسین...
میدهم من تمام هستم را
سپرش میکنم دو دستم را
در رگم خون مادرم زهرا
+همون کاری که تو کوچه های مدینه قنفذ با غلاف شمشیر، دست و بازی مادر ما رو کبود، کاری کرد همونجا افتاد حسین....
+افتا تو بغل حسین، من سه تا سوال دارم روضه ام تمام، سوال اولم: یه بچه ده یازده ساله که دستش از بازو قطع شده، تشنه، گرسنه، تو بغل حسین، این بچه تیر سه شعبه می خواست.. اصلا این بچه حرمله میخواست، چرا حرمله... سوال دوم با زبان شعر می پرسم؟
حرمله تیرانداز ماهری نبود
هدف های روشنی داشت
نوشته اند که بر سینه عمو جان داد
چگونه بر بدن قطعه قطعه جا شده بود
+اما سوال سوم، آدم بمیره کمه...آخرین شهید گودال عبدالله تو بغل حسین جون داد، سوال من اینه کسی این بدن نبرد عقب تو گودال بود وقتی اسب ها رو آوردن، نعل تازه زدن، چه بلایی سر این بدن اومد... حسین....