مناجات من روضه علی امشب ، می ترسم مناجات بخونم دیگه وقت نشه روضه بخونم ؛ گریه برا آقام برای من مهمتر تا گریه برای حال روزم، امشب زینب برا علی گریه میکنه من بیام برا خودم گریه کنم. نه ؛ دلم امشب حیدریه
ایوان نجف عجب صفایی دارد / حیدر بنگر چه بارگاهی دارد
چشم های به رنگ خون ات را / به پرستار خود کمی وا کن
دل من شور می زند بابا / گریه های مرا تماشا کن
گر چه بستم شکاف زخمت را / خون تازه دوباره می ریزد
گر چه بر معجرم گره زده ام / لخته خون پاره پاره می ریزد
شیر بردن برای قاتل ، خانم زینب یه بار رفت قاتل ببینه بهش فرمود بابام خوب می شه ، از بستر بلند میشه ضربه ای که زدی جبران می کنه ، مردم امونت نمی دن؛ اومد بره گفت آی دختر علی بزار آب پاکی رو دستت بریزم؛ شمیر هزار درهم خریدم، هزار درهم دادم تیز کردند ، هزار درهم دادم به یه سمی آغشته شده یه قطره اش تو دریا بریزه ماهی ها می میرن ، برو دیگه کار بابات تمومه یه جوری زدم ، داد زینب بلند شد ، وا ابتاه
بعد لبخند قاتلت بر من / تو چرا خنده می کنی بابا
شب بی مادری ما را باز / این چنین زنده می کنی بابا
لب تکان می خورد ، چی میگه علی ، هر کسی در لحظه های مرگ خاطرات تلخش تو ذهنش میاد ؛ نه اینکه علی از این خاطرات تو لحظه رهایی داشته ، الان اوج خاطراتشه ، کدوم خاطرات؛ این شبا علی یاد غدیر نبود ، خاطره خوش بود دیگه؛
واژه هایی که خاطرات من است / باز تکرار می کنی هر بار
کوچه ی تنگ، خنده و هیزم / میخ در، دود، آتش و دیوار
سر شب از شکاف در دیدم / حال عباس را ز نیت تو
مردم از روضه خوانی ات امشب / سوختم پای وصیت تو
دست او را گرفتی و گفتی / آبرویم بخر، امید علی
پیش زهرا کن آبرو داری / رو سپیدم کن ای رشید علی
جان تو، جان خواهرت زینب / ای علمدار کاروان حسین
حیدر بی مثال عاشورا / جان تو، جان دختران حسین
پسرم نکند کودکی شود تشنه / نکند دختری زمین بخورد
نشود با تو خیمه ای بی آب / نکند مادری زمین بخورد
دست هایت اگر زمین افتاد / نام زهرا به لب ببر، جان گیر
بدنت را سپر کن و بشتاب / خم شو و مشک را به دندان گیر
تشنه لب مشک آب را بردار / به لب کودک بگیر عباس
تیر وقتی به چشم هایت خورد / مدد از زانوان بگیر عباس
دست وقتی که نیست با صورت / از سر زین به خاک می افتی
غرق در تیر، ای کمان ابرو / به زمین چاک چاک می افتی
مادری می رسد به بالینت / دست دارد به روی پهلویش
کاش چشمت نبیندش وقتی / جای یک دست مانده بر رویش