سوختم ز آتش هجران تو ای یار بیا
تا نکشته است مرا طعنه اغیار بیا
من همه عمر تو را جستم و نایافته ام
تو عنایت کن و یک لحظه به دیدار بیا
من که از کوی طبیبم نگرفتم خبری
تو که دانی چه گذشته است به بیمار بیا
شکسته شد دلم از دست روزگار ، آقا
به خشکسالی دنیای ما ببار، آقا
بیا قدم به روی چشم های من بگذار
بیا که با تو، زمستان شود بهار، آقا
بدون دیدن روی تو زندگی کردن
گرفته از دل بی تاب من قرار، آقا
بیا که کعبه برای تو سخت دلتنگ است
بیا که منتظرت مانده ذوالفقار، آقا
آقا آقا آقا عیبی نداره بشین همه با هم یک ساعت اقا صدا کنیم آقا آقا آقا؛ هرکی دلش برا امام زمانش تنگ شده بگه آقا آقا آقا
همیشه حال مرا بغض و گریه می پرسد
شده است قصه ی دل بی تو گریه دار، آقا
همیشه ارزش هر چیز علتی دارد
گرفته عاشق تو از تو اعتبار، آقا
خوشا به حال کسی که کنار تو باشد
خوشا به حال آن علی بن مهزیار، آقا
السلام یا عشق فاطمه
یک کاری بکن اشک من کمه
من با رفقام گریه میکنم
تا اینکه صدا ها گم بشه تو همهمه
السلام یا عشق با وفا
امشبُ یه بار بین ما بیا
من نوکرتم جانِ مادرت
من هیچی بخاطر دل اینا بیا
اومدم با تو امشب بشینم
تو ،تو آسمون من رو زمینم
از زخم زبون جون به لب شدم
کاشکی تو رو یه لحظه تو رویا ببینم
از حال دلت من با خبرم
اینجا هم نیام پس کجا برم
تو خسته شدی از دست کارام
ای روم سیاه خاک عالم به سرم
من قافل تو بی قافله ای
تنهایی ولی پر مشغله ای
تحویلم نگیر عیبی نداره
امشب می دونم که خیلی بی حوصله ای
ره صدق و صفا پویید امشب / جمال یار را جویید امشب
وضو گیرید با عطر بهشتی / به مهدي تهنیت گویید امشب
خوش آن عیدي که با دلدار باشیم / همه با هم کنار یار باشیم
اگر چه عید فیض و عید نور است / اگر چه عید شوق و عید شور است
اگر چه عید مجد است و سعادت / تمام عیدها روز ظهور است
بدون یار، گل خار است / گل نرگس اگر آید بهار است
الا اي شمع بزم آشنایی / ندارد بی تو چشمم روشنایی
دلم خون شد دلم خون از جدایی / گلم، باغم، بهارم کی می آیی
الهی عیدِ بی تو باز گردد / بیا تا عید ما آغاز گردد
تو شمع و قلب ما پروانه ي توست / ندیده عالمی دیوانه ي توست
نداي یا لثارات الحسینت / لواي کربلا بر شانه ي توست
ظهورت عید خلق عالمین است / نه تنها عید ما، عید حسین است
همین است و همین است / که دیدار تو عید مسلمین است
منبع:کتاب صیام تا قیام
می آید از ره مردی سواره
بر مرکب عشق چون ماه پاره
او که یگانه در عالمین است
برق نگاهش همچون حسین است
عمامه بر سر همچون پیمبر
در بازوانش نیروی حیدر
می آید از ره بوی گل یاس
در چشم وابرو مانند عباس
آی مردم عالم آی مردم عالم
می آید از ره بوی گل یاس
در چشم وابرو مانند عباس
مهدی می آید هر روز وشب
با گریه گوید سالار زینب
سالار زینب سالار زینب
دیگه یه ذره آبرو برام نمونده
ببین که نفسم تا کجا منو کشونده
به غیر ادّعا برات چیزي ندارم
پس کی می خوام دل تو رو به دست بیارم
پلاي پشت سرمو سالم نذاشتم
تو سرزمین آخرت گندم نکاشتم
حالا شب قدر اومدم حاجت بگیرم
این بار اگه عوض نشم باید بمیرم
با این که من خیلی بدم همیشه گفتم
اگه نگیري دستمو از پا می افتم
خیري نداشتم و دل تو رو شکستم
ولی حالا منتظر دعات نشستم
حالا که زنجیر گناه پرامو بسته
تو رو قسم میدم به اون فرق شکسته
پا در میونی کن منو خدا ببخشه
می خوام نگاهت به دلم جلا ببخشه
تعداد صفحات : 12