loading...

آئین مستان

روضه شهادت حضرت علی اکبر,روضه شب هشتم محرم,متن روضه شب هشتم محرم علی اکبر,متن مداحی شب هشتم محرم,متن مداحی حضرت علی اکبر,مداحی حضرت علی اکبر,مداحی شب هشتم محرم,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1501 زمان : نظرات (0)

حاج مهدی سلحشور

 

ناخورده لبم جام ولای تو زدم

ناگفته سخن دم به ثنای تو زدم

دستی زکَرَم به روی قلبم بگذار

کز کودکیم سینه برای تو زدم

از کثرت عصیان زدرت دور شدم

نزدیک به آشیانه ی گور شدم

مگذار به حشر آبرویم برود

زیرا به غلامی تو مشهور شدم

عطش آتش تب کرب و بلایت

فقط یک گوشه ای از ماجرایت

خدا قسمت کند آتش بگیرد

دل من هم شبیه خیمه هایت

آنگاه که در بستر خون خُفت حسین

لبیک زد و جواب نشنید حسین

بانوی خمیده قامتی را دیدم

میزد به سرو سینه و میگفت حسین

هرچند پیر و خسته دل و ناتوان شدم

هرگه نظر به سوی تو کردم جوان شدم

طاووس خیمه پیش پدر راه میروی

گفتی اذان و مست من از این اذان شدم

ای عصای پیری من میروی برو

اما به روی نعش تو، من قد کمان شدم

باخود نگفته ای پدرت خُرد میشود

من مثل قطعه های تنت بی نشان شدم

آخر چرا جواب پدر را نمیدهی

چیزی بگو علی، وَلَدی نصف جان شدم

اسیر زخم زبانهایشان شدم

از بهر بردن تو عبا کم میاورم

من چند بار بربدنت إمتحان شدم

شد سُرخی لبان تو در دشت منتشر

من هم به تشت زر هدف خیزران شدم

شکر خدا که نیزه ی من شد بلندتر

در آن مسیر برسر تو سایبان شدم

پنج شش تا نگاه داره ابی عبدالله به علی اکبرش، نگاه اولش نگاه شوق بود خیلی آقا لذت می برد وقتی علی رو نگاه می کرد، جابر میگه: حضرت زهرا راه رفتنش شبیه پیغمبر بود، امام حسن هیبت و سیادتش شبیه پیغمبر بود، سید الشهدا شجاعتش، اما علی اکبر آینه تمام نمای پیغمبره، وقتی داره میره میدان پشت علی راه افتاد محاسنش بر دست گرفت گفت: خدا تو شاهد با ش کسی رو دارم روانه ی میدان میکنم که خلقاً، خولقاً و منطقاً شبیه به رسول الله، بعد فریاد زد: عمر سعد خدا رحمت قطع کنه؛ نگاه دوم ابی عبدالله نگاه حسرت و افسوس بود به علی اکبرش، وقتی میخواست بره به میدان تو اون وداع اول گفت: علی جان میخوای بری برو، اما دقایقی برو تا زن بچه تو رو سیر ببینن بعد برو، ابی عبدالله داشت از دور نگاه می کرد، دید این زن و بچه دور علی حلقه زدن، قربون صدقه علی دارن میرن، بچه ها افتادن به پای علی میگن: به غریبی ما رحم کن، نمیزارن علی بره به میدان، ابی عبدالله فریاد زد علی منو رها کنید، بزارید علی بره، مانع علی نشید، علی و رها کردن، ابی عبدالله چند قدم دنبال علی حرکت کرد، بعد برگشت داخل خیمه ها، بی بی زینب میگه: وقتی علی اکبر رفت به میدان دادشم اومد تو خیمه نشست لحظاتی بیشتر نگذشته بود از خیمه زد بیرون اصلاً حسین رو پای خودش بند نمی شه، دیدم هی میره داخل خیمه هی میاد بیرون دوباره بر می گرده داخل خیمه، میگه دیدم ابی عبدالله با نگاهش داره مسیر رفتن علی اکبر رو تعقیب میکنه، همه تون میدونید اسب آقا علی اکبر تربیت شده بوده، هر جایی سوارش رو زمین می افتاد سوار به هر قیمتی بود به خیمه می آورد، اما اینقدر ضربت خورده بود به علی اکبر..... دست انداخت گردن اسب این خونا اومد رو چشم اسب گرفت مسیر تشخیص نداد عوض اینکه بیاد سمت خیمه علی برداشت برد وسط لشکر، گفتن علی دوست بیاد راه باز کنه، کوچه ای باز کردن علی وسط اومد دورش حلقه زدن نیزه دار با نیزه، شمشیر دار با شمشیر..... بی بی زینب میگه: جلو خیمه ها برادرم همینجوری داشت این منظره رو میدید، یه وقت دیدم حسین هی میشینه زمین هی بلند میشه به سر میزنه رنگ حسین برگشته گفتم: داداشش چته؟ گفت: زینب علیمو کشتن، مرکب آوردن برا برادرم سوار بر مرکب شه دیدم زانوهای حسین داره میلرزه...

دانلود روضه شهادت حضرت علی اکبر (ع) شب هشتم محرم  

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 91
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 638
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 638
  • بازدید ماه : 103,181
  • بازدید سال : 1,145,322
  • بازدید کلی : 19,651,150