روضه خون مشکت شده بارونه نگاهم
افتاد علم از دست که علمدار سپاهم
مدیون لب خشک تو دریا شده عباس
از داغ غم تو کمرم تا شده عباس
با پَرِ تو انگاری پَرم شکست
مثل سرت پشت لشکرم شکست
تو خیمه ها بغض دخترم شکست
اگه بهت داره میرسه صدام
پاشو بازم سقایی بکن برام
پاشو ببین میخندن به گریه هام
برادرم عباس دلاورم
با این دل خون و با همین قد خمیده
دستات و می بوسم میذارم روی دو دیده
ای کاش نمیدیدم رو سرت جای عموده
راستی یا ابالفضل مادرم اینجا نبوده
حس میکنم بوی یاس پرپر و
کنار تو بوده گویا مادر و
راحت بکش نفس های آخر و
اگر چه که داغت روی قلبمه
قبول باشه ای آقای علقمه
بوسیدن خاک پای فاطمه
برادرم عباس دلاورم
بعد تو دیگه سیرم از این دور و زمونه
بعد تو دیگه جای منم مقتل خونه
بعد تو چقدر معجر و خلخال میشه غارت
میری و تن من توی گودال میشه غارت
بی من و تو زینب چه بی طاقته
بی من و تو رو قلبش مصیبته
غمم برا روزای اسارته
روزایی که داره رنج بی حساب
روزایی که نالش میشه بی جواب
روزایی که دور دستش طناب
برادرم عباس دلاورم