loading...

آئین مستان

امام حسین (ع)

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2232 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1292 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 695 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 606 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6709 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2843 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3810 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3240 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3568 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4140 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5892 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4370 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 591 زمان : نظرات (0)

 

عزیز زهرایی ، میون اعدایی

برات بمیرم من غریب و تنهایی

شد شب عاشورا تو فکر فردایی

تو فکر فردایی ، غریب و تنهایی

با تن صد پاره رو خاک صحرایی

کسی کنارت نیست غریب و تنهایی

مثل تنت رو خاکا دل منم میسوزه

تشنه لبی داداشم آخه الآن چند روزه

حسین غریب مادر ...

تو قتلگاه میشه چه جار و جنجالی

تو هم غریبونه میون گودالی

با نیزه ها کردن جای همو خالی

با تن عریانت میون گودالی

چون بدنت میشه چکمه و پامالی

راهی نداری تو میون گودالی

میبُرن انگشتت رو به خاطر انگشتر

میاد صدا از گودال حسین غریب مادر

حسین غریب مادر ...

از اون رگ پاره خون زد و شد جاری

حیف که نمی تونم بیام برا یاری

نیزه تو حلقومت با ضربه ی کاری

بمیرم عباست نبود برا یاری

سرت رو نِی بالاست لبات شده قاری

فدات بشه خواهر غریب و بی یاری

میان حالا پیراشون عصا به دست با کینه

شمرو دیدم با خنجر نشسته بود رو سینه

حسین غریب مادر ...

کِی بزنم بوسه به حنجر خونیت

مرهم دستامو رو زخم پیشونیت

وصیت مادر بوسه به رگهاته

بوسه به رگها و خشکی لبهاته

تازه شروع میشه کار من از فردا

اسارت و غربت غروب عاشورا

همه امید زینب میری و تنها میشم

چیکار کنم از دوری نرو نرو از پیشم

حسین غریب مادر ...




 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 566 زمان : نظرات (0)

 

بذار که یه کم نگات کنم عزیز دلم
غم تو چشاتو میبینم می ریزه دلم
یکم برات قرآن می خونی
بگو داداش پیشم می مونی
بزار یکم دستاتو روی قلبم
کنار من می موندی ای کاش
تو که بری میمیرم داداش
ببین داره می لرزه دلم از غم
جدایی انگار شده تقدیرم
از این دلشوره دارم میمیرم
حسین ای جانم.......
یه چیزی بگو دلم آروم بگیره یکم
همه اومدن فقط تورو بگیرن ازم
داداش نگیر چشماتو از من
فدای این کهنه پیراهن
چه خاکی بعد از تو به سرم میشه
می ترسم از اون گودال تنگ
از این همه نیزه تیر و سنگ
چشام بارون صدام می لرزه
امان از خنجر امان از نیزه
حسین واویلا.........


 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1558 زمان : نظرات (0)

 

نیزه  میرفت و برمیگشت ..

کاشکی داد بزنی خیلی این کلمه هارو نشنویم بهتره ..

نیزه  میرفت و برمیگشت ..

چشماش  باز و بسته میشد

هرکس  تو مقتل می اومد

اونقدر  میزد خسته میشد ..

خداکنه متوجه نشی من چی گفتم .. یه چیزی بگم سر بسته؛ خبر داری کشتنِ ارباب ما سه ساعت طول کشید؟.. چرا؟

زود راحتش کنید

رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید ..

پیراهنش رو نه

میدونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید؟!! ..

آی نا مسلمونا

باید اول بکشید بعداً غارتش کنید ..

آدم زنده رو غارت نمیکنن .. حسین ...

لب هاش  مثلِ چوبه خشکه

تشنه ست  دائم از حال میره

خواهر  رویِ تل ایستاده

مادر  تویِ گودال میره ..

آتیش به ما نزن

اینقدر پنجه رو خاکِ کربلا نزن

رو سینه اومدن

زیر دستُ پاهاشون اینقدر دستُ پا نزن

دق میکنم حسین

دست و پا هم میزنی زهرا رو صدا نزن

آه .. یه تیکۀ مقتل رو میگم که بیچارم کرده .. وقتی افتاد از اسب ، وقتی تیرُ از کمر کشید دسته دسته میریختن حسینُ بکشن.. ، منصرف میشدن برمیگشتن .. دسته دسته میومدن تو گودال شمشیر بکشن ، چهره‌ی حسینُ میدیدن میگفتن ما پسر پیغمبر و نمیکشیم .. مینداختن شمشیر هارو میرفتن حتى جاءه رجل من كندة .. یه بی حیا اومد .. يقال له مالك بن النسر .. اسم نحسش مالک ابن یسره .. مال همین یکی دو ساعت دیگه س .. یه نگاه به حسین کرد فشتم الحسين .. شروع کرد به حسین ناسزا گفتن .. فحش میداد .. ناسزا میگفت .. ابی‌عبدالله چشماشُ

ُ بست .. آه .. یه سیلی تو صورت آقای ما زد .. وضربه على رأسه الشريف بالسيف .. این مال الانِ  لال بشه کسی غیر عاشورا این حرفُ بزنه ..

خنجر نمیبره ..

هیچکسی قربونی رو تشنه سر نمیبره

هی ضربه میزنه ..

هیچکسی اینجوری سر از پیکر نمیبره

انصافتون کجاست ..

هیچکسی انگشتُ واسه انگشتر نمیبره

حسین ... میخوای مثل مادرش بگی؟ بُنَّی .. حسین ...

عریان  روی خاک اُفتادی

زهرا  چادر روت میندازه

مرهم  رو زخمات میذارن

اما  با نعلای تازه ..

ای شاه کم سپاه ..

پناه عالمیان  زینب مونده بی پناه

از روی نی ببین ..

که دارن حرومیا میرن سمت خیمه گاه

گوشواره میکشن

به کجا فرار کنن دخترهای بی پناه

به سمت گودال از خیمه دویدم من

شمر جلوتر بود دیر رسیدم من

سر تو دعوا بود ناله کشیدم من

سر تورو بردن دیر رسیدن من ..

وای .. حسین ...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 749 زمان : نظرات (0)

 

چشم یعقوب نبی از پایمردی روشن است

عطری از یوسف اگرخواهی در این پیراهن است

درغبار آلوده وَهم از نورِ فطرت رو متاب

خانۀ دلها اگر روشن شد از این روزنه ست

در نگاهِ بی دلان باغ از براهینِ حق است

حُسن گل از ویژگی هایِ نظام احسن است

سنجۀ بازار مردی روزِ رزم آید به دست

زین سبب سنگِ ترازوهایِ ما از آهن است

محتضر گاه از تبِ بالا به هذیان رو کند

هرزه گویی هایِ دشمن هم نشان مُردن است

امتیاز ماست غیرت ، واگذارش کی کنیم

وای برآن کس که فکرِ امتیازی دادن است

جان به قربان شهیدی که شکوه یاد او

عطرُ بویِ عاشقی در هر کرانا کندن است

شب به یاران گفت از این معرکه بیرون روید

چونکه که گرگ فتنه تنها تشنۀ خون من است

یک به یک گفتند حاشا ترک این میدان کنیم

اولین نفری که بلند شد قمربنی هاشمِ.. کجا بریم سیدی و مولا؟.. شما رو میون این گرگ ها تنها بزاریم ؟.. فردا جواب رسول خدا رو چی داریم بدیم؟..

یک به یک گفتند حاشا ترک این میدان کنیم

شیوۀ مردان کجا از عهد خود برگشتن است

آن یکی گفت آرزوی ما شهادت با شماست

دیگری گفت آبرویِ ما به تو پیوستن است

چشم ها کنعان به کنعان روشن از این یوسف است

یوسفی که خود به رویِ دشت بی پیراهن است

شبِ عاشوراست .. خیلی ها با هزار امید اومدن امشب .. گفتن شبِ عاشورا بریم مجلس ابی عبدالله .. فرمود اگه میخوای مادر ما زهرا رو یاری کنی ، تو مجلس ابی عبدالله بنشین برای غریبی حسین ناله بزن ‌..

نیست تنها لحظه ای از سکر(مستی) آن ساقر جدا

تا ابد سرمست هستیم از شهید سر جدا

آن شهیدی کز وداعِ خواهرش هنگامه سوخت

گرچه در دل نیستم از هم دو همسنگر جدا

مانده بود از پنج تن تنها حسینش یادگار

آخرالامر این برادر هم شد از خواهر جدا

لاله میکارند بر جسم عزیز فاطمه

سنگ ها هر یک جدا نیزه جدا خنجر جدا

خست در شادی ست اما دشت را پرکرده است

شیون خواهر جدا و نالۀ مادر جدا

وایِ بر من سر به یک ضربه جدا از تن نشد

عاقبت پیکر به چندین ضربه شد از سر جدا

سر جدا شد تن نپاشیده ولی از هم هنوز

با سم اسبان شود اعضا ز یک دیگر جدا

میشود خلخال ها دیگر جدا از دختران

میشود از دست هایِ مادران زیور جدا

مثل فردایی نوشتن ابی عبدالله تو گودال دیگه رمق در بدن نداشت .. یه نانجیبی اومد داد زد گفت آی حسین هنوز زنده ای؟.. ببین یه عده دارن میرن سمت خیمه ها .. نوشتن ابی عبدالله به یه نیزه شکسته خودشُ تکیه داد .. یه مقدار از رو زمین بلند شد فرمود اول بیاید کار حسینُ تموم کنید ..

من طاقت ندارم ببینم جلویِ چشمام دارید غارت میکند خیمه هارو ‌.. .حسین ...

هی دریغا بر زمین کربلا اُفتاده است

پیکر اکبر جدا دستان آب آور جدا ..

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 645 زمان : نظرات (0)

 

ای که قدر با تو مقدر شده

خواهر محزونِ تو مضطر شده

حال من از حالِ تو بدتر شده

ای دل غافل دم آخر شده

دیشب هی نشست جلوش دست به صورتش کشید گفت خواهر به قربونت بره .. عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَة‏ هست این خانم .. سوال کرد داداش راستی راستی میخوان تو رو بکشن ..

در سرم افتاده حواشی حسین

وای به حالم تو نباشی حسین

فارغ از این جنگ و جدل کن مرا

دور تر از گودیِ تل کن مرا

نیت یک خیرالعمل کن مرا

جان حسین باز بغل کن مرا

حرف رباب است مرتب نرو

ای جبل الرحمۀ زینب نرو

سفرۀ خود را که جدا کرده ایی

خواهرِ خود را که رها کرده ایی

رخت مرا رختِ عزا کرده ایی

ولوله در خیمه بپا کرده ایی

روزۀ صبرم شده باطل شده حسین

از تو چگونه بِکَنم دل حسین

جان به هوای خطر آورده ام

موقع معراج پر آورده ام

پای غم تو جیگر آورده ام

پیراهن کهنه درآورده ام

آن همه شور و هیجان را بببین

قهقۀ شمر و سنان را ببین

کعبۀ من را به منا میکشند

ازسر دوش تو عبا میکشند

جسم تو را با نوک پا میکشند

پیش همه مویِ تو را میکشند

کشتۀ بغض نجفت میکنند

این طرفُ و آن طرفت میکنند

موقع زخمی شدنت میزنند

چنگ به هرجایِ بدنت میزنند

سنگ به رویِ بدنت میزنند

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 515 زمان : نظرات (0)

 

گودال کجا بوده؛ خیمه‌ها کجا بود؟!

انقد بلند بلند ابی‌عبدالله ناله میزد میگفت:« جگرم» که همه صداشو شنیدن .. برا همینم غروب فردا همچین که آب آزاد شد دیدن دخترش یه ظرف آبی برداشته گفتن:« کجا میری»؟!

_گفت:« مگه نشنیدید بابام داد میزد میگفت:«جگرم»..

همچین که این کاروان برگشت مدینه امام سجاد قبل مدینه خیمه زد، همه می‌اومدن تسلیت میگفتن سوال میکردن:« آقاجان! چه‌جوری باباتون رو کُشتن»؟!

فقط یه جواب میدادن:«میگفتن آی مردم حتی حیوونا هم کربلا آب خوردن؛ اما بابای منو یه قطره آب بهش ندادن»..

بودن دیو و دَد همه سیراب و می‌مکید

خاتم ز قحت آب سلیمان کربلا

آقاجان! بی‌ادبی کردم شما رو ندیدم؛ جای شما صدر جلسه ست چرا دم در؟!

آقا فرمودن:« زشته جای ما دم در روضۀ حسینه»...

_چرا؟!

_فرمود:« آخه روضه ای که مادر ما وارد میشه زشته؛ ما دم در دست به سینه نایستیم، خوش آمدی به مادرمون نگیم» .. از همون دم در که میاد هی به سینه میزنه میگه: «بُنَیَّ قَتَلوکَ و مِنَ الماءِ مَنَعوکَ»

آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد

حالا زینبی که پنجاه سال با این برادر بزرگ شده، من باورم نمیشه توو گودال گفته باشه '' اَ اَنتَ اَخی '' آیا تو برادر منی؟ شیخ جعفر شوشتری میگه:« کاری با این بدن کردن، دیگه پشت و روی بدن مشخص نبوده»..

"آنجا که در تشخیص او، زینب به مشکل خورد

تاثیر سم‌ها روی تن را، تازه میفهمی

یک مشت نامحرم، که وقتی که دوره‌ات کردن

آنگاه حال چند زن را، تازه میفهمی"

همچین که ابی‌عبدالله مثل امشبی راه افتاد تو این صحرا تنهایی، نافع ابن هلال میگه پشت  سر ابی‌عبدالله راه افتادم، ترسیدم کسی تو این دل شب جسارتی کنه از پشت آروم آروم سر راه افتادم  . دیدم ابی عبدالله هی خم‌ میشه، یه چیزی از روزمین برمیداره!

_چه خبره؟!

اومدم جلوتر ببینم حسین فاطمه چه میکنه؛

یهو ابی‌عبدالله برگشت گفت:« نافع برو خیمه‌ها».

روایت میگه همچین که ابی‌عبدالله سر و برگردوند یه جمله به نافع ابن حلال فرمود؛

_فرمود:« نافع برو میخوام تنها باشم، نافع خیلی دلم گرفته، برو منو تنها بذار»...

_آقا میترسم آخه شما...

_گفت:« نه میخوام تنها باشم»

میدونی یاد کجا افتادم؟! همچین که امیرالمومنین هم داشت این بدن و غسل میداد، دید از پشت در خونه صدا میاد؛

_حسن جان اینا کی‌اند؟!

_گفت:« بابا جان سلمانِ، مقدادِ، ابوذره، عماره»

_گفت:« بگو برن میخوام تنها باشم»..

امام حسن اومد در و بازکرد بابام میگه:« میخوام تنها باشم»..

روایت میگه رفتن، فقط یکیشون پشت در موند؛ قید نکردن کی اما فکرکنم ‌سلمان بود.

سرشو به این در گذاشت شروع کرد داد بزنه...

امیرالمومنین دوباره فرمود:« حسن جان مگه نگفتم برو بهشون بگو برن».

_گفت:« آری گفتم اما سلمان نمیره میگه کجا برم»..

آخه ابی‌عبدالله اومد تو خیمه با زینب (س) دوتایی باهم‌ خلوت کردن، خاطرات مدینه رو هی براهم تعریف میکردن، هی گریه میکردن..

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّلْمِ دَمُهُ

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ

أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ

أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى

نمیدونم چرا دلم آشوبه

دل نگرون حال بچه‌هاتم

فکر نکنی، که زینبت بریده

تا آخر دنیا داداش، باهاتم

یه یاعلی بگو رو پا بلند شو

دشت و سر یزیدیا خراب کن

اصلا همین شبی بزن به مِیدون

اصلا داداش روی منم حساب کن

چادرم و دور کمر میبندم

خودم دفاع از حرم میکنم

غصه نخور هرکی بیاد این طرف

با ذوالفقار پاش و قلم میکنم

نمیدونم چرا دلم ‌گرفته

بیا باهم یه ذره صحبت کنیم

به یاد روزای خوبِ مدینه

با همدیگه امشب و خلوت کنیم

نمیدونم چرا دلم آشوبه

دل نگرون حال بچه‌هاتم

فکر نکنی، که زینبت بریده

تا آخر دنیا داداش، باهاتم

یه یاعلی بگو رو پا بلند شو

دشت و سر یزیدی ها خراب کن

اصلا همین شبی بزن به میدون

اصلا داداش روی منم حساب کن

یادمه شرط ازدواجم بودی

گفتم محاله از حسین جداشم

حتی اگه یه روز بیاد که با اون

مجبور بشم راهی کربلا شم

قرار نبود که تنهایی جایی بری

قرار نبود که من تنها بمونم

تو روی نیزه‌ها سفر کنی و

منم با این نامحرما بمونم

اینقده حرف گودال و پیش نکش

اینقده روضه توی گوشم نخون

یه دل سیر میخوام تو رو ببینم

یه شب دیگه کنار زینب بمون

میدونم امشب اسیرِ ، غم و دوری مگه نه

قولمونو که فراموشش ، که نکردی مگه ته

عمریه سایه‌ی تو ، بوده روی سرم ولی

انگاری فردا میری ، که بر نگردی مگه نه

جای ما نیست که توی این همه جنجال بخدا

حرف دوری و نزن که میرم از حال بخدا

نمیشه تو جای من ، پیش رقیه بمونی

من خودم بجای تو ، میرم تو گودال بخدا

دیگه داره میرسه ، روز غم خواهر تو

خیلی داداش نگرانم ، واسه مو و سر تو

فدای صدای قرآن ، خوندنت بشم حسین

بذار تا ببوسم ‌امشب به زیر حنجر تو

خنجر رسید از راه، حنجر را ببرد

در پیش چشم فاطمه سر را ببرد

خنجر ولی، کار بریدن را رها کرد

از بوسه گاه مادرش، زهرا حیا کرد

تا منصرف، آن خنجر از زیر گلو شد

با یک لگد، سالار زینب پشت و رو شد

با ضربۀ اول ، شبیه محتضر شد

در زیر چکمه تشنگی‌اش بیشتر شد

با ضربۀ دوم دوباره دست و پا زد

خیلی به زحمت مادر خود را صدا زد

با ضرب سوم که قصد حنجرش کرد

بالای سر زهرای هجده ساله غش کرد

با ضربۀ چهارم محاسن غرق خون شد

فرزند زهرا حآ و سین و یاء و نون شد

با ضربۀ پنجم به جانش رعشه افتاد

روی زمین پا میکشید ای داد بی داد

مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست

شش ضربۀ محکم زدی ای شمر بس نیست

با ضربۀ هفتم، آمد صدای شیر خواره

آمد صدای خس خس ...

مونده روی زمین پیکر تو رها

أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْلُ الْقُرى

خواهرت اگه نیست رفته شام بلا

ریگ و رمل بیابون برات گرفته عزا

همه منتظرن مادرش برسه

کاش صدای برادر به خواهرش برسه

 

 

تعداد صفحات : 24

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 83
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 325
  • آی پی دیروز : 342
  • بازدید امروز : 1,504
  • باردید دیروز : 2,754
  • گوگل امروز : 10
  • گوگل دیروز : 13
  • بازدید هفته : 10,851
  • بازدید ماه : 91,471
  • بازدید سال : 1,301,395
  • بازدید کلی : 19,807,223