loading...

آئین مستان

امام صادق (ع)

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2232 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1292 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 695 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 606 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6709 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2843 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3810 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3240 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3568 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4140 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5892 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4370 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 411 زمان : نظرات (0)

کنار سجاده نشسته ، همیشه سرگرم دعاشِ
یه بغض کهنه تو گلوشِ،یه حسی تولحنِ صداشِ
 
با یادِ کوچه ، گریون میشه
باز واسش دنیا زندون میشه  
 
اشکِ چشماش ، می ریزه پشت در
تا می بینه ، آتیش و خاکستر
رویِ لبهاش ، وای مادر  
یا شِیخُ الا ئمه ..... یا شِیخُ الا ئمه .....
امون از ، این سنگ مزارش
کسی نیست ، این شبها کنارش
بمیرم ، خیلی سوت و کورِ
بقیع و این گرد و غبارش
با یادت ، چشمام خون میباره
خاکِ تو رنگ غربت داره  
ما یه روزی صحنت رو میسازیم
تویِ صحنِ تو روضه میندازیم
یا شِیخُ الا ئمه ..... یا شِیخُ الا ئمه .....
رسیدن بالایِ سرتو ، سوزوندن تا بالُ پرتو
گذاشتن روی سینه تو  دوباره داغِ مادرِتو
 
با دست بسته تنها موندی
زیرِ لب تو روضه میخوندی  
السَلام ای ، سرهایِ بی پیکر
السَلام ای ، ساقیِ آب آور ، اِی بی سر
یا شِیخُ الا ئمه ..... یا شِیخُ الا ئمه

دانلود مداحی

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 363 زمان : نظرات (0)

میرداماد

 میون اذکار ، دعا می کردیم
با دل غم بار ، دعا می کردیم
 
وقتی که فصل زیارت می شد
برای زوار ، دعا می کردی    
بوده ذکر لبهای تو این ، ذکر جلیل
اِغْفِرْ زُوَّارِ قَبْرِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ  ....
 
آبروی من همین نوکری ام
افتخارم که من جعفری ام  
 
با چشم خون بار ، دعا می کردی
روزی هزار بار ، دعا می کردی  
عزای جدت که بر پا می شد
برا عزادار ، دعا می کردی ...
 
دعای روز و شب های تو ، یا ربنا
وَارْحَمْ تِلْکَِ الّصَرْخَةَ الّتى کانَتْ لَنا ....  
 
آبروی من همین نوکری ام
افتخارم که من جعفری ام ...  
 
زمان افطار ، دعا می کردی
با حالتی زار ، دعا می کردی  
 
برای هر کس حسینی می شد
همیشه بسیار دعا می کردی  
دعای روز و شب های تو ، یا ربنا
وَارْحَمْ تِلْکَِ ْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ لَنَا ...
 
آبروی من همین نوکری ام
افتخارم که من جعفری ام ...  

دانلود مداحی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 433 زمان : نظرات (0)

آسمونه چشمام همرنگِ پاییزِ

حالِ بقیع امشب ، خیلی غم انگیزِ

 نه گنبد و صحنی ، آرومه آرومه

زائرش این شبها ، فقط یه خانومه

یه مادری که ، خاکِ بقیع رو ، به جشمِ تر میزاره

به جایِ ماها ، روضه می خونه ، رو خاکا سر میزاره

غریبِ مادر .. غریبِ مادر ...

 هجوم شون نگذاشت ، عبا رو برداره

فرصت نشد اصلاً عصاشُ برداره

 چیزی نمی بینم ، خونه پر از دوده

رو دیوارا جایِ آتیشِ نمروده

 تو نیمۀ شب ، عرشِ خدا رو ، با نعره هاش لرزوندن

با لگداشون ، به دربِ خونه ، بچه هامُ ترسوندن

 نیمه شب ریختن تو خونۀ حضرت .. حضرت مشغولِ نمازِ شب بود .. جانمازُ از زیرِ پاش کشیدن با صورت رو زمین افتاد .. جلو زن و بچه ش بی عمامه کشیدنش بیرون .. دستاشُ بستن .. اما به ناموسش جسارت نکردن .. یکی میگفت آقا رو بی عمامه نبرید ، پا برهنه نبرید .. من بمیرم برا اون آقایی که دستاشُ بستن .. درِ خونه ش رو آتش زدن .. (آی غیرتیا ..) جلو چشمش سیلی به ناموسش زدن .. الهی بشکنه دستِ مغیره .. یه جوری زد دادِ علی بلند شد ...

 شرمندگیِ مرد ، دردِ بی درمونه

دستِ منو بستن جلو درِ خونه

همسایه ها دیدن از غصه جون دادم

کشوندنم رو خاک ، از نفس افتادم

پشتِ یه مرکب ، وسطِ کوچه ، خوردم زمین با پهلو

یادِ مدینه ، روضه می خونم ، از اون قلافُ بازو

ابنِ ربیعِ ملعون سوارِ بر اسب شد .. دستایِ این پیرمردُ بستن .. نانجیب هی می تازید .. هی امام صادق زمین میخورد .. گاهی آقا رو ، رو زمین می کشید .. وسطایِ راه پاهاش رویِ خارا میرفت .. آقاجان شما یه مرد بودی ، پاهات انقد اذیت شد .. من یه دختری میشناسم پاهاش کوچولو بود .. وسطِ بیابون هی می گفت بابا پاهام درد میکنه .... (جانم به این گریه ها ..( حضرتُ آوردن تو کاخِ منصور ، آقا نفس نفس میزنه .. صورت زخمی .. لباسا پاره .. نانجیب همچین که نشسته بود ، خواست غرورِ حضرتُ بشکنه شراب میخورد به آقا تعارف می کرد .... کار به جایی رسید شمشیرُ کشید آقا رو شهید کنه ... یه وقت دیدن تا شمشیرُ منصور کشید مقابلِ امام صادق ، دیدن دستش داره میلرزه ، رنگِ صورتش عوض شد .. ( چی شد منصور ؟..) گفت همچین که من شمشیر کشیدم ، دیدم مقابلم وجودِ نازنینِ پیغمبرُ .. میفرماید منصور شمشیرُ از بالاسرِ جگر گوشه ام کنار بزن والّا تاج و تختتُ بهم میریزم ... یا رسول الله .. یه شمشیر بالاسرِ امام صادق دیدی طاقت نیاوردی .. من بمیرم برا اون خانمی که با عجله دوید .. اومد بالا بلندی .. دید حسین افتاده .. شمشیر دار با شمشیر میزنه .. نیزه دار نیزه میزنه .. اونایی که حربه ای نداشتن سنگ آورده بودن .... حسین .....

 دانلود مداحی

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 6157 زمان : نظرات (0)

روزی‌ام را ، روزگارم تا که آجر می‌کند

ظرفِ خالیِ مرا صاحب زمان پُر می‌کند

من کمی سختی که می ‌بینم شکایت می‌کنم

آدم عاقل ولی اول تفکر می‌کند

مدعیِ عاشقی هستم ولی تنها دلم

روز و شب بر عاشقی کردن تظاهر می‌کند

آبرو بردم ولی آقا مرا بیرون نکرد

آدم از این نوعِ برخوردش تحیر می‌کند

سنگ‌ دل هستم ، ولی دارد نگاهِ رحمتش

سنگِ این قلبِ مرا با گریه ها دُر می‌کند

یک زمانی هم بنا باشد که تغییرم دهد

در میانِ روضۀ مادر مرا حُر می‌کند

نوکریِ فاطمه محشر به دادم می ‌رسد

از غلام مادرش آقا تشکر می‌کند

میگه ممنونتونم برا مادرِ ما ناله زدید .. دستتون درد نکنه مجلسِ مادر مارو گرم کردید ..

سینه‌ام می‌سوزد این ایام تا ذهنم کمی

چادری را زیر دست و پا تصور می‌کند

مطمئنم زیر دست ‌و پا که می‌افتد زنی

بازویش را ضربه‌ها هم ‌رنگِ چادر می‌کند

ای مادر .. ای مادر ..

 

اومد خدمت امام صادق ؛ دید داره گریه میکنه  فرمود چرا گریه می‌کنی؟ مگه چی شده؟ گفت آقا تو راه که میومدم دیدم یه زنی زمین افتاد .. وسط کوچه‌ها تا زمین خورد شروع کرد لعنت کردنِ قاتلینِ مادر شما رو  .. مأمورینِ نظام تا دیدنش با یه وضعی این خانم رو بردن ..تا این حرفُ زد آقا هم گریه کردن ،فرمود سریع پاشو بریم مسجد دعا کنیم خدا کمک کنه زودتر این زن رها بشه ... ماهم امشب اومدیم برا یه خانمی گریه کنیم که تو کوچه‌ها بدجور زمین خورد ..(در خونۀ امام صادق میخوایم بریم از در خونۀ مادرش بریم بهترِ 

وقتی آن بی‌صفت از چشم حیا را انداخت

با عزیزِ دل زهرا سَرِ دعوا انداخت

دید از پیش بنایش به زمین خوردن نیست

تازیانه زد و از پشت عبا را انداخت

حُرمَتِ شیخِ حرم در وسط کوچه شکست

یکی عمامۀ آن مرد خدا را انداخت

ذکر یافاطمه بر رویِ لبش داشت ولی

ضربۀ سیلیِ آن مرد صدا را انداخت

وسط کوچه که افتاد صدا زد مادر ...

شبونه ریختن تو خونۀ این آقا ..حضرت مشغولِ نمازِ .. اومد وسط حیاط خونه .. آقا لباسِ خانه به تن داره ، روایت میگه یه شالی هم دور کمر بسته بودن ، مشغولِ نماز ؛ تا وارد شدن آقا رو با سروپایِ برهنه از خونه بیرون کشید ، آقا فرمودن اجازه بدید عمامه رو سرم بذارم، نعلین بپوشم ، عبا بپوشم . گفتن اجازه نمیدیم ؛ با همون وضعی که بود آقا رو تو کوچه‌ها رو زمین میکشوندن .. اما اونی که آدم رو میکشه اینه:همچین که اومد تو قصر منصور ، صدا زد: منصور ؛ هرکی رو میخوای دنبال من بفرستی بفرست؛ اما این نامردُ دیگه دنبال من نفرست .. چرا؟ مگه چه کرده؟ همش تو راه توهین می‌ کرد .. بد و بیراه به مادرم فاطمه می‌گفت ...

همچین که آقا اومد منصور اومد شمشیر رو از غلاف بیرون بِکشه، تا نیمه ها هم کشید اما دوباره جا زد؛ برای بار دوم بیشتر شمشیر رو بیرون آورد دوباره غلاف کرد. بار سوم شمشیر رو کلاً از غلاف بیرون کشید که آقای من وتو  رو به شهادت برسونه . دوباره شمشیر رو تو غلاف قرار داد.

همچین که رفتن، اون ملعون نامرد از منصور پرسید چرا پس نکُشتیش؟ گفت آخه لحظه‌ای که شمشیرُ از غلاف بیرون کشیدم دیدم رسول‌ الله ظاهر شد .. به من غضب کرد، من جرأت نکردم این آقا رو بُکشم؛ بار دوم؛ بار سوم؛ بار سوم اینقدر رسول‌الله به من نزدیک شده بود که نتونستم آقا رو بُکشم ...

ای حسین .. ای حسین .. اینجا آقا رسول‌الله نذاشت این نامرد امام صادقُ به شهادت برسونه. من میخوام فقط یه چیز بگم:

 یارسول‌الله، کجا بودی اون لحظه و ساعتی که شمر وارد گودال شد .. خنجر کشید .. آقا رو برگردوند ...حسین.....

مثلِ امروزی عجب تشییعی تو شهر مدینه شد .. روایت میگه موسی‌ ابن‌جعفر به این بدن نماز خوند .. بهترینِ کفن ها رو آوردن .. روایت میگه عمامۀ امام سجاد رو هم آوردن ، این آقا رو با این پارچه‌ها کفن کنن .. چهارهزار شاگرد داشته این آقا ، همه جمع شدن، احترام کردن . عجب تشییعی تو شهر مدینه به‌پا شد . شهر مدینه غوغایی شد از جمعیت. آقا رو با عزت و احترام تو قبرستانِ بقیع به خاک سپردن ... (دلت کجا میره ؟) بعضی ها میگن حسین .. اما من میخوام از مادرش بگم ..

 این یه تشییع بود تو این شهر ...

 همچین که صبح شد اومدن درِ خونۀ این آقا : کجاست فاطمه؟.. ما می‌خوایم به این بدن نماز بخونیم .. اومدن بیرون؛ گفت چی میگی؟ دیشب امیرالمؤمنین این بدنُ برد شبانه دفن کرد ، وصیتِ خود فاطمه ست ...

تا این حرف رو زد ،دومیِ ملعون خیلی ناراحت شد؛ چنان سیلی به صورتِ مقداد زد ، زمین افتاد من میگم شاید تا زمین افتاد گفت ای نامرد عجب دستایِ محکمی داری .. سیلیِ تو منِ مرد رو از پا در آورد؛ با مادرِ ما فاطمه چی کار کرد ...

اومدن قبرستان ، گفتن الان میریم قبرُ نبش میکنیم ، بدنِ فاطمه رو از خاک در میاریم . (این روضه غیرتیه باید غیرتی هم ناله بزنی) ما باید به این بدن نماز بخونیم ...

همچین که خبر برا علی آوردن : چه نشستی! این نانجیبا دارن تو قبرستان دنبال قبر فاطمه می‌گردن .. همچین که شنید، لباسِ رزمُ پوشید. دستمال زرد رنگی که همیشه برا رزم می‌بست رو به سر بست اومد تو قبرستان؛ صدا زد اگه سنگی از این قبرستان جابه جا بشه یک نفرتون هم زنده نمیذارم .. تا این رو شنیدن همه فرار کردن .. اما چی میخوام بگم؛

اینجا یه‌ جا بود اومدن نبش قبر کنن .. این آقا نذاشته ... کجا بودی علی جان کربلا ... اون لحظه‌ای که نیزه‌دارا پشتِ خیمه‌ها نیزه به زمین میزدن .. همچین که نیزه رو بالا آورد ، دیدن بدنِ علی‌اصغر حسینِ ... آی حسین ...

 

چقدَر نیزه بلند است نیفتی پسرم

چنگ این حرملۀ پَست نیفتی پسرم

یاحسین...

 

دانلود مداحی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1558 زمان : نظرات (0)

شب آخرِ بی تابم ، چشایِ ترم بیداره

بغضِ آسمون سنگینه ، انگاری داره میباره

بالا میگیره گریه و ماتم من

نمیشه سحر تاریکیِ شب من

رسیده دیگه جونِ من به لب من

از این زمونه سیرم

مدینه کرده پیرم

کجایی مادر امشب

دیگه دارم میمیرم

غریب امام صادق ..

حالا که دارم میسوزم

حالا که تمومه کارم

یه غصه ایِ تو سینم

که داره میده آزارم

کسی ندیده اشکایِ سحرمو

کسی ندیده زخمایِ جیگرمو

واسه کی بگم روضۀ مادرمو

کوچه پر از مردم شد

دستِ گلام هیزم شد

دست یکی بالا رفت

گوشواره مادر گم شد ...

غریب امام صادق

دیگه دارم از حال میرم

شده موقعۀ پروازم

یه عمریه روضه خونم

دلم روضه میخاد بازم

میخام روضۀ کربلا رو بخونم

روضۀ لبِ بچه هارو بخونم

روضۀ سر و نیزه هارو بخونم

با هر نفس با هر آه

میگم که یا ثارالله

لایومک یومک حسین اباعبدالله

حسین اباعبدالله

دانلود مداحی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3981 زمان : نظرات (0)

میرداماد

قسم به غربت خاكی كه فوق تفسیر است

هوای شعر برای بقیع دلگیر است

چگونه شعر بگوید دلی كه می گیرد

اَلا بقیع! چرا زائرت نمی میرد؟

بقیع،سامرِ و كربلا و مشهد نیست

 اگه دیدی كنار دستیت یه جوری می سوزه،گریه اش فرق داره،بدون یه شب سر به دیوار بقیع گذاشته، خوشبحال اونایی كه دارن میرن،امسال مدینه گریه كن داره،زائر داره،امام صادق! چند روز دیگه صبر كنی گریه كنات میان آقا....

بقیع،سامرِ و كربلا و مشهد نیست

در این سرا خبری از رواق و گنبد نیست

بقیع مثل نجف نیست تا كه مهمانش

به راحتی بنشیند میان ایوانش 

ولی بقیع بهشتی است با چهار مزار

بقیع مژده ی سالی است با چهار بهار

چهار مظهر غربت،چهار تن مظلوم

چهار قبر غریب از چهارده معصوم

یه بقیع میگن،یه بقیع می شنوی،اونایی كه نرفتن! یه ویژگی منحصر به فرد داره بقیع،هیچ كجا پیدا نمیشه....

فقط میان بقیع است این قرار تمام

به یك سلام شوی زائر چهار امام

كجا میتونی پیدا كنی،یه بار دست به سینه بذاری بگی: "السلام علی ائمة البقیع" زیارت چهار امام رو برات بنویسن...وصف العیش،نصف العیش،كنار بقیع كه نمیذارن الان دست به سینه بذاریم،نمیذارن ادب كنی سلام كنی،همین امشب چشم سرت رو ببند، ببین چه تصویری میاد،یه تصور تاریك،نه شمعی نه چراغی"السلام علی ائمة الهدی،السلام علی ائمة البقیع"...تو محرم میگم ان شاءالله كربلا ناله بزنی،اما امشب میگم تو مدینه نمیتونی ناله بزنی..امشب ناله بزن...

ولی نه آه دلم ناتمام مانده هنوز

به سینه عرض سلام مانده هنوز 

من چه جوری بیام مدینه؟مدینه ای كه قبر مادرت رو پیدا نكنی مدینه نیست،مدینه ای كه یه دل سیر نتونی بگی:علی! مدینه نیست...

سلام از عمق دلِ دیده ای كه پر ابر است

به مادری كه كه بدون حرم،نه،بی قبر است

بی بیِ ،بی حرم،قبرت كجاست مادر؟

مادرِ بی حرم،قبرت كجاست مادر؟

اگر سلام تو، آتش به سینه ات افروخت

از آن دری است كه روزی میان آتش

ز هُرم شعله ی در یاس را كه پژمردند

در آن هجوم علی را به ریسمان بردند

امشب شبِ اون آقاییِ كه فرمود: خدا رحمت كنه اونی كه برای مادر ما بلند بلند گریه كنه....

ز هُرم شعله ی در یاس را كه پژمردند

در آن هجوم علی را به ریسمان بردند

میان تلخیِ آن صحنه ی غبار آلود

شكست قامت مرد و مدینه شاهد بود

از آن غروب غم انگیز چند سال گشت

كه باز خاطره ی كوچه از خیال گذشت

مدینه همدم اندوه دودمان علی است

و باز شاهد مردی زخاندان علی است

كه باز آمده آتش در آستانه ی او

هزار شكر كه محسن نداشت خانه ی او 

رسیده اند كه از باغ، لاله را ببرند

اما صادق ِ هفتاد ساله را ببرند

باور كنید كه مصیبت امام صادق،مسموم شدن و شهادت نیست،این خانواده همه آماده ی شهادت بودنزین العابدین فرمود:" اَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَهٌ وَ کَرامَتَنَا الشَّهادَهُ" شهادت كرامت ماست،اما روضه ی امام صادق اینه..

تصورش چقدر سخت می شود ای وای

بزرگ طایفه در كوچه میدود

كسی نگفت: مگر پیرمرد بُردن دارد

تن نحیف مگر تازیانه خوردن دارد

میان گریه ی آرام او بلند نخند

به دست بی رمقش لااقل طناب نبند

عزیز فاطمه را بی اراده می بردند

همه سواره و او را پیاده می بردند

اگه روحانیون ،شاگردان امام صادق توی جلسه حضور دارن،به احترام آقاشون كه بدون عمامه بردن،عمامه بردارن،من روضه ی عمامه بخونم....چند جا به عمامه و لباس پیغمبر بی احترامی كردن،چند تا روضه داره عمامه،یه جا مدینه علی رو بی عمامه بردن،قهرمان خیبر رو كشون كشون بردن...

یه روضه ی دیگه هم عمامه داره،كی طاقتش رو داره بشنوه؟ اسم عمامه میاد یاد یه روضه ی دیگه هم میوفتم،كجا؟...زین العابدین دستاش تو غلو زنجیرِ، از بالای بام خاكستر رو سرش ریختن،آتیش رو عمامه اش افتاد...دستاش بسته است،نمیتونه آتیش سر رو خاموش كنه،عمامه سوخت،سر سوخت....یه روضه عمامه هم هست، اون روضه رو زینب خونده،امان از دل زینب،اومد تو گودال،نیزه هارو كنار زد،شمشیر ها رو كنار زد،دید حسینش بی سر،بدون پیراهن،هم سر رو بردن،هم عمامه رو بردن،حسین...دست برد زیر بدن" هَذَا الْحُسَیْنُ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ"...

السلام ای نَفسِ سوخته ی كربلا

السلام ای سر خونین،سرِ بی عمامه

اومد به سر برسه،به سر نرسید،میدونی كی آخرش به سر حسین رسید،میدونی كه آخرش سر بی عمامه رو بغل كرد؟دختر دارا! اگه از سر كار بری خونه گوشه ی سرت زخم باشه دخترت مریض میشه،قربون اون دختر برم كه سر باباش رو بغل كرد،بابا! سرت رو بی عمامه ندیده بودم،سرت رو خاكی و خونی ندیده بودم،ای حسین....

  

تعداد صفحات : 7

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 82
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 363
  • آی پی دیروز : 342
  • بازدید امروز : 1,665
  • باردید دیروز : 2,754
  • گوگل امروز : 10
  • گوگل دیروز : 13
  • بازدید هفته : 11,012
  • بازدید ماه : 91,632
  • بازدید سال : 1,301,556
  • بازدید کلی : 19,807,384