مهلاً مهلاً، یا عزیز الزهرا
زینب می مونه تنها
بین این دشت غم ها
مهلاً مهلا
وای…
تکیه گاهم، غرق اشک و آهم
میری ای قرص ماهم
بی تو بی سر پناهم
مهلاً مهلا
وای…
الهی نیاد حسین روز جدایی
نبینمترو نیزه هایی
تمومه غصهٔ زینبت همینه
سرت رو، رو نیزه ببینه
ای سردار بی لشکر خداحافظ
ای مظلوم بی یاور خداحافظ
بی تو موندن، یک لحظه ش هم محاله
انگاری خواب و خیاله
پر پر می شه باغ لاله
مهلاً مهلا
وای...
من می میرم، از تو یک دم جداشم
باید دست به دعاشم
قبل از تو مرده باشم
مهلاً مهلا
وای...
می دونم چقدر بلا میاد سر من
آتیش می گیره معجر من
تمومِ غصهٔ زینب همینه
نامحرمی روشو ببینه
ای سردار بی لشکر خداحافظ
ای مظلوم بی یاور خداحافظ
می شنوی تو، ناله ی مادرت رو
می کُشی خواهرت رو
می بوسم حنجرت رو
مهلاً مهلا
وای...
بوسیدمت، اما با ناامیدی
از من تو دل بریدی
آه سردی کشیدی
مهلاً مهلا
وای...
حسین جان راه گلومو گریه بسته
زینب تو دلش شکسته
تموم غصه زینبت همینه
چطور برم بی تو مدینه
ای سردار بی لشکر خداحافظ
ای مظلوم بی یاور خداحافظ
خیمه ها آه، بعد تو می شه غارت
طعنه هست و جسارت
زینب می ره اسارت
مهلاً مهلا
وای...
پیکرتو، می ره زیرِ سم مرکب
جسمت می شه نامرتب
از رو تل می بینه زینب، مهلاً مهلا
وای...
ببین توو نگاهِ زینب اضطراب و
خواهش چشمای رباب و
تمومه غصهٔ زینبت همینه
میشینه دشمنت رو سینه
ای سردار بی لشکر خداحافظ
ای مظلوم بی یاور خداحافظ