loading...

آئین مستان

متن روضه طفلان حضرت زینب,روضه طفلان حضرت زینب,طفلان حضرت زینب,حضرت زینب,متن مداحی طفلان حضرت زینب,مداحی طفلان حضرت زینب,حضرت زینب,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 293 زمان : نظرات (0)

 

گاه یک واژه به جای همه مطلب کافیست

گریه های سحر و نافله ی شب کافیست

امر لازم بشود تر شدن لب کافیست

جایِ عُشاق جهان یک تنه زینب کافیست

پای عشقش شده تکرار و ما ادراک

دختر حیدر کرار و ما ادراک

نرسیده است و نبوده نفسی پایۀ او

ما رایتُ اثر کوچک سرمایۀ او

عشق نازل شده در رگ به رگ مایۀ او

کربلا بر سر پا مانده به یک آیۀ او

بر سردوش یقین کن که علم را دارد

جای لب وِلولۀ تیغ دودم رادارد

عاشقی معجزه اکسیر دلیلش زینب

یک زنُ این همه تعفیر دلیلش زینب

کوه درقامت یک شیر دلیلش زینب

گریه با قدرت شمشیر دلیلش زینب

اسکوتو گفت به یک باره جدل را انداخت

بت شکن بود که از ریشه هول را انداخت

آمده باحرم گرم حرایش محمل

از سره منبر والایِ صدایش محمل

غیرت فاطمیه کرببلایش محمل

رحل آیات خداوند برایش محمل

اوبه طابوت سیاهیِ جهان میخ زده

علف هرز ستم را زده ازبیخ زده

نفسش مهبت نورانی خاکسترها

معجر سوخته اش ابروی دخترها

سربه زیرند به پای قدمش مادرها

درپی ناقه ی او مکتب پیغمبرها

شیر زهرا نمک خان علی راخورده

یک تنه باره همه کرببلا را برده

عقل سرشار و یا عشق لبالب زینب

کعبه زخمیِ دلهاست مقرب زینب

عرش مبهوت نشسته ست که یارب زینب

آتش قلب سلیم است زینب

همه مجنون شده ها ادم زینب هستند

انبیا سینه زنان غم زینب هستند

زینب ازهیچ کسی هیچ کسی بیم نداشت

ترس ازنیست نبوده است نداری نداشت

سوخت اتش شدُ اما سرِ تسلیم نداشت

عشق او روزُ شبُ هفته و تقویم نداشت

درد وقتی که حسین است غم دیگرنیس

هم نفس بانفس یارازاین بهترنیس

بچه هارا جلوانداخت که یارش نرود

عمر او آرزوی او کس و کارش نرود

رنگ پاییز شود انکه بهارش نرود

یادگار همه ی ایل و تبارش نرود

هردوتا بچه ی او رفت تا برادر باشد

یکمی هم شده در سایه ی دلبر باشد

*بچه هاشو آماده کرد فرمود برید پیشه داییتون ازش اجازه بگیرید به زبانی آبروی منو حفظ کنید ...خدمت ابی عبدالله رسیدند به دست و پای آقا افتادن ‌.. دست هاشو بوسیدن اقاجان اجازه بدید ما هم بریم جانمونُ قربونت کنیم .. حضرت فرمود اجازه نمیدم بگو مادرت بیاد .. اومدن باز خدمت مادر دایی اجازه نمیده مابریم جونمونُ قربونش کنیم حضرت فرموند من یه رمزی روبه شما میگم اگر اجازه نداد اون کلامُ ، اون رمزُ بگید

برید بگید به جان مادرت به پهلوی شکسته مادرت .. تااین جمله رو گفتن ابی عبدالله بهم ریخت .. گفت زینب:

نفس گیری گلویم را فشرده

تنهاشدی ای یار ، زینب که نمرده

طفلان من هستند مولا سر سپرده

تا بی کسی ات ابرویم را نبرده

بگذار تا میدان روند این دو برادر

قربانیِ راحت شوند این دو برادر

خواهر نباشم من اگر در مانده باشی

طفلان من باشند اشهد خوانده باشی

یادم نمی آید مرا گریانده باشی

 یاوقت حاجت خواهرت را رانده باشی

جان سه ساله دخترت بر غم رضایم

نامردم از خیمه اگر بیرون بیایم

بعدازعلی اکبر دو چشمی تار دارم

میل پریدن از قفس بسیار دارم

در سینه حب حیدر کرار دارم

یک عمر شِکوِ از نوک مسمار دارم

شمشیر خود را دیده ای مایل گرفتم

که تعلیم از رزم ابوفاضل گرفتم

هستی امیر و المیرم

ازجان خود این دو کبوتر جمله سیرند

برچادرم حساس برمویم اسیرند

بگذار باهم در بین این صحرا بمیرند

بگذار تا ناموس بی معجر نبینند

رخت اسیریِ مرا بهتر نبینند

برسجده افتادم زمین مریم زمین خورد

از غصه ام پیغمبر خاتم زمین خورد

تسبیح من پاره شدُ عونم زمین خورد

درخیمه حس کردم محمدم هم زمین خورد

گرچه زمان جنگشان بیرون نبودم

درخیمه بوی خونشان راحس نمودم

اینارفتند ابی عبدالله شهدا را خودش میاورد با عباسش کمک میکرد ولی هربارکه میومد زینب بدرقش میکرد پیشوازش میرفت استقبالش میرفت .. حالا وقتی این بچه هارو اورد هرچی معتل شد دید خواهرش نمیاد جایی نوشته حضرت سوال کرده باشه اما مدینه وقتی عبدالله اومدبه زیارت زینب سوالاشو کرد گریه ها کرد گفت خانم من یه سوالی دارم شنیدم همه شهداوقتی ابی عبدالله میاورده توخیمه دارالحرب تو میرفتی استقبالش شنیدم بچه های منو وقتی اوردن تو از خیمه بیرون نیومدی؟! فرمود دست از دلم بردار عبدلله بخدا ترسیدم داداشم خجالت بکشه ..

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 15
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 57
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 57
  • بازدید ماه : 102,600
  • بازدید سال : 1,144,741
  • بازدید کلی : 19,650,569