ای مهر و ماه مشتری مهربانیت
وی آسمان اسیر دل آسمانیت
تنها ترین امیر دیار محبتی
زنجیر کینه هم سخن مهربانیت
موسای عشق حضرت باب الحوائجی
موسی، مسیح، دل شده دل ستانیت
کاش این دل رمیده و هرجایی و سیاه
گردد به یک اشاره هوایی و فانیت
درکوه طور صوت خدائی تو بلند
موسی زهوش رفته از آن لن ترانیت
باب الحوائج همه خسته حال ها
از آن به بعد شد لقب جاودانیت
با تو چه کرده طعنه دشنام کای عزیز
گردیده روز مرگ شب شادمانیت
روز و شبت به گوشه زندان یکی شده
طی گشته در هوای جوانت جوانیت
چهره به خاک می نهی و شکر می کنی
حرفی بزن زغصه و درد نهانیت
رقاصه شد به سجده مسلمان ناله ات
شلاق داغ آمده بر هم زبانیت
پر می کشی شکسته به دیدار فاطمه
با دست بسته و بدن ارغوانیت
آمد رضا به غسل وجود شکسته ات
نالید پای جسم نحیف و کمانیت
از گردن شریف تو غل وانمود و گفت
بابا فدای خسته تن استخوانیت
عمریست اسیر ظالمانم
پر بسته و دور از آشیانم
از بس که ستم رسیده بر من
دیگر به لبم رسیده جانم
با پیکر خسته بال و پر بسته
خواهم زخدا مرگ با قلب شکسته
دیگر نبود زمن نشانی
غیر تن زار و نیمه جانی
از پیکر من نمانده باقی
جز پوست به روی استخوانی
بدن امام روی یه تخته پاره گذاشتند، یعنی تو این شهر یه تابوت نبود، گفتند چطور بدن بیرون ببریم ، گشتند یه لنگه دری پیدا کردند، در پو سیده، در کوتاه بود، می گه دیدم سر امام از تخته آویخته شده به دیوار می خوره، در بازشد چهار حمال آمدند بدن امام زمین و آسمان را دارند می برند..... زیارت نامه آقا موسی بن جعفر روحی فدا این جمله رو داره، سلام به تو آقایی که اومدن جارزدن گفتند بیاین بدن آقاتون رو ببرین، بدن روی پل گذاشت، یکی داد می زنه: هذا امام الرفضه این امام از دین خارج شده هاست...همه روضه ها تو کربلا خلاصه شده ، دم دروازه ساعات هم گفتند این سر، سر خارجیه ... هفت تا کفن آوردن، امام رضا کفن هارو پیچید... ای بی کفن حسین.... بیست تا غلام آورده بودن از حبشه برای موسی بن جعفر، هیچکس زبانشونو بلد نبود، آقا شروع کرد با زبان خودشون باهاشون صحبت کرد، به یکی از اونها سیصد دینار پول داد گفت بین اینها قسمت کن، آقا چی شده؟ فرمود: این فرزند پادشاه حبشه است بزرگ این قومه ، حالاشده نوکر اما بزرگ قوم رو باید بزرگ بشماری، مگه شهربانو نیومد مدینه مگه همسر ابی عبدالله نشد ، من بزرگ قوم سراغ دارم از تو کوچه ها که رد می شد همه سنگ برداشتن، بزرگ قوم سراغ دارم تو خرابه رو خاک ها خوابید، بزرگ قوم سراغ دارم جلو چشمش با چوب خیزران ... حسین....