زندان تیره از نفسش روشنا شده
صد یا کریم گاه قنوتش رها شده
تا دیده کنج خلوت زندان، شکسته با
در سجده آمده همه جانش دعا شده
از فتنه های سلسله تیرگی تنش
هر بند بند واقعه ی کربلا شده
این جامه ی فتاده به گودال قتلگاه
تصویری از حماسه ی کرب و بلا شده
هر گوشه گوشه تربت نوباوگان او
آیینه دار حرمت دین خدا شده
امروز کیمیای جهان سرزمین ماست
این خاک اگر طلا شده هم از رضا شده
معصومه، کوثری ست کز امواج حلم و علم
دریای خفته در دل ایران ما شده
دیدیم این که تا به ثریا توان رسید
هر دم به یُمن پنجره هایی که وا شده
موسای دیگری ست، کنون نیل دیگری ست
فرعون هاست غَرقه ی دام بلا شده
من پا برهنه آمدم از خویشتن برون
ای بُشر آن بشارت محزون کجا شده
دریابمان که در به در نفس سفله ایم
ای کز کرامتت فقرا اغنیا شده
یارا دری گشا که تو باب الحوائجی
دل در سیاه چاله دنیا فنا شده