loading...

آئین مستان

متن روضه پنجم محرم,روضه پنجم محرم,متن مداحی پنجم محرم,مداحی پنجم محرم,متن روضه عبدالله بن حسن,روضه عبدالله بن حسن,عبدالله بن حسن,,متن مداحی عبدالله بن حسن,مداحی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2234 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6710 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3816 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 924 زمان : نظرات (0)

دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر

دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگر

دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه

دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکر

دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیة قرآن

دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک قهرمان هاجر

کشیده شانه بر مو، شسته صورت از گلاب اشک

گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر

به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش

به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر

 منای کربلا گردیده محو این دو قربانی

نوای نینوا از نایشان بر گنبد اخضر

گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری

که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر

بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت

تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور!

دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی

قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر

اگر اذنم دهی اینک به دست خود بگردانم

دو فرزند عزیز خویش را دور علی اصغر

امید زینب است ای آفتاب دامن زهرا

که افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سر

سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا

که این دو شاخة گل را کنم در مقدمت پرپر

به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری

درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گستر

فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت

که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر!

یکی می گفت دو خورشید از گردون شده نازل

یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر

ندا دادند ما دو شیرزاده ایم زینب را

که باشد  جده ی ما فاطمه صدیقه ی اطهر

پیمبر جد و زهرا جده و مادر بود زینب

حسین بن علی خال و پدر عبدالله جعفر

خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه

دو حیدر حمله ور گشتند بر دریایی از لشکر

تو گفتی در احد تابیده دو بدر جهان آرا

و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر

ز آب تیغ هر یک آتشی می ریخت در میدان

که گفتی شعله ی خشم خدا پیچیده در محشر

چو آتش بر فلک فریاد می رفت از دل دشمن

چو باران بر زمین می ریخت دست و پا و چشم و سر

ز هم پاشیده چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان

ز بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه و خنجر

به خاک افتاد جسم پاکشان چون آیة قرآن

دریغا ماند زیر دست و پا دو سوره کوثر

چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا

به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر

دریغا دو همای عشق در آغوش ثارالله

همای روحشان از موج خون در آسمان زد پر

چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را

درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر

همه زنها از لای پرِ خیمه می دیدند .دیدند خانوم از جا بلند نشد .گفتند: خانوم جان! بچه هات رو آقا داره میاره ،یکیش بغل حسین، یکی بغل عباس ...این دایی ها دارن برادر زاده ها رو میارن .نمیخوای بری ؟

برا بچه های ما تو میدون رفتی ،پاشو بچه های خودت رو دارن میارن ،فرمود : نه ..حاشا اگه من بلند ‌شم ... حسینم منو ببینه خجالت میکشه .

نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا

مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر

بیا لیلا تماشا کن مقام و صبر زینب را

که در یک لحظه داده در ره دین دو علی اکبر

دَم اند و بازدم اند

شبیه بازدَم و دَم همیشه پشت هم اند

قسم به عشق قسم

برای یاری ارباب خویش هم قسم اند

قدم قدم در رزم

دو ردّپا که  نه ! انگار ردّ یک قدم اند

اگرچه بی حرم اند

ولیکن همین دو برادر مدافع حرم اند

و این غم است دوتا

که قد مادر این دو ز ماتم است دو تا

برای نجمه یکی است

برای حضرت زینب محرم است دوتا

به کوفه است یکی

ولی به کرب بلا ابن ملجم است دوتا

دو اکبر زینب رسیده اند به خیمه به محضر زینب

و غبطه می خورند رباب و نجمه دوتایی به لشکر زینب...

برای گفتن عقد دو پله خم شده در پای منبر زینب

پسر نگو اصلا بگو به این دو برادر دو قنبر زینب

بگو به جبرائیل دو آیه ای است در این دشت کوثر زینب

شده رجزهاشان به غیر نام علی، نام مادر زینب

شکسته سرهاشان که سر شکسته نگردد برادر زینب

چه قدر تیر زدند به این دو ظاهرا اما ...به پیکر زینب

فشار خنجرشان اثر گذاشته اما به حنجر زینب

دو اکبر زینب شدند آخر سر چند اصغر زینب

که گفته یک سر بود ؟سه تا سرند به نیزه برابر زینب

این سه تا سر ؛ سَرِ ابی عبدالله  و سر بچه های حضرت زینب همیشه سرشون جلو محمل حضرت زینبِ...

نه پیش مادرشان، که رفته است به بالای نیزه ها سرشان

شدند چون اکبر ،تمام دشت پر است از تمام پیکرشان

چه خوب شد زینب،به وقت مرگ نبود است در برابرشان

و خوب شد دختر نبودند ،و نبوده است فکر معجرشان ...

قمرا موند برا تو ...اینهمه اختر برا من ...

پسرا موند برا تو ...هر چی که دختر برا من ...

بقیه اش برا من ،آه و ناله برا من ...

طفل سه ساله برا من ...وقت غارت برا من ...

زخم جسارت برا من ...جنگ اینجا برا تو ...

سنگای اینجا برا من ...جنگ کوفه برا من ...

سنگای کوفه برا من ...

سنگ میزدن حضرت زینب میرفت جلو دفاع می کرد .اینا امانت اند .دیگه زینب پسراش نبودن ، اگر هم بود سر سوزنی از کارش غافل نمیشد .زینبه ...امام معصوم فرمود : ای عمه جان! بخدا،تو عالمه ای هستی که کسی تعلیمت نداده .فهمیده ای هستی که کسی بهت نفهمونده خودت می دونی ....

نگاه کرد دید بچه داره با سَرِ بالای نیزه حرف میزنه ... دید این بچه اگه حواسش پرت نشه کنار نیزه بچه میمیره ...کنار سر به چوبه محمل زد ؛.چند بار زینب این کار رو کرد ... خودشو میزد بچه ها به سر بابا نگاه نکنن .بعد یه  همچین خواهری ...بدن بچه هاشو که می آوردن از خیمه بیرون نیومد ...تو کی هستی خانوم ؟ تو کی هستی خانوم  جان ؟ ای جان عالم  فدای تو  زینب ....

تو خیمه هنوز ،من سرلشکرتم

بی تابِ لبِ،خشک علی اصغرتم

حسین جان

من خواهرتم ،جای مادرتم

من دختر شاه خیبر شکنم

من آینه زهرا و حسنم

اون کس که برا،تو می میره منم

حسین....

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 501 زمان : نظرات (0)

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 

روزی ام را از سرِ خانِ کرم برداشتم

از تو چیزی کم نیامد هرچه هم برداشتم

روزِ محشر که شود بسیار حسرت میخورم

که چرا از سفره هایِ روضه کم برداشتم

نیست محدوده به دنیا عشقِ من بر اهلِ بیت

از ازل عشقی به اولادِ پیمبر داشتم

با تفکرهایِ پوچ و شبه ها جنگیده ام

در دفاعِ از حریم تو قلم برداشتم

احترامِ دستمالِ اشکِ روضه لازم است

هرکجا افتاد آن را محترم برداشتم

ذره ای از ماتمِ داغِ عظیمت کم نشد

هرچه هم از رویِ قلبِ خویش غم برداشتم

خواستم مردم ببینن آمدم پابوسِ تو

عکس هایِ یادگاری از حرم برداشتم

هر زمانی از مسیرِ مستقیمت کج شدم

گام در بیراه ای پُر پیچ و خم برداشتم

گرچه آلوده ست دستم به گناه اما حسین

با همین دستم برایِ تو علم برداشتم

نگی یه وقت من گنه کارم ، منو با مجلسِ حسین چه کار ؟.. اصلاً او آمده ، محرمُ آورده ، عاشورا آورده ، گریه آورده منو تو با خدا آشتی کنیم ... یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِكُ إلاّ الدُّعاءَ فَاِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشاءُ، یا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَذِكْرُهُ شِفاءٌ وَطاعَتُهُ غِنىً، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَسِلاحُهُ الْبُكاءُ، یا سابِـغَ النِّعَمِ، یا دافِعَ النِّقَمِ، یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِی الظُّلَمِ، یا عالِماً لا یُعَلَّمُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ..

با همین پایی که رفتم سویِ جرم و معصیت

از نجف تا کربلایِ تو قدم برداشتم

شمر را در شعر از گودال بیرون کرده‌ام

نام او را از میان دفترم برداشتم

شبِ زینب و شبِ عقیله ی بنی هاشم ‌.. شبِ اوج زینبِ .. شبِ دوطفلانِ زینبِ .. یادِ همه ی مادرانِ شهدا بخیر .. خیلی قدرِ مادراتونُ بدونید ، اگه میخواید لذتِ اشکِ بر ابی عبدالله رو خدا بهتون بچشونه ، بعد از هر روضه دستِ مادرتونُ ببوسید

از ازل خورشید انور زینب است

حافظ الله اکبر زینب است

پیکر اسلام‌ را سر زینب است

حیدر کرّار دیگر زینب است

بعد زهرا روحِ کوثر زینب است

 پیش پایش آسمان خم می شود

مرجع تقلیدِ مریم می شود

کعبه ی غم های عالم‌ می شود

آیت الله معظم می شود

محشرِ صحرای محشر زینب است

 یک‌ زن اما لشگری را صف شکن

یک‌ تنه بابُ المرادِ پنج تن

تکیه بر این شانه ها دارد حسن

ذوالفقاری دارد از جنسِ سخن

منبری ها ! جان‌ِ منبر زینب است

 از امام‌ خود حمایت می کند

از گنهکاران شفاعت می کند

گاه در میدان قیامت‌ می کند

گاه در خیمه عبادت‌ می کند

مادری از جنس‌ خواهر زینب است

 در خطرها بال و پر را می دهد

می رود خونِ جگر را می دهد

موقع پیکار سر را می دهد

پایِ عشقش دو پسر را می دهد

فانیِ عشقِ برادر زینب است

 ای غریبِ کربلا جانم فدات

نه پسر ! دو نوکر آوردم برات

این دو تا خاک‌ اند خاکِ زیر پات

سهم‌ من‌ را هم‌ بده از کربلات

بین‌ِ خیمه زار و مضطر زینب است

 مادری وقتی که دارد دو پسر

با خودش هم‌ تیغ دارد هم‌ سپر

امنیت دارد به هنگام خطر

کی‌ می افتد بر‌ زمین بین گذر

روضه خوان‌ِ داغ مادر زینب است

 این دو تا هستند ؛ شأن من به جاست

حرمتم ضربُ المثل در کربلاست

دور از من چشم های بی حیاست

چادرِ زینب کجا در زیر پاست ؟!

در حفاظ دو دلاور زینب است

 هر دو تا سیراب از یک باده اند

این دو آقا زاده حیدر زاده اند

تا ابد بر عشق تو دل داده اند

اذن میدان را بده آماده اند

نه نگو ! امید آخر زینب است

 تو نرو گودال ! این ها می روند

هر دو با سربندِ زهرا‌ می روند

زیر شمشیر و سنان ها می روند

جان‌ِ من‌ غصه نخور تا می روند

غصه دارِ دیده ی تر زینب است

 بهتر این که وقت غارت نیستند

 

رسید خدمت امام مجتبی عرضه داشت آقا چرا انقدر زود موهای سر و صورتتون سفید شده ؟! .. حضرت یه تاملی کرد ، فرمود ما اهل بیت زود پیر میشیم .. (آره والا چی بگه والا ؟!!) بگه اگه جلو چشمات مادرت رو زمین افتاد بود ، تو جوون میموندی ؟! .. اونم مادری مثل مادرِ من .. مادر من که حوریه بوده .. آی مردم ، حوریه وقتی برگِ گل رو صورتش می افته ، از لطافت صورت حوریه جا می افته .. نامرد تو کوچه جلو چشم من چنان به مادرم سیلی زد ...حسین جان ؛ نکنه میخوای بچه های من شاهد باشن ، اون ساعتی که من میام تو گودی قتله گاه .. راوی میگه دیدم خودشُ انداخت رو بدنِ حسین .. هیشکی دیگه باقی نمانده بود .. دو سه تا دختر بچه با زینب آمده بودند ، جنگ تا غروب طول کشیده بود ، همه گفتند این خانم مزاحم ماست .. ملا قادر راوندی مقتل نویسه ، میگه انقدر با لگد زینبُ زدن .. بی بی رو از گودال انداختن بیرون .. خوب شد بچه هات ندیدن خانم ...

بهتر این که وقت غارت نیستند

می روم‌ وقتی‌ اسارت نیستند

می خورم سیلیِ غربت نیستند

وقت‌ تقسیم غنیمت نیستند

موقعی که بین لشگر زینب است

 شاعر : سید پوریا هاشمی

بچه ها اومدند مقابل ابی عبدالله حضرت یه نگاه کرد به سرو پاشون یه دفعه حسین گریه کرد .. فرمود: برگردین پیش مادرتون . اومدن مقابلِ مادر هی پا به زمین میکوبیدند .. مادر چه عیبی در ما دیده حسین .. تو سفارش کن .. کفن به تنشون کرد .. خودش براشون شمشیر حمایل کرد .. گفت یه رمزی بهتون میگم ، یه قسمی .. اگر رفتید خواست برتون گردونه ، بگید مادرمون گفته به حق مادرت .. اذن گرفتند رفتند "نحن ابنا الزینب" گفتند جنگ کردند ، این دو تا آقازاده رو سنگ باران و تیر باران ، بدن هاشون افتاد .. اما زینب بیرون نیامد .. بچه ها رو تو خیمه ی دار الحرب آوردن .. گذشت قافله اومد مدینه ، عبدالله صدا کرد خانم چرا نرفتی استقبالشون ؟! صدا زد عبدالله از گوشه ی خیمه نگاه میکردم .. دیدم با یه خجالتی بچه هارو داره میاره ...ای حسین ....

دانلود بخش اول

دانلود بخش دوم


 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 406 زمان : نظرات (0)

پس از آن گفت و شنود آن شه ابرار ندا داد در آن عرصه ی پیکار به آن لشکر خونخوار که ای قوم ستمکار منم حجت دادار منم آن که به هر عضو تنم بوسه زده احمد مختار اگر اهل نمازید بدانید که ما روح نمازیم اگر اهل دعایید بدانید که ما جان دعاییم اگر عبد خدایید بدانید که ما وجه خداییم خدا را به چه تقصیر ستادید و کشیدید به قتلم زره کینه و تزویر همه نیزه و شمشیر نمودید رخم را هدف سنگ و دلم را هدف تیر چه رو داده که با ختم رسل یکسره پیوند گسستید و چنین عهد شکستید همین آب که بر وحش و طیور و به همه خلق مباح است به روی پسر فاطمه  بستید در این ماه که ممنوع قتال است چه رو داده که خون من مظلوم حلال است چرا خیل جوانان مرا یکسره کشتید و به شش ماهه من رحم نکردید زدید از ره بیداد به حلقوم علی اصغر من تیر جفا را.

صد افسوس که در پاسخ ریحانه پیغمبر اسلام زبان را ز ره کینه گشودند به دشنام که یکباره همان مظهر خشم ازلی وارث شمشیر علی نعره کشید از جگر و تیغ کشید از کمر و کرد سر و جان سپر و ریخت به هم بحر و بر و کرد چنان حمله بر آن قوم که در خاطره ها گشت عیان خندق و بدر و احد و خیبر و احزاب که دیده است که یک فرد لب تشنه که هفتاد و دو داغش به جگر مانده کند حمله به یک لشکر و لشکر بگریزند به صحرا و بیابان و در و دره و کوه و کمر از تندر خشمش ملک الموت گرفته به کف انگشت تحیر که حسین است و یا کرده خدا حمله بر این قوم ستمکار زهی تیغ و زهی دست و زهی عزم و زهی غیرت و ایثار که یک فوج سپه در کف یک فرد شده سخت گرفتار بیایید و ببیند حسین است که می رزمد و می تازد و از خشم جهانگیر و شرار دم شمشیر و ز فریاد خروشنده ی تکبیر به هم ریخته اوضاع زمین را و سما را.

 ارباب ما تشنه....داغ دیده...اکثر تیغ ها و نیزه ها زهرآگین..دلواپس زن و بچه...داغ اکبردیده...داغ عباس دیده...نزدیک ۵۰بیت رجز خونده، پسر علیِ....خدایِ بلاغت و فصاحت...همه فرار میکردند....

اگر پیرو میثاق خداوند نمی بود به یک حمله آن حجت دادار نمی ماند به جا یک تن از آن لشکر خونخوار به تسلیم خدا بازوی او ماند ز پیکار که آن قوم ستمکار به او حمله نمودند به شمشیر شرر بار یکی زد به جبین سنگ و یکی بر جگرش نیزه یکی بر دهنش تیر و یکی فرق ورا کرد جدا از دم شمشیر فلک آتش توفنده شد و سخت برافروخت ملک بال و پرش سوخت قدر ریخت به سر خاک و گریبان قضا چون جگر خواجه لولاک شد از پنجه غم چاک و رسولان همه فریاد کشیدند و به تن جامه دریدند و به دندان جگر از خشم گزیدند و ندا از طرف خالق دادار شنیدند که ای عالم ایجاد همه هست خدا نقش زمین شد سر پیغمبر و زهرا  و علی باد سلامت که شد از عرشه زین نقش زمین شمس امامت به خدا وجه خدا در یم خون کرد اقامت همه صحراست پر از گرگ و زنند از همه سو بر بدنش چنگ یکی نیزه فرو کرده به قلب و دگری دامن خود کرده پر از سنگ ،سنان رفته فرو در گلو و راه نفس بسته بر او تنگ ،الا خیل ملایک نگذارید که زهرا  برود جانب گودال و ببیند که حسینش زده چون بسمل بی بال پر و بال و به پرواز در آورده ز لب های به خون شسته خود روح دعا را.

اینجا بود عبدالله، از حبس دست خانوم خارج شد...همینطوری این بچه رو خانوم زینب محکم گرفته،کی رو گرفته؟!پسر امام حسن؛که با یه انگشتش همه عالم رو می چرخونه...کی گرفتدش؟!دخترِ علی....همینطوری هی زیرِ بازوها و دست عمه رو گرفت،می خواست خارج شه.صدا میزد:"والله لا اُفارقُ عمّی..."من از عموم غافل نمیشم.میخوام برم پیش عموم،یه عمریه با عموش زندگی کرده

شجاعتش حسنیست

قسم به دست علی،دستِ قدرتش حسنیست

به خلق و خوش قسم،که خُلق وخوش حسینی

و خِلقتش حسنیست

امام زاده ی عشق نواده ی علیست و

سیادتش حسنیست

شکوهِ بی بدل است،به چشم اهل حرم

قد و قامتش حسنیست

چه سروِ رعنایی،بلند مرتبه است

و صلابتش حسنیست

چقدر با ادب است

به عمه ها و عمو ها ارادتش حسنیست

چقدر لحظه ی تلخ شهادتش حسنیست

امام حسن تو بغل امام حسین بود...این بچه هم تو بغل امام حسین بود...بخون لهوف رو،امام سجاد علیه السلام فرمودند:۳۰هزار نفر دور بابامو گرفتن....همه برای رضای خدا میزدن...با وضو میزدن....قربة الی الله میزدن...از لای این جمعیت،از لای دست و پا ،شمشیرها رو کنار میزد.دنبال یه چیزی هم تو راه میگشت پیدا کنه بتونه دفاع کنه...

بعید شد گودال

 به زیر خون تنش ناپدید شد گودال

حسین سوره ی نور...

 ز نیزه شأن نزول حدید شد گودال

وجسم عبدالله مراد بود وبه پایش مرید شد گودال

دستا که افتاد و داشت بال بال میزد...رسید حرمله و از بالای سر از فاصله ی چند قدمی،بالای بلندی، گلوی عبدالله رو تو امام حسین نشانه کرد...

رسید حرمله و به زنده ماندن او ناامید شد گودال

پس از سنان وشبث رسید چکمه و زخمش شدید شد گودال

به تن گره خورده، زره شده است و به روی بدن گره خورده

ببین که در گودال،به بوی سیب، بوی یاسمن گره خورده

تمام شد دوری... تن حسین به جسم حسن گره خورده

که جسم عبدالله چونان کفن به تنِ بی کفن گره خورده

به لکنت افتاده...

 چقدر سُمّ سطور میان همهمه بر پیرُهن گره خورده

دوباره غوغا شد...عزیز فاطمه بیش از همیشه تنها شد

زخونِ ثارالله، زمین تشنه لبه قتلگاه دریا شد

به غیره نیزه و تیر چقدر ردّ سم اسب...

زبانِ روضه گرفت،که  قسمت تن ارباب ضربه از قفا شد

و بعدِ عبدالله سرِ بریدنِ رأسِ حسین دعوا شد

زبان روضه خوندن باید، عین زبان روضه خوندن امام زمان باشه.....صدا زد : یا جداه ...یادم نمیره... اون موقعی که سینه ات سنگین شد ....اصلاَ روضه خوندنش نه، سلامش : " السلام علی الشیب الخضیب....."سلام به محاسن پر خونت ...سلام به  صورت خاکی ات...ما ازاین ناحیه روضه می خونیم ...منو ببخشه امام زمان ...بمیرم برات، اون لحظه دیگه آسمان رو دود میدیدی حسین .....

زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست

خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست

ای جان حسین.‌‌...جانان حسین...

عالم سنه قوربان حسین

یل یاتار طوفان یاتار

یاتماز حسینین پرچمی

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 368 زمان : نظرات (0)

میترسم این چهل روزِ دَووم نیارم

سیصد و شصت و پنج روزِ لحظه شمارم

خدا نکنه غلام سیات زنده نمونه

نتونه امسال برا تو ، روضه بخونه

دیشب خواب سیاهی دیدم ، سیاهیِ رویِ کتیبه

یه کمی بو بکش دقیقاً ، این بویِ خوبِ عطر سیبه

صدایی که میرسه گوشم ، صدا نالۀ امن یجیبه

تو که تا اینجا گذاشتی من ، زیرِ علم روزی بگیرم

یه‌کم دیگه مهلتم بده ، محرم تو رو ببینم

کاش بشه که توی اربعین ، وسط صحن تو بمیرم

بمیرم ، بمیرم ، بمیرم

امیرم  بگو دستتو میگیرم ....

رسمه که از صاحب عزا رخصت بگیرن

تا که بیان به مجلسِ عزاش بشینن

یه عده دست به دامنِ حضرت زهرا

یه عده دست به دامن اُم البنینن

پیرهن سیاهمُ بیارید ، که از الان پیشم باشه

خدا نیاره روزی گدات ، وسط میوندارات نباشه

هنو چهل روز مونده ولی ، نوکرت نگرانِ آقاشه

بزار فقط برسه محرم ، سنگِ تموم میزارم آقا

صدقه سر بی‌بی رقیه‌ ست ، همه دار و ندارم آقا

به جون پدر مادرم قسم ، خیلی دوسِت دارم آقا

آقا ، آقا ، آقا

امیرم  بگو دستتو میگیرم ....

چه حالی داره واسه تو چله ‌نشینی

میدونم که بین گریه‌هام منو میبینی

نه که بی‌بی فاطمه فقط تو مجلساته

خودت حتما یک سری میای روضه میشینی

دست میکشی روی این سرم ، ولی نمی‌بینمت افسوس

تو بی‌کرونی و من فقط ، قطره‌ای‌ام از اقیانوس

چه ارتباط قشنگیه ، تو با من و من با تو مأنوس

حاجت من از شما اینه ، که بمیرم تو راهت آقا

جنازه‌مُ دست به دست یه روز ، برسونن هیأتت  آقا

سر و جون و کل پیکرم ، فدا سر رقیه‌ ت آقا

آقا ، آقا ، آقا

امیرم بگو دستتو میگیرم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 587 زمان : نظرات (0)

 

چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین

با زبان اشک های بی صدا گفتم حسین

یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است

در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین

در مناجات شب جمعه نمیدانم چه شد

خواستم بر لب برم نام تو را گفتم حسین

ماند "هل من ناصرت" بی پاسخ اما بارها

آمد از کرب و بلا لبیک تا گفتم حسین

نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی

نام زینب را شنیدم هر کجا گفتم حسین

کُلُ اَرضٍ کربلا، من تازه فهمیدم چرا

در خراسان، در نجف،در سامرا گفتم حسین

حرم امان رضا هم میری زود دلت هوای کربلا میکنه،کربلا میری زود دلت هوای امام رضا میکنه،......امشب شبِ دوتا عزیزای امام مجتبی است،امشب و فردا شب، سفره دار کریم اهل بیتِ....

یادت باشه اگه رفتی کربلا ،اگه رفتی ایوون طلای ابی عبدالله بعد از اینکه سلام دادی تهش بگو یا امام حسن...گفت آخه قدیم کاروان از ایران میرفت مدینه رو زیارت میکرد بعد میرفت کربلا...میگه دیدم زائر ایرانی تو کربلا، حرم ابی عبدالله یه شمع روشن کرده،هی زیر لب میگه قربونت برم حرم نداری....هی زیر لب میگه قربونت برم یه چراغ بالا قبرت  روشن نکردن،گفتم: نگاه کن آقا حرم داره زائر داره....

گفت: مدینه بودم نذر امام حسن داشتم بقیع یه دونه شمع روشن می کردم، ریختن منو زدن....حالا نذرمو اومدم اینجا اَدا کنم، گفتم: حسین جان! داداشت خیلی غریبه.....

اما غریب اون کسی نیستش که زائر نداره،غریب اون کسی نیستش که حرم نداره،غریب اون کسی است که سن و سالی نداشته باشه،دستش به دست مادرش باشه،اصلاَ اسم مادر میاد داد همه بلند میشه،هزار مرد زمین بخورن اما یه زن زمین نخوره...

زنده ام تا باشی

 من مگر مردم عمو جان که تو تنها باشی

سوی توی می آیم

 گیرم اصلا وسط لشگر اعدا باشی

قتلگاهم باشد

مطمئنم که بهشت است تو هرجا باشی

آمدم بی شمشیر

تا که نگذارم عمو بین سنان ها باشی

میشوم عباست

تا مگر منتظر یاری سقا باشی

اکبرت را کشتن

لشگر کوفه نمیخواست که بابا باشی

کور خواندند ولی

پسر آخرت آمد که سراپا باشی

به چه از این بهتر

که فدای پسر حضرت زهرا باشی

تیغ دارد در دست

بر نمی دارد عمو از سر تو لشگر دست

دست این بچه رو داد تو دست زینب، گفت: مراقبش باش،علی اکبر رفت، قاسم رفت، این تنها یادگار حسنِ،همچین که یه وقت از دور دید عمو تو گودال افتاد،گفت: عمه! بذار برم، نمیتونم عمومو تنها بزارم....

دست از تو نکشم

گیرم اصلا که جدا گردد از این پیکر دست

ساربان هم اینجاست

آه فهمیده که تو کرده ای انگشتر دست

سر برایت بدهم

حال که نیست عمو در بدنم دیگر دست

تا حواست به من است

می برد شمر در این فاصله بر خنجر دست

فاطمه آمده و

با همان دست شکسته کمی آب آورده است

دست من رفت ولی

قاتلان وارد گودال شدند آخر دست

نقش می بندد عمو

عاقبت خون منو و خون تو روی هر دست

تو اون غوغا این نوجوان اومد دید عمو افتاده،تیر به سینه ی مبارک زدن، بدن پاره پاره،همچین که همه رو زد کنار دید عمو بی حال کنار گودالِ،دید نا نجیب شمشیر رو کشید،پرید بغل عمو،گفت : من نمیذارم،عمومو شهید کنید نامردا،من پسر علی هستم، من نوه ی فاطمه ام،عمومو غریب گیر آوردید،زن و بچه اش منتظرن....

دستش و جلو آورد تا شمسیر به آقا نخوره، یه وقت حسین دید دست عبدالله، به پوستی آویزونِ....زودی عبدالله رو بغل گرفت،دست عبدالله بریده،حسین با اون وضعیت تو بغل گرفت عبدالله رو...

دو نفر تو بغل حسین جون دادن، اونم کار حرمله بود،یکی علی اصغر،دیدن حرمله تیر به حلقومش زد، عبدالله هم با تیر حرمله به حسین دوخته شد، تا تیر زد حسین صورتشو برگردوند،آخ عزیزِ برادرم....

کی گفته عموجون نداره سپاهی 
چی دارم می بینم عجب قتلگاهی
وای عمو زیر و رو
چی کار کرده با پیکرت دشمنت
وای تویی رو زمین
داره خون میره از تموم تنت
وای سرت، پیکرت
یه عده تورو با عصا کشتنت
وای عمو  با تنت
چه کردن سر غارت پیرهنت
بگو رو به عمه بره توی خیمه
نزار جون بابا برن سوی خیمه
وای حرم مادرم
که دیگه میلرزه تن دخترا
دست نا محرما
بیوفته اگه چادر و معجرا
کعبه نی میخوره
همه دست پاها همه پیکرا
اهل بیتت عمو
کتک میخورن رو بروی سرا
وای حسین...
وای حسن وای حسین...

 دانلود بخش اول

 دانلود بخش دوم 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 276 زمان : نظرات (0)

دلم با شما نیست، اما جدا نیست
غبار رهت هست اگر خاکِ پا نیست
چه شبها صدایت زدم تا بیایی
صدایم برایت کمی آشنا نیست؟
اگر چه تو حق داری آقا بگویی
که بغضِ فراقِ تو، در این صدا نیست
شفایم تو هستی، دوایم تو هستی
شفا نیستی تو، نه، بی تو دوا نیست
اگر تو نباشی برایم نصیبی  
در این روز و شبهای ماه عزا نیست
دعای من آقا به جز دیدن تو
دعایم به جز دیدن کربلا نیست
برای یتیم حسن در مدینه
کسی روضه خوان در بر مجتبی نیست
بیا روضه ام را ببر سمت گودال
بگو شأن این بی کفن بوریا نیست

با عمّه گفت: کشت مرا سوز این نفس

من را بزرگ کرده برای همین نفس

تا آخرین توانم و تا آخرین نفس

باید به سر روم  پسر او که میشوم

گیرم نمیشوم سپر او که میشوم

عمریست که به ؛غیر عمویم نداشتم

تا بود دامنش ، نفسش، غم نداشتم

بابا نداشتم عوضش کم نداشتم

اشکم نوشته تا نفس آخرم حسین!

ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین!

عمّه دستش رو محکم گرفته، دستور ابی عبداللّهِ. فرمود:زینب جان، خیلی مراقب عبداللّه باش. هنوز خجالت زده ی داداشم برای قاسم هستم.دیدم خیلی بی تابی میکنه مواظبش باش....

بگذار تا که شیر جمل را نشان دهم 

تا نعره ی امیر جمل را نشان دهم

شمشیر بی نظیر جمل را نشان دهم

عمّه  به روم سنّ کمم را نیاوری

عبّاس میشوم علمم را بیاوری

در جنگ تن به تن به زمین تن نمیدهم

گر صد سپاه تیغ دهد من نمیدهم

فرصت مقابل تو به دشمن نمیدهم

فریاد میزنم عَلَمِ زینبِ توأم 

بابا مدافع حرمِ زینبِ توأم

صد زخم روی بال و پر من گذاشتند

سر نیزه را روی جگر من گذاشتند

با تیغ و تیر سر به سر من گذاشتند

عمّه تمام پیکر من درد میکند

او را زدند و حنجر من درد میکند

گودال را نبینن، آه که او خورد بر زمین

هُل داد نیزه ای و عمو خورد بر زمین

با زخم سینه روی گلو خورد بر زمین

گرچه نخواست خم شد و افتاد با سرش

از سمت راست خم شد و افتاد با سرش

زینب اگر چه دست پسر را مهار کرد

از بس که داد زد ز بس که هوار کرد

دستش کشید سمت عمویش فرار کرد

واللّه لِا اُفارِقُ عمّی، من عمویم را تنها نمیگذارم..... روضه برای ابی عبداللّه سخت میشه.دستورِ حسین بود نیاد، ولی دیدند وسط میدان میدوه، زینب داره دنبالش میدوه. میانِ این همه نامحرم گاهی عمّه ی سادات چادر عربی زیر پاش گیر میکرد میخورد زمین.هی میگفت :عزیزِ برادرم......

وقتی رسید تیر حرامی به او گرفت

جای عمویش نیزه ی شامی به او گرفت

دید ابن کعب ملعون بالا سر ابی عبداللّه میخواد شمشیر رو پایین بیاره.شیر بچه ی امام حسن صدا زد: یابن خبیثین، میخواهی عموی مرا بکشی؟تا شمشیر رو پایین آورد دستش رو جلو آورد.... تا حالا هی میگفت: عمّی عمو.... تا استخوان شکست. تا ستون دست شکست، انگار یاد کوچه ی بنی هاشم افتاد، صداش بلند شد: وا اُمّاه. ابی عبداللّه بغلش کرد، عزیز دلم، عمو جونم، مگه نگفتم نیا، تو خیمه ها بمون....

افتاد بر تنش سپرش را بغل گرفت

از بین چکمه ها پسرش را بغل گرفت

بر سینه اش همی که سرش را بغل گرفت

بوسید تا حسین گلویش یکی شدند

چسبیده بود او به عمویش یکی شدند

نزدیک اوست حرمله او را نشانه کرد

اوّل نشست روی عمو را نشانه کرد

پایین گرفت زیر گلو را نشانه کرد

برای امام زین العابدین پیغام آوردند خوشحال باشید قتله ی بابایت را مختار به سزای عملش رسوند، فرمود: حرمله را گرفتند؟ گفت: آقا همه را گرفتند.شما چرا اینقدر روی حرمله تأکید د ارید؟ فرمود: کاری حرمله با ما کرد دل ما را آتش زد....

تیر سه شعبه قلب عمو را درست زد

ای خاک بر سرم دو گلو را درست زد

 

تعداد صفحات : 31

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 99
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 302
  • آی پی دیروز : 484
  • بازدید امروز : 724
  • باردید دیروز : 5,239
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 21,137
  • بازدید ماه : 101,757
  • بازدید سال : 1,311,681
  • بازدید کلی : 19,817,509