loading...

آئین مستان

حضرت رقیه (س)

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1311 زمان : نظرات (0)

جاموند از بقیه یه سه ساله دختر

میره یه یهودی .. به دنبالِ دختر

یکی نیست بگه این .. چی کار با تو داره؟

مگه یه سه ساله .. چقد تاب میاره؟

رسید خیلی بد زد .. با مشت و لگد زد

نه تنها فقط اون .. که هرکی اومد زد

 همون دستایی که .. علی اکبرُ زد

حالا روزی صد مرتبه دخترُ زد

آخه ... چی بوده جرمش که

اینجور ... چشاش پر از اشکه

چشمش ... به صاحبِ مشکه

یه غم‌ دیده دختر .. بی‌یار و بی‌همدم

دستاشو میبنده .. یه مرد نامحرم ...

روزا تویِ بازار .. شبا تو خرابه

مگه جایِ دختر تو بزم شرابه؟

 الان خوبه عمّه .. میگیره چشامو

نمیبینه چوب زد لبای بابامو

 ولی آخرش چی ؟! آخر که میبینه

سر بابا جونش رو پاش که میشینه

زینب ... ترسش فقط همینه

دختر ... پیش باباش نَشینه

جای چوبو رو لب نبینه ...

خیلی از روضه ها رو باید عمق وجودت جا بگیره بارها روضۀ این سه ساله رو شنیدی ، اما به این نکته تا به حال توجه نکرده بودی؛ همه از روضه خونا، بزرگان، اساتید شنیدید که سر و وارد خرابه کردن، گذاشتن جلوی این سه ساله؛ حرفایی این سه ساله با این سر زده، نگفتنیه، کار باهاش ندارم.

اما یه حرفایی زده؛گفت بابا چرا اینجوریه سرت؟! سؤال شده برام ! مگه قبلِ شهر شام ، تو دِیرِ راهب این سر رو راهب مسیحی با گلاب شستشو نداد؟!

با گلاب که شستشو داد همۀ زخم‌ها  رو گرفت ... سر رو پاک کرد ... سر رو تر و تمیز آوردن تو شهر شام ... اما بابا !! (زبانحال) من دیدم سرت خیلی تمیز شده بود ... اصلا زخم بهش نبود. اما الان که سرتو جلوم گذاشتن میبینم لبات به هم ریخته... دندونات شکسته‌ست...

حالا فهمیدم بابا .... حالا فهمیدم ...دیروز تو مجلس اون نامرد قدّم نمی‌رسید، اما میدیدم این چوب بالا میره ... دستای عمه‌م هم بالا میره ... چوب که پایین میومد دستای عمه ‌م هم به صورتش میخورد ...حالا فهمیدم با سرت چی کار کردن ...ای حسین

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 739 زمان : نظرات (0)

جگرم سوخته،صدام شرر داره 

دیدی جیگر بسوزه ناله اثر میکنه،یه بابا می گفت: همه می ریختن به هم...یه بابا می گفت:در و دیوار گریه می کرد....

جگرم سوخته،صدام شرر داره

یا حسین گفتنِ من اثر داره

باید این بُزدلای شام بدونن

نوه ی ابوتراب جگر داره

بابا! هر چی زدن گفتم:فقط بابامو می خوام..گفت: می خوای نزنیمت نگو:بابا...گفتم:دوباره بابا...

سر تا پا شبیه باغِ لاله ام

نیمه شب گُر می گیرم با ناله ام

فاطمه شدن به سن و سال که نیست

من خودم یه زهرایِ سه ساله ام

چی میشه بیای و بهترم کنی

فکری واسه چشما ترم کنی

من میخوام بازم رو زانوت بشینم

من میخوام خودت چادر سرم کنی

باباجون! مثه تو دنیا نداره

تو دلم جز تو کسی جا نداره

دخترا منو به هم نشون میدن

میگن این دخترِ بابا نداره

تو رو هی می بوسیدم یادش بخیر

رویِ پات می خوابیدم یادش بخیر

واسه من قصه می گفتی یادتِ

خوابای خوب می دیدم یادش بخیر

بعدِ تو دستای بسته رو دیدم

وَرَمِ پاهایِ خسته رو دیدم

از روی ناقه زمین که افتادم

مادرِ پهلو شکسته رو دیدم

میخونم با این لبایِ پر زخون

زیرِ لب اِنّا اِلیه راجعون

نباید محتضر رو تنها گذاشت

این شبِ آخری رو پیشم بمون

تو بخوای بازم کبوترم بابا

با پرِ شکسته می پرم بابا

به زیر دست و پا افتادم ولی

روسری نیوفتاد از سرم بابا

دلا رو با روضه بی قرار کنم

همه رو به داغِ تو دچار کنم

نون و خرما جلو پام پرت می کنند

چند روزِ گرسنه ام چیکار کنم

دَمِ دروازه همین که رسیدم

چیزی جز بی احترامی ندیدم

تو شلوغی وسطِ نامحرما

صدای آهِ عموم رو شنیدم

از نگاهِ تند و تیز بدم میاد

تویِ شام از همه چیز بدم میاد

مجلسِ شراب منو ریخته به هم

خیلی از اسمِ کنیز بدم میاد

یه جوری نگام کرد،عمه ام منو زیر چادرِ خودش پنهان کرد....تو خرابه سر رو بغل کرد،خوب به سر نگاه کرد،اول میخواست از خودش بگه،هزار تا حرف آماده کرده بود،میخواست گِله کنه، تا نگاش به سر افتاد، دردای خودش یادش رفت،اول از همه نگاش افتاد به محاسنِ بابا،دختر دارها میدونند،دختر رو صورت باباش حساسِ "مَنْ  ذَا الَّذی خَضَبكَ بِدِمائكَ؟"...سر ابی عبدالله دو سه تا منزل قبل از شام ؛قبل از خرابه،رسید به یه منزلی ،دِیرِ راهب،روضه اش مفصلِ،اما تاریخ رو ورق بزنی می بینی تو دیر راهب،اون راهب نصرانی سر امام رو با گلاب شست،همه ی سر رو شست،خون ها رو از رو محاسن پاک کرد،سر تمیز،شستشو شده،معطر،اما توی خرابه وقتی سر رو دستِ دختر دادن،پر از خون بود،من از امام زمان عذر می خوام،روضه رو خود امام زمان خونده.حضرت میخواد سلام بده: “أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ” سلام بر آن دندانِ چوب خورده... چیکار کردن با صورت؟ چیکار کردن که محاسن غرقِ خونِ؟ امام زمان میگه: "الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ" یه نگاه کرد دید یه دندون سالم برا باباش نذاشتن،لبا ترک ترک و پاره است،امام زمان میگه:چوب رو نمی زد،"الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ" یعنی سلام به اون آقایی، که چوب رو می کوبیدن رو دندوناش...اینقدر رقیه هم تو صورت خودش زد،سر افتاد؛دخترم افتاد...مرحوم ربانیِ خلخالی در کتاب ستاره ی درخشان شام داره: بی بی زینب وقتی برگشت مدینه،روضه خونی گرفت،همه زن های مدینه رو بی بی جمع کرد،خودش شروع کرد روضه خوندن،از گودال گفت،از عباس گفت،از شیرخواره گفت،نوشتن همه حرفاش رو که زد،یه مرتبه دیدن زینب آروم گرفت،ساکت شد،دقایقی سکوت کرد،یه آه کشید،یه مرتبه زیر لب گفت:" "فَأمّا رُقَیه"...

یکی از بزرگان و علماء نقل میکنه:میگه: در عالم مکاشفه یکی از بزرگان،میگه:خانوم زینب رو دیده بود درشمایلی از نور،گفته بود: خانوم جان! این همه روضه،از کربلا تا شام،کجا شما پیر شدید؟کجا سخت گذشت؟ خانوم فرموده بود: همه روضه ها یه طرف،یه جا خیلی سخت گذشت،پیر شدم،اومدم گوشه ی خرابه دیدم سر داداشم یه طرف رو خاک،امانتِ داداشم یه طرف رو خاکِ،کدوم رو بغل کنم،سرِ حسین رو بغل کنم،دخترش داره جون میده...حسین...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 537 زمان : نظرات (0)

باباجون خستۀ راهم
که اعصابم بهم ریخته
چیزی نیست حال من خوبه
یه‌کم خوابم بهم ریخته ...
خوابم بهم ریخته
اعصابم بهم ریخته ...
پاهامم آبله دارن ، نمی‌تونم بخوابم پس
حالم پریشونه ، آخه ویرونه ویرونه
اشکمو هی درآوردن ، باهام بازی نکرد هیچ‌کس
چشماتو نبند تا چشمامو نبندم ..
تو گریه نکن قول میدم که بخندم ..
مَنِ الَّذی اَیْتَمَنیبابا بابا بابا بابا
حالا که اومدی پیشم
بذا خلوت کنم با تو
بذا تعریف کنم بعدش
ببین من پیر شدم یا تو ...
من پیر شدم یا تو
بذار خلوت کنم با تو ...
نگی من بی‌ادب بودم ، نگی این دختر عاشق نیست
گریه شده کارم ، اگه من دست به دیوارم
نمی‌تونم پاشم از جام ، پاهام پاهای سابق نیست
موهایِ تو سوخته ، موهایِ منم سوخت
تو آتیشِ خیمه ، کلّ بدنم سوخت
چشماتو نبند تا چشمامو نبندم ..
تو گریه نکن قول میدم که بخندم ..

مَنِ الَّذی اَیْتَمَنی بابا بابا بابا بابا
اون شب از روی اون ناقه
توی راه بین اون صحرا
بازی می‌کردم افتادم
اینقد غصه نخور بابا
غصه نخور بابا
تویِ راه بینِ اون صحرا ...
یکی دستش تو تاریکی به گونه‌م خورده چیزی نیست
هیچ‌کس نمیدونه ، بپرس از عمه میدونه
یکی از من یه گوشواره امانت برده چیزی نیست
دندونِ تو افتاد ، تو تشت طلا من ...
دندونایِ شیریم ، باز در میان حتماً
اصلا تو نگفتی ، من خسته و تنهام
تو اوجِ مصیبت ، بابایی‌مو میخوام
مَنِ الَّذی اَیْتَمَنی بابا بابا بابا بابا

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 925 زمان : نظرات (0)

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

هرکجا نام تو را بردیم کوهِ طور شد

آفت و شر و بلا فوراً از آنجا دور شد

جای لب‌های تو دیشب اشک هجران خوردم و

کام من شیرین با این قطره‌های شور شد

در فراق یوسفش اُفتاد بر جان خودش

آنقدر گریه زلیخا کرد آخر کور شد

روضه‌هایِ خانگی برکت به خانه می‌دهند

خانۀ تاریکِ ما با روضه غرقِ نور شد

جفت و جور اصلاً نمی‌شد کارهایم تا شبی

کفش روضه جفت کردم ، کارهایم جور شد

صبح محشر که شود ، مأمور قصرت ‍‌می‌شود

آنکه در روضه دم در خادم و مأمور شد

وای بر آن روضه خوان و شاعری که پاکتی ست

یا که با سواستفاده نامی ‌و مشهور شد

شاه ما خیلی سفارش کرده: فابْک للْحُسیْن

نزدِ ما ایرانیان این جمله اش دستور شد

قبل از آنکه شمر در گودال مذْبوحش کند

بر گلویش نیزه‌ای بوسه زد و منْحور شد

آنقدر خنجر زدند و آنقدر نیزه زدند

که بلاتشبیه مثلِ لانۀ زنبور شد

موقع دفن پدر وقتی پسر ، انگشت را

از زمین پیدا نمود ، اعضایِ بابا جور شد

از دلش اصلاً نیامد بوریا پیچش کنند

اولش نگذاشت ، اما آخرش مجبور شد

یتیم باشی و حالت خراب دردسر است

میان دشت ببینی سراب دردسر است

به رویِ خارِ مغیلان دویده میفهمد

نبود مرهم بر التیام دردسر است

اگر که لب نزنی مدتِ مدیدی به آب

به پیشِ چشمِ تو نوشند آب دردسر است

شمارشِ ضرباتِ عدو به پیکرِ من

که گشته بی عدد و بی حساب درسر است

تمامِ نظمِ تنم را لگد بهم زده است

ورق ورق شده باشد کتاب دردسر است

کبود گشته رُخم بس که خورده ام سیلی

به پشتِ اَبر رود آفتاب دردسر است

چهل شب است که یک لحظه ام نخوابیدم

به رویِ محملِ عریان چو خواب دردسر است

تو همۀ این چهل شب ، یه دفعه رو محمل خوابم برد .. ای کاش اون شب نخوابیده بودم ... از بس که اهل کاروان خسته بودن اصلاً هیچ کسی نفهمید من افتادم رو خاکا .. قافله رفت رفت .. یه وقت دیدن شترا دیگه حرکت نمی کنن ... ساربان ها هر کاری کردن نتونستن قافله رو حرکت بدن رسیدن خدمتِ امام سجاد آقاجان چه خبره؟ فرمود حتماً یه نفر جامونده از قافله ... یکی صدا زد رقیه رو نمیبینیم ... گفتن آقاجان کجا دنبالش بگردیم ؟.. فرمود ببینید بابام کجا رو داره نگاه میکنه ...

چهل شب است که یک لحظه ام نخوابیدم

به رویِ محملِ عریان چو خواب دردسر است

هزار مرتبه شکرِ خدا که مویم سوخت

به مو بیفتد اگر پیچ و تاب دردسر است

نگاه کردنِ راسِ علی رویِ نیزه

ز راهِ دور برایِ رباب دردسر است

کجاست تا که تماشا کند عمو عباس

برایِ عمه نبودِ حجاب دردسر است

گذر زکوچۀ تنگِ یهود بیشتر از

کنیز گشتن و بزمِ شراب دردسر است

بابا دیدم عمه م خیلی خجالت می کشه .. همۀ بچه ها به عمه پناه می بردن اما یه وقتی پیش اومد دیدن عمه خمیده خمیده دو دست رویِ سر گذاشته ... بچه ها حلقه باز کردن ، زینب اومد بینِ دخترا نشست .. لذا اون شب تو خرابه وقتی براش سرِ بریده آوردن .. گفت عمه جان امشب یه کاری میکنم همۀ کاروان راحت شن از دستم .. دیگه برا کسی مزاحمتی نداشته باشم .. دیگه دردسری نداشته باشم ... همچین که سرِ بابا رو آوردن براش یه نگاهی کرد .. راوی میگه هی خیره خیره نگاه کرد به سر .. هی تو دهانش میزد ... دستشُ میگرفتن .. ببین با لب و دندانِ بابام چه کردن ... ای حسین ...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 463 زمان : نظرات (0)

این پا و اون پا نکن بابا
چشمات مو دریا نکن بابا
دارم میمیرم من از این دوری
امروز و فردا نکن فردا
امشب نیایی دیگه فردا دیره
امشب نیایی دخترت میمیره
امشب نیایی کی دیگه از خولی
گشواره های منو پس میگیر
تَنت زخمی سَرم زخمی
سَرم زخمی سَرت زخمی
چقدر شکر خواهرت زخمی
همه زخمی ...
تَنت زخمی تَنم زخمی
سَرت زخمی سَرم زخمی
همه پیکرم زخمی
ببین عمه هم زخمی ...
چیزی نمونده اَزم بابا
کُشته منو دشمنم بابا
از وقتی افتادم از ناقه
خورده تموم تَنم بابا
افتادمُ بوی زهرا اومد
مادر اومد حالِ من جا اومد
رو زانوهاش منو خوابونده
یه بی حیا یهو از راه اومد ...
بابا ...
از اون وقت که منو میزد
نمیدونی چه بَد میزد
منو هی با لَگد میزد ...
الان بابایی کجا هستی؟
شاید روی نیزه ها هستی
شاید که کنج تنوری و
شاید تو تَشت طلا هستی
راستی بابا دیگه چشمام تارِ
راستی بابا مَعجرم شد پاره
راستی بابا اگه دیدی پیرم
این آثار رَد شدن از بازارِ ...
هزار دفعه بابا مُردم
روی نی زخماتو میشموردم
زمین خوردی زمین خردم ...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 613 زمان : نظرات (0)

میلرزه صدام، میسوزه تنم ..

چقد آخه هِی زیر دست و پا ، زدنم ..

نبودی بابا .. تو تاریکیا ..

صدا زدم انگار ، نمیدیدنم ..

کجایی بابا که درد میکنه تموم تنم ...

چی بگم از کبوترای خونی

آتیش معجر و سرایِ خونی

دختر دارا اینو میفهمند ..

دختر دلش پر می کشد بابا که می آید

موهای شانه کرده اش در معجری باشد ..

روسری سر کنه جلو بابا..

بابا

چی بگم از کبوترای خونی

آتیش معجر و سرای خونی

چی بگم از شب و خرابه ، خودت که میدونی

قلبم به تو وابسته اس

جونم به جونت بسته اس

پاهام دیگه بی جون و چشام خسته اس

بابا اگه شد ، موهامو نبین

تو روخدا تاولای پاهامو نبین

منم اگه شد ، گلویِ تو رو

نمی‌بینم و گریه هامو نبین

بابا اگه شد بی حرمتیای شامُ نبین 

بابا

غم تو قامت منو که خم کرد

نگاه شامیا اذیتم کرد 

راستی از سرِ بازار خبر داری که

هر کسی خواست به ما چشمِ تماشا انداخت

من گفتم سیلی نزدند ، فقط تازیانه زدند .. حرومی ها نگاه میکردن .. یه کار دیگم کردن بابا! ابن جوزی نوشته: اهل ذِمِّه اومدند، غیر مسلمون ها اومدند، تو بازار دمشق صف کشیدند، فقط ایستاده بودند؟ نه! اینها زخم خورده های حیدرَند .. اینها با آل علی مشکل دارند ... فقط نیامدند تماشا، آمدند عزت آل علی را لکه دار کنند! .. آمدند حریم امیرالمؤمنین را تماشا کنند .. اما یه کار دیگه هم کردند (الله اکبر ..) : وقتی قافله رد میشد؛ به صورتِ این دختر بچه ها آب دهان مینداختند! ...

بابا

غم تو قامت منو که خم کرد

نگاه شامیا اذیتم کرد

بگو که از سر رقیه

کی سایه‌تُ کم کرد؟

هربار سرتو دیدم

از دور تو رو بوسیدم

تو چی زیر لب گفتی؟ نفهمیدم

بابا اگه شد، اجازه بده

بگم به همه من هم بابایی دارم

ندیدی آخه، نگاهشونو

بزار ببینن آشنایی دارم

بزار بدونن خدایی دارم خدایی دارم

بابا

میدونی چی به زخم من نمک زد؟

میدونی چی سر سه ساله ت اومد؟

جلوی چشم تو یه شامی

منو کتک میزد

آه از تن آواره‌ت

از دختر بیچاره‌ت

آه از سر خاکی و لب پاره‌ت

قلبم به تو وابسته اس

جونم به جونت بسته اس

پاهام دیگه بی جون و چشام خسته اس

حسین وای ، حسین وای

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَیْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ اخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن

 

تعداد صفحات : 18

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 15
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 114
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 837
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 837
  • بازدید ماه : 103,380
  • بازدید سال : 1,145,521
  • بازدید کلی : 19,651,349