loading...

آئین مستان

حضرت رقیه (س)

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 490 زمان : نظرات (0)

 

ستاره ها رو میشمرم بابا
دل به غم تو میسپرم بابا
بیا بابا...
بیا ببین چه حالی و روزی پیدا کرده دخترت
شدم یه زحمتی برای خواهرت
بیا ببین شدم شبیه مادرت
من الذی ایتمنی یا ابتا

سحر آخره که بیدارم
سرتو روی زانو میزارم
از غم تو بابا عزادارم
دوست دارم
یادم میاد که خیمه های ما نداشت یه قطره آب
بابا جونم سوالمو بده جواب

چرا ما رو زدن به نیت ثواب
یادم میاد که دستمونو بستن اینجا با طناب
خودم دیدم به صورتش میزد رباب
خودم دیدم میریخت روی سرت شراب
من الذی ایتمنی یا ابتا.....

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 779 زمان : نظرات (0)

 

از خیمه دویدم دیدم که خمیدی

 حال بد من رو بهتر که ندیدی

از گوشه ی گودال نالم رو شنیدی

  دورم رو گرفتن بهتر که ندیدی

چشمات و که بستی در خون که تپیدی

 دست من و بستن بهتر که ندیدی

دروازه ی ساعات با نیزه رسیدی

 رفتم سر بازار بهتر که ندیدی

تو تشت طلای مجلس یزیدی

 ما رو تو خرابه بهتر که ندیدی

صورت روی خاکه قتلگاه کشیدی

 تازیانه خوردم بهتر که ندیدی

سنگا به سرت خورد دردم رو خریدی

 سنگا به سرم خورد بهتر که ندیدی

دیدم عوض آب سرنیزه چشیدی

 کعبه نی به من زد بهتر که ندیدی

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 598 زمان : نظرات (0)

 

اصلا بهتر که تو رفتی اصلا بهتر که تو نیستی

اصلا بهتر نمیتونی با سر رو نیزه بایستی

میخوای چیو ببینی زمین خوردنمو

میخوای چیو ببینی چجور بردنمو

میخوای چیو ببینی ذره ذره ذره مردنمو

تو هر چی قدیما کشیدی بس بود

تو هر چی توی کوچه دیدی بس بود

یه روز دیدی دستای بسته بس بود

یه روز دیدی دست شکسته بس بود

بابا، یارالی.....

اصلا بهتر که تو رفتی اصلا بهتر که تو نیستی

اصلا بهتر نمیتونی با سر رو نیزه بایستی

اصلا ای کاش که آتیشه توی خیمه میسوزوندم

اصلا ای کاش که کنار عمه زنده نمیموندم

باید چیو میدیدم کتک خوردنشو

باید چیو میدیدم بازار بردنشو

باید چیو میدیدم بابا روزی صد بار مردنشو

دیگه هر چی اشکامو دیدن بسه

دیگه هر چی مومو کشیدن بسه

دیگه هر چی رفتم خرابه بسه

دیگه هر چی بزم شرابه بسه

بابا، یارالی.....

اصلا بهتر که نباشم اصلا بهتر که بمیرم

اصلا بهتر که سرت رو دیگه تو بغل نگیرم

آخه چیو ببوسم رگ حنجرتو

آخه چیو ببوسم لب اطهرتو

آخه چیو ببوسم دونه دونه زخمای سرتو

من هر چی بشورم سرت رو بس نیست

ببوسم رگ حنجرت رو بس نیست

سر تو تو آغوش بگیرم بس نیست

هزار بار برا تو بمیرم بس نیست

بابا، یارالی.....

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 905 زمان : نظرات (0)

 

نشد که دست خودم را بیاورم بالا

مگر سپر شود و ضربه برسرم نخورد

قسم به غیرت سقا نشد دفاع کنم

که دست مرد غریبه به معجرم نخورد

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ اَميرِالْمُؤْمِنينَ و َابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكُمْ مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ  يا اَباعَبْدِاللَّهِ ...

بزرگی کف یک دستُ صورتی کوچک

برای سیلی محکم تری بهم نخورد

مرا گرفت زِ موی سرم بلندم کرد ..

*لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَ عَلى جَميعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى جَميعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ و َاَزالَتْكُمْ عَنْ مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فيها  و َلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَ اِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ اَشْياعِهِمْ وَ اَتْباعِهِمْ وَ اَوْلِياَّئِهِم يا اَباعَبْدِاللَّهِ ..

این گونه نمی شود بیایید بزند

هرکس وسط معرکه آید بزند

امروز یزید را ادب خواهم کرد

بابایِ من را کسی نباید بزند

تو فخر قبیله ای کبودی عمه

 تو قبله غم قرق سجودی عمه

ازلرزش دستان تو معلومم شد

بیش ازهمه توگرسنه بودی عمه

اجازه بدید اینجور بگم (زبانِ حال) از بس که این دست هاش اذیت شده بود تا سر رو بلند کرد از دستش افتاد .. زد تو سرش گفت وای باباجونم بابا جون میخواستم احترامت کنم سر رو تو بغلم بگیرم افتاد بابا .. دیدم از نیزه سرت افتاد از دست منم سرت افتاد .. ببخش بابا .. پاهاشو دراز کرد سرُ تو بغلش گذاشت اروم اروم شروع کرد دست کشیدن اشک میریخت خون هارو پاک میکرد ...

شاید اینجور گفته باشه بابا من موندم کجای این صورتُ ببوسم میدونی روایت چی میگه ، هجده زخم عمیق به صورت حضرت فقط بوده کجا رو ببوسه گفت بهترین کار اینه من اون لبایی که صبح نانجیب بهش چوب خیزران زد اونا روببوسم ولی بابا یه چیزی میخوام بگم بی ادبی نباشه گفت بابا خوشحالم دندونام مثه دندون توشده حسین .....

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1683 زمان : نظرات (0)

 

خرابه تاریکه

خسته نشدی اینهمه داد زدی؟گریۀ شما با این سه ساله یه فرقش اینه که شماها که گریه میکنید کنار دستیت آرومت میکنه .. هی بهت آب میده هی حواسش هست تو حالت بد نشه اصلاً بالاتر مادر ما وایساده کنارت هی اشکاتُ پاک میکنه ..

امام سجاد فرمود ما گریه میکردیم با ته نیزه میزدن .. ما گریه میکردیم لگد میزدن .. اما تو امشب راحت داد بزن هرکی رفت خونه صداش گرفت بدونه یه ذره شکل رقیه شده

خرابه تاریکه تو روشنش کردی

تو هم لبت زخمه تو هم پر از دردی

چقد شکل هم شدیم بابا .. بابا من که چشمام درست نمیبینه تو منو نگاه کن

نگام کن که چجوری پیرم کردن

بی امون منو زمین گیرم کردن

نگام کن بابا

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه

گهواره رو دادم ولی غم اصغرُ نه

هرکی اهل کنایه بود من لال میشم این یدونه رو نمیتونم توضیح بدم هرکی گرفت داد بزنه

سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه

گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرُ نه

فرمودند سرُ انداختن جلوش تا سرُ انداختن عقیلۀ بنی هاشم و بقیۀ مخدرات دویدن جلوی رقیه شاید سرُ نبینه .. خواستن یه کاری کنن حواسش پرت بشه سرُ نبینه ..

برید کنار میخوام سرُ ببینم

زخمای روز آخرُ ببینم ..

 

به خدا قسم امشبُ سالم رد کنی میرسیم به عاشورا ان شاءالله ، اینو حضرت آقای علوی می فرمود :کی میگه نشناخت ؟کی میگه گفت غذا نمیخوام؟ تا دید شلوغ شد خرابه زن و بچه ریختن به هم یه چیزی انداختن رو خاک ، همه چی همون اول دستگیرش شد

برید کنار میخوام سرو ببینم

زخمای روز آخرو ببینم

جلو چشامو نگیرید که میخوام

پارگیای حنجرو ببینم ..

سرو بغل کرد:

مَنْ الَّذي أَيتمني بابایی ...

همتون کمک کنید یتیم نوازی همینه به خدا شب عاشورا همتون گریه کردید با این ، غریب گیر آووردنت حالا من امشب عوضش میکنم :

یتیم گیر آوردنت .. اینه رسمش؟

مَنْ الَّذي أَيتمني بابایی

دیگه تو آغوش منی بابایی

اینهمه جا رفتی دلت نیومد

به دخترت سر نزنی بابایی

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه

گهواره رو دادم ولی غم اصغرو نه

سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه

گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرو نه

حالا حرفای در گوشی ؛ (دختر دارا میدونن) یه حرفای رو دخترا جلوی همه میزنن یه وقتایی بعضی حرفا حرفای درگوشیِ ، عمه نباید بشنوه

کاشکی میشد بازم برام بخندی

پلکای زخمیتُ دیگه نبندی

خیلی تنم درد میکنه بابایی

از شبی که پرت شدم از بلندی

ببین لبم داره عجب شکافی

نمیشه موی سوختمُ ببافی

هر دفعه گفتم که بابامُ میخوام

بهم زدن یه سیلیِ حسابی

از کوچه ها نگو ،راستی خبر نداری از عمو

بگو اگه دیدیش ،سر رقیه سوخته مو به مو

از مجلس شراب چیزی بهش نگو

بابا بهش نگو؛ چیو نگم؟بهش نگو تو جمعیت بودم دیدم یه نامحرم داره خواهرمُ نشون میده .. بابا تاحالا اسم کنیزُ نشنیده بودم .. بابا دیدم نامحرما به ما بد نگاه میکنن .. بابا بهش نگو ؛ عموم غیرت اللهِ .. بهش نگو ریختن روی سر عمم .. خودشُ انداخت رو بچه ها ،بچه هارو نزنن .. با کعب نی و تازیانه و نیزه ... حسین .. بهش نگو از بالای ناقه افتادم .. بهش نگو موهامُ کشیدن .. بهش نگو پا برهنه رو خارا دویدم .. بهش نگو لگد خوردم ..

زندگیمُ دادم ولی بابا عشقتُ نه

گهواره رو دادم ولی غم اصغرو نه

سنگارو میدیدم ولی بابا عمه رو نه

گوشوارمُ دادم ولی بابا معجرو نه

دستتُ بیار بالا ، به رقیه .. روزیِ اربعین دستِ رقیه ست .. باب الحسین رقیه ست .. بلند بگو یا حسین ...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 991 زمان : نظرات (0)

یکی بود یکی نبود

صورت من شده کبود

آخه کنار قافله حرمله بود

عمو نبود

یکی بود یکی نبود

هیشکی به جز خدا نبود

پناهی جز یه بوته خاک

میان اون صحرا نبود

دست یکی گوشواره بود

دست یکی گهواره بود

انگشترت رو که دیدم

 موهام سفید شد زود زود

یکی بود یکی نبود

تو قافله سقا نبود

از اون همه آب زلال

 یه قطره سهم ما نبود

یکی بود یکی نبود

شکستیم از عمق وجود

اگه میگفتیم آب می خوایم

سهم ما جز کتک نبود

یکی بود یکی نبود

غیر بابا هیشکی نبود

تا که میگفتم بابایی

مارو زدن

جان بابا جان بابا

 

تعداد صفحات : 18

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 217
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 1,962
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 1,962
  • بازدید ماه : 104,505
  • بازدید سال : 1,146,646
  • بازدید کلی : 19,652,474