چه غم گر گنهکار و نامه سیاهم / علی بن موسی الرضا داد راهم
امام رئوفی که عالم فدایش / کرم کرد و داد از عنایت پناهم
ز فعلم نپرسید کاهل خطایی / به رویم نیاورد من رو سیاهم
سراپا شدم غرق دریای رحمت / نگوید دگر که غرق گناهم
همه روی گردانده بودند از من / رضا کرد با چشم رحمت نگاهم
کنم ناز دیگر به طوبی و سَدره / که در بوستان ولایت گیاهم
به جز دامن آل عصمت نگیرم / به غیر از رضای رضا را نخواهم
چو می خواست راهم دهد از کرامت / عطا کرد سوز دل و اشک آهم
اگر خار بودم اگر پست بودم / رضا داد قدرم رضا داد جاهم
اگر کوه عصیان بود روی دوشم / اگر گشته کاهیده تن مثل کاهم
شدم خاک پای امام رئوفی / که بر شهریاران کند پادشاهم
گدایم گدایم گدایم گدایم / گدای علی بن موسی الرضایم
خوشا آن غریبی که یارش تو باشی / قرار دل بی قرارش تو باشی
خوشا ان که تنها تو را دوست دارد / چه خوشتر اگر دوستارش تو باشی
زبیداد پائیز هم غم ندارد / هر آن دل که باغ و بهارش تو باشی
بر آن محتضر می برم رشک هر شب / که شمع شب احتضارش تو باشی
خراسان حریم حرم هاست آری / حریمی که پروردگارش تو باشی
خوش آن خانه بر دوش دور از دیاری / که هم خانه وهم دیارش تو باشی
خوشا آن گدائی که تنهای تنها / کناری نشیند کنارش تو باشی
خوشا آن تهی دست بی برگ و باری / که در این چمن برگ و بارش تو باشی
خوشا آن که یک عمر پروانه ات شد / که یک لحظه شمع مزارش تو باشی
بود بود ناز بر لاله زار خلیلش / کسی را که بر دل شرارش تو باشی
گدایم گدایم گدایم گدایم / گدای علی بن موسی الرضایم