loading...

آئین مستان

متن روضه شب ششم محرم قاسم بن الحسن , متن روضه شب ششم محرم , قاسم بن الحسن , متن روضه قاسم بن الحسن , شب ششم محرم , روضه شب ششم محرم قاسم بن الحسن , روضه شب ششم

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2871 زمان : نظرات (0)

 حاج محمود کریمی

پدرش صاحب علم بود

خداوند کرم بود

نوه ارشد سلطان قدم بود

پسر فخر اُمم بود

به پیش قدمش عالم ایجاد می افتاد و

 فدا می شد کم بود

به لطف نفسش زادهٔ مریم شده مشهور

اگر صاحب دم بود

پدرش آخر صبر و دره ایمان و

امین همهاسرار خداوندی یزدان

خلف خیل رسولان و

چهارم ولی خیر النعم بود

پدرش چهارم انوار هدی بود

در این سلسله مصباح دوجا بود

علمدار طُغا بود و نها بود و هجا بود و ورا بود

برای من و تو دعوت حسنا

ولی حجت حق بر همه عالم فانی و بقا بود

پدرش بود امامی ز امامان هدایت

به حق صاحب دعوت

چهارم نفر از اهل سیادت

اولی الامر پس از شاه ولایت

پسر شیر خدا ساقی جنت

که به برهان جمال پُرِ نورش

 به هدایت برساند همه امت

شده ظاهر لمعاتش به دیانت

ولو مشرک و کافر به همین داشته باشند کراهت

چه بخوانم چه بگویم به مدیحش

به کمالش به جمالش

به نگاه ز سر لطف ز لبخند ملیحش

که خداوند نمودست ثنایش

ز سر تا نوک پایش

زنم دست توسل به عبایش

که گریان نروم در صف محشر

که زنم در همهٔ عمر صدایش

کسی را که نبی گفته فدایش

چه بهتر که پس از مدح بخوانیم همه روضه برایش

کف تشت پر از خون جگر بود

روی گونه پر از خون بصر بود

دو دست پسر ام بنین تکیه گهش بود

ولی دست غم حضرت ارباب به سر بود

دلش پر شرر از یاد غم کوچه و آن چادر خاکی و

شلوغی دره خانه و مادر که به دنبال پدر بود

دلش آتش در بود

دری که اثرش سوختن صورت و سر بود

در این لحظه آخر نظرش سمت پسر بود

پسر از نظر...

+تقریباً سه سالش بود حضرت قاسم، وقتی امام حسن به شهادت رسید، سفارش کرد، سفارش عمو به پسر کرد، عمو هم که خودش بلده چطور یتیم داری کنه، یه جوری یتیم داری کرد آب تو دل قاسم تکون نخورد، لحظه آخر به قاسمش نگاه کرد...

-پسر از نظر آخر باباش گرفت اذن به جان دادن فرداش

که سر را بدهد در قدم رهبر تنهاش

و ده سال دگر رفت به میدان و عموهاش

به لب نغمه لا حول و لا قوه الا بالله که رفتست به باباش

صدا زد که منم من

نوهٔ شیر خدا حیدر خیبر شکنم من

درست است یتیم حسنم من

 عقیق یمنم من

ولی در ره اسلام چنان گردن کفار زنم من

که بفهمند یل فاتح جنگ جمل و زادهٔ شیرم

حسین است امیرم

به رهش تشنهٔ لب تشنه فدایی شدنم من

+دوباره برگردیم مدینه...

پدرش زمزمه میکرد که راهت شدم از طعنهٔ کافر

نمی بینم از امروز دگر قاتل مادر

که غم هام به پایان رسد آخر

ولی گریهٔ من هست به روز تو برادر

+حسین من برا تو گریه میکنم، لا یوم کیومک یا اباعبدالله.... الان دور و بر من شلوغه، بچه ام رو پات نشسته، زینبم هست، ام کلثوم هم هست، خواهرام هستن، تو هستی ، عباس هست، اما تو چی...

به پیش نظرم هست مجسم

که تو تنهایی و مضطر

نه قاسم به برت هست نه اکبر

نه سقای دلاور

فقط دور و برت هست

سیاهی و زن و بچه بی یاور و خواهر

لب تشنه شوی راهی میدان و روی در دل لشکر

امان از ته گودال، امان از دل زینب

امان از لب تشنه

 امان از دم آن ضربه خنجر روی حنجر

امان از دل زینب، امان از غم خیمه

امان از شرر مانده به چادر

امان از غم معجر، امان از دل زینب

امان از غم سیلی، رخ نیلی دختر

امان از دل زینب

+ ای وای...همون شد، دیگه همه رفته بودند کسی نمانده بود، یارای آخرشم رفتن، یه وقت دید یک صدای گرفته ای، از میانه میدان بلند شد، طنین صداها شبیه صداهای مادره، بچه های فاطمه همه رفتارشون عین مادرشون فاطمه است؛ این طنین صدا رو یک بار دیگه شنیده، اون موقع پنج سالش بود، الان داره از کسی میشنوه که از اون موقع مادرش پنج سال کوچیکتره اما صدا همون صداست. اگه انگشت دست یا جایی بشکنه نفس بند میاد واسه اینکه درد تحمل کنی نفس تند تند میکشی، چون ریه هات حجمی برا نفس نداره، اما اگه قفسه سینه بشکنه... دید یه صدای بریده بریده بلند شد، واه...أه..أه..أم..أما، وا أما..أه...ادرکنی، اومد دید دورش حلقه زدن، جای نعل اسب ها رو بدن مونده، بدن زخمی آنچنان نداره، اما جای نعل ها روی صورت، رسید دید موهای مبارکش تو دست قاتله، این صحنه رو حسین دید قاتل به درک واصل کرد، اما ساعتی بعد خواهر اومد کنار گودال دید موهای برادر تو دست اون نانجیب... ای وای... حسین...

روضه شب ششم محرم قاسم بن الحسن (ع) -  پدرش صاحب علم بود  - حاج محمود کریمی 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 13
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 245
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 2,604
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 2,604
  • بازدید ماه : 105,147
  • بازدید سال : 1,147,288
  • بازدید کلی : 19,653,116