loading...

آئین مستان

متن سینه زنی واحد شب ششم محرم قاسم بن الحسن,متن سینه زنی واحد شب ششم محرم,قاسم بن الحسن,متن سینه زنی واحد قاسم بن الحسن,شب ششم محرم,سینه زنی واحد شب ششم محرم قاسم بن الحسن,سینه زنی واحد شب ششم محرم,سی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2234 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6710 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3816 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 356 زمان : نظرات (0)

 

برا دفاع، از این حرم
عمو حسین، بذار برم
درسته من علی نمیشم
ولی می‌خوام وظیفمو ادا کنم
بذار برم که جون ناقابلمو
برات فدا کنم
تو اذن میدون به من بده
زره نمی‌خوام کفن بده
اجازه‌ی نبرد تن به تن بده
ببین چه می‌کنم
به یاد رزم برادرت
بزار به میدون بزنم برابرت
بابام حسن، رسیده که
ببیندم، تو معرکه
جاریه اشکم از نگاهم
که لحظه‌ی به آرزوم رسیدنه
منم که توی قلب میدون رجزم
انا بن الحسنه
سرم فدای امام من
یه جمله ختم کلام من
که جون دادن برات میشه به کام من
شیرین تر از عسل
به یاد رزم برادرت
بزار به میدون بزنم برابرت
من اسمتو، زدم صدا
دارم میرم، عمو بیا
عمو بیا بالاسرم تا
تموم شه آخرین نفس با دیدنت
چه خوبه باشه وقت جون دادن من
سرم به دامنت
شهادت عمر دوبارمه
فدات شدن افتخارمه
به زیر سم مرکبا شعارمه
فداک یا حسین
به یاد رزم برادرت
بزار به میدون بزنم برابرت

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 538 زمان : نظرات (0)

عمو در عشقت شدم حل تا

معمّای عشق و حل کردم

منو وقتی که بغل کردی

 بهشتو انگار بغل کردم

بهت قول دادم که پات باشم

به قولم آیا عمل کردم؟

زره اندازه‌م نبود اما

 باز خداروشکر که کفن دارم

خداروشکر که نشونت دادم

 تو جسمم روح حسن دارم

گفتی به عمه ببین قاسمو

شبیه حسن بسته عمامه‌شو

عمه می‌گفت خوش‌به‌حالش خدا

نوشته شهیدِ حسین نامشو

به عشقت اسیرم، برا تو میمیرم

 سرم رو خاکه، فدا میکنم

تموم وجودم رو نذر تو کردم

 منم مثل بابام کرم میکنم

عموی غریبم.......

عمو از عشقت شدم آباد

غریبیت اما خرابم کرد

به دست باد رفته گلبرگم

 غمت شد آتش گلابم کرد

رسیدی بالا سرم وقتی

 سم مرکب آسیابم کرد

رد ششیر رو تنم افتاد

ردّ نَعلا روی لبم افتاد

همین که افتادم از مرکب

تو حرم عمه زینبم افتاد

دیدی شکسته شده پهلوهام

حالا یه‌کمی مثل مادر شدم

مثِ عسل بس که کش اومدم

حالا تازه هم‌ قد اکبر شدم

پر از آه و ناله‌م، بَده خیلی حالم

 دارم مادرم رو صدا میزنم

تَرَک خورده شیشه‌م، جلو قوم و خویشم

مث مرغ پرکنده پا میزنم

عموی غریبم.......


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1312 زمان : نظرات (0)

پاشو گلم دلت میاد اینجور منو رها کنی

دلم میخواد بازم یه بار منو عمو صدا کنی

بلند شو از روی زمین جلو چشام قدم بزن

الهی که برای تو من بمیرم ابن الحسن

تو هم مثه بابات حسن خونابه داری تو دهن

فدات بشم آروم بگیر اینقد نفس نفس نزن

قاسم من وای وای وای وای

با رفتنت دنیای من بازم خراب میشه سرم

نمیدونم با این تنت چجوری برگردم حرم

عمو چرا ساکت شدی حرفی بزن چیزی بگو

به نجمه چی بگم اگه پرسید بقیهء تو کو؟

چجوری این تن تو رو این پیکر کم تو رو

ببرمش تا به حرم این تن در هم تو رو

قاسم من وای وای وای وای

گرفته عطر مادرم، سینه و پهلوی تو هم

نمیدونی چی میکشم حالا که پهلوی تو ام

دوباره زنده شد برام خاطرۀ بابات حسن

حرفایی که اروم میگفت گاهی شبا فقط به من

میگفت برام با چشم تر از کوچۀ پر از خطر

نبینه چشمات روز بد مادر و بد زد تو گذر

کجا رفته بودی بدون من

 شنیدم تو کوچه تو رو زدن

دعا کن عزیزم برا حسن آروم بگیره

چه کابوس تلخی دیده حسن

همش میگه نا مرد بسه نزن

همش میگه وای مادر من داره میمیره

هیچکی نبود بگه این گل که پرپره

این زن که میزنید ناموس حیدره

از عمد مادر و پیش پسر زدن

از عمد با لگد محکم به در زدن

زهرای من دلم با مدینه نمیشه صاف

بازم زندگیمو بهم بباف

با دستی که رفته زیر غلاف، علی بمیره

بهت گفته بودم برو بسه

تو زورت به قنفذ نمیرسه

یه جوری تو رو زد که نفسِ منو بگیره

از صبر شوهرت سو استفاده کرد

دیدی که نقششو آخر پیاده کرد

پشتش مقیره بود ملعون نگام کرد

چند تا لگد زد و ...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2026 زمان : نظرات (0)

حاج مهدی سلحشور

ای نوگل باغ حسن، ای یاس من ای یاس من

افتادی ایلاله‌ی پرپر میون خاک و خون

مونده گلبرگ تن تو زخمی تیغ خزون

آتشم زد آه تو

 قصه ی کوتاه تو

غصه ی جانکاه تو

ای کریم ابن کریم

 شد بلای تو عظیم

 داری از غم می کُشیم

از غمت توی چشام، نقش دریا می کشی

لحظه ی جون دادنت، رو دلم پا می کشی

قاسمم ای قاسمم

تنت رو خاک کربلا، افتاده زیر دست و پا

تو شلوغی گم شده آه ضعیفت وای من

پر شده از رد پا جسم نحیفت وای من

رد پای کینه وای

کینه ی دیرینه وای

غرق خونه سینه وای

داری آوای حزین

ناله های آتشین

می کشی پا رو زمین

تا دل پر خون من، شد به داغ تو اسیر

زنده شد تو خاطرم، قصه ی تابوت و تیر

قاسمم ای قاسمم

سینه زنی واحد شب ششم محرم قاسم بن الحسن(ع) - ای نوگل باغ حسن - حاج مهدی سلحشور

 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 685 زمان : نظرات (0)

محمود کریمی

 

سیزده ساله گلی بود زگلزار حسن

چشم شهلاش چنان چشم گوهر بار حسن

هر که براو نظر افکند،خدا می داند

شد دلش سوخته ی عشق شرر بار حسن

عاشق اویم و با دست غمش می خواهم

که روم پای سردار حسن

آنچنان بوی پدر داشت که زینب

زتماشای جمالش شده بیمار حسن

حالیا آمده تا اینکه شود هیمنه ی کار حسن

گرم شد دردل آن معرکه بازار حسن

او مگر کیست رخش ماه شب تارحسن

سیزده سال زمین دور قدش گردیده

سیزده سال زمان صورت ماهش دیده

سیزده سال به خورشید صفا بخشیده

سیزده سال حسین بن علی روی مهش بوسیده

سیزده سال دل از دست حرم دزدیده

سیزده سال به دنبال علمدار مریدانه دویده

و ازاو طرز سرودست زدن در وسط معرکه ها را دیده

سیزه سال ملایک زخودش پرسیده

چه کسی ماه تر از روی دل آرای گل نجمه به عالم دیده

سیزده سال خودش را به براکبر لیلا دیده

سیزده سال سحر منتظر یک سحر چشمانش

سیزده سال قمر در قدح چشمانش

سیزده سال فلک چرخ زده دور سرچشمانش

سیزده سال سمک تشنه لب پلک تر چشمانش

سیزده سال ملایک  همه دلباخته و دعواشان به سریک نظر چشمانش

کاش میشد که شوم کشته ی تدبیر و قضا و قدر چشمانش

ما چه دانیم وچه گوییم و چه خواهیم ازاو  این همان است

که یحیی ویمیت است تب پر شرر چشمانش

حربه ی قتل جهانیست نهان زیر سرچشمانش

وای اگر تیغ کشد از کمر چشمانش

عالمی پر شود از کشته بی بال و پر ودست وسرچشمانش

حالیا آمده تا جانب میدان برود دیدن  جانان برود

آمده رخصت میدان زعمو کرده طلب با دل پر زتب

با وجودی پر تب  بی  زره و خود ندار

بسته برچهره خود نیمه عمامه که با صورت پنهان برود

بسته شمشیر عمو را به کمر با لب عطشان دل سوزان برود

اشک ریزان زقفا عمه  عمو محو عبور پر شورش گوییا جان زتن خسرو خوبان برود

گفت ارباب هم اکنون  همه ی کفر به یک سو و به جنگش همه ایمان برود

با صدای ملکوتی رسایی قاسم ، آمد و در وسط معرکه سرداد،ندایی قاسم

که منم عشق حسن سبط علی شیرخدا

لا فتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

که منم عشق حسن سبط علی شیرخدا

کرد هنگامه به پای قاسم،زیرلب داشت نوایی قاسم

داشت چون اکبر لیلا ،به سرش شوق رهایی قاسم

ازرق شامی بی ریشه فرستاد،به جنگ پسرفاطمه یک یک  پسرانش

که همه با لب شمشیر یل نجمه فتادند

خودش امد و با ضربه قاسم  به درک رفت

صدای همه ی خیمه به تکبیر به پاخواست ازاین رزم تماشایی قاسم

لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

نگهان از همه سو سنگ به سوی گل سرخ حسن آمد

و یك ضربه ی شمشیر به فرقش

و یك نیزه لب تشنه برآورد سر از سینه ی غوغایی قاسم

فتاد از فرس و از نفس افتاد  میان قفس دشمن و فریاد برآورد

عمو جان به ره عشق تو كرده است فدایی قاسم

چاره ساز همه ی عالم امكان،بخدا لرزه فتاده به جانش

رفته از دست توانش،و همی تازه شده داغ جوانش

هر چه می گشت نمی جست نشانش

با دل بشكسته صدا زد كه كجایی قاسم

سینه زنی واحد شب ششم محرم قاسم بن الحسن(ع) - سیزده ساله گلی بود - محمود کریمی 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1815 زمان : نظرات (0)

جواد مقدم

 

خواهم چو اکبر روم به میدان

 ای شاه خوبان کرم نما

مرا چو یاران ای ماه تابان

 فدایی این حرم نما

جان رقیه برم نگردان

 از راه احسان عموی من

بنگر به اشکم که چون فتاده

 در دیده غلطان به روی من

افتادم از پشت فرس

 عمو به فریادم برس

جانم فدایت عموی تنها

 عزیز زهرا ای دلبرم

غمی ندارم من از یتیمی

 تا که تو هستی تاج سرم

از سوی بابا آورده ام من

 اجازه نامه برای تو

کرده وصیت بابای خوبم

خونم بریزم به پای تو

افتادم از پشت فرس

عمو به فریادم برس

به دل هراسی ندارم از مرگ

 سر مست عشقم چو اکبرم

خوش ام اگر که افتد سر من

 این پیکر من برابرم

افتادم از پشت فرس

 عمو به فریادم برس

جانم فدایت عموی تنها

 عزیز زهرا ای دلبرم

غمی ندارم من از یتیمی

 تا که تو هستی تاج سرم

شکست عموجان هر استخوانم

 رسیده تا عرش فغان من

بیا و بنگر که لشگر دون

 فتاده اینک به جان من

افتادم از پشت فرس

عمو به فریادم برس

مردم عمو جان بس که ز هر سو

من نیزه خوردم بیا بیا

به ضرب سنگ و شمشیر دشمن

 من جان سپردم بیا بیا

جانم فدایت عموی تنها

 عزیز زهرا ای دلبرم

غمی ندارم من از یتیمی

 تا که تو هستی تاج سرم

افتادم از پشت فرس

عمو به فریادم برس

 دانلود سینه زنی واحد شب ششم محرم قاسم بن الحسن(ع)

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 105
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 295
  • آی پی دیروز : 484
  • بازدید امروز : 687
  • باردید دیروز : 5,239
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 21,100
  • بازدید ماه : 101,720
  • بازدید سال : 1,311,644
  • بازدید کلی : 19,817,472