loading...

آئین مستان

متن مدح ولادت حضرت مهدی,مدح ولادت حضرت مهدی,ولادت حضرت مهدی,حضرت مهدی,متن مدح ولادت امام زمان,مدح ولادت امام زمان,ولادت امام زمان,امام زمان,متن مداحی ولادت حضرت مهدی,مداحی ولادت حضرت مهدی,مداحی ولادت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6710 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3816 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1151 زمان : نظرات (1)

دو هفته رفت زِ شعبان مه به نیمه رسید
نسیمی از نفسِ دولتِ کریمه رسید

شبی که ماه در اوجِ تکاملش بدر است
شبی بلند که همسایه با شبِ قدر است

شبی که نور شکافد دلِ سیاهی را
به سامرا ببرد وعدۀ الهی را

چه وعده ای و چه میعادی و چه موعودی
چه زاده ای و چه میلادی و چه مولودی

صدایِ هلهله می آمد از عشیرۀ عشق
که میرسید زِ ره آخرین ذخیرۀ عشق

عجب شبی ست شبِ نورُ عشقُ دلبری است
و بهترین شبِ عمرِ امام عسکری است

ستاره ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد
چه افتخارِ بزرگی نصیبِ نرجس شد

رسید آنکه خدا هم به انتظارش بود
و جایِ بوسۀ صدیقه بر اُزارش بود

رسید و مژدۀ او تا به بیکران ها رفت
نیامده به زمین سویِ آسمان ها رفت

قدم به رویِ پر و بالِ جبرییل زند
مسیح بر پر گهواره ش دخیل زند

از آسمان درِ این خانه سائل آمده است
خبر رسیده که انسانِ کامل آمده است

بگو به مردم دنیا سرآمد آمده است
بگو که مهدی آلِ محمد آمده است

شبِ فراق خدا را توانِ صبر کجاست
کسی نگفت که خورشیدِ پشت ابر کجاست

غم هزار و دو صد ساله را نفهمیدیم
دریغ ؛ افضل اعمال را نفهمیدیم

چه کار در پس این انتظار کردم من؟
برایِ آمدنِ او چه کار کردم من؟

خزان غربت او را تمام باید کرد
برایِ ددنِ قائم قیام باید کرد

ای آفتابِ پسِ ابر شب رسده بیا
بیا که جانِ جهانی به لب رسیده بیا

بیا بیا که بدونِ تو سخت تنهاییم
حجابِ دیدنِ تو غالباً خودِ ماییم

برایِ عالمیان مژدۀ سحر هستی
فقط نه منجیِ ما ، منجیِ بشر هستی

جهان بدونِ ظهورت به ظلم محکوم است
دعایِ آمدنت اشک هایِ مظلوم است

نجات بخشِ همه مردمِ جهان برگرد
بهم زنندۀ بازارِ ظالمان برگرد

ببین که جسم عدالت چقدر بی جان است
گواهِ آمدنت خونِ بی گناهان است

تو مردِ معرکۀ انتظار می خواهی
فقط نه عاشقِ بی تاب ، یار می خواهی

خوشا به حالِ کسانی که رو سفید شدن
زمینه سازِ ظهورت شده ، شهید شدن

بدونِ سر شده و سرفراز میگردن
میایی و شهدا با تو باز میگردن

تحملِ ستم ظالمان بس است بیا
به انتظارِ تو بیت المقدس است بیا

که در رکابِ تو قدس از یهود پس گیریم
و مکه را هم از آلِ سعود پس گیریم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 753 زمان : نظرات (0)

امشب لبالب می شود دخل همه خمارها

وا می شود با جام می از تشنگان افطارها

گویند کافر می شوم مست و قلندر می شوم

بی پا و بی سر می شوم سر دستۀ عیارها

از شوق دست افشانم و شعر جنون می خوانم و

در پای دار عشق چون حلاج ها ، تمارها

تسبیح و جام و مُهر و مِی تکلیف عقل و عشق کی

من خسته ام از این همه تکرار استغفار ها

«عهد کردم مِی و مستی نکنم ،

بجز از امشب و فرداشب و شبهای دگر»

از قلب قرآن و زبور انجیل و تورات و صُحف

موعود میاد برون از کل استفسارها

از پرده گر آید برون توحید می گردد فزون

بت می تراشند از قد رعنایِ او حجارها

جایِ تمام فرش ها پیش قدوم یار ما

می گسترانند انبیا عمامه ها،دستارها

آیینۀ حق منجلی در آینه روی علی

تکثیر شد در آینه تا آسمان کرارها

امشب که عطرآگین فضا از بوی نرگس می شود

پای و سر و دست و دلم از شوق و بی حس می شود

«عهد کردم مِی و مستی نکنم ،

بجز از امشب و فرداشب و شبهای دگر»

از آب زمزم قطره ای بر رخ بزن بیدار شو

از جام کوثر قطره ای بر رخ بزن هشیار شو

بر لوح تقدیر دلت از عرش می آید قلم

بر بندگی اصرار کن گنجینه اسرار شو

از قیدها ازاد شو از اهل عشق آباد شو

مستشهد بین یدیه حضرت دلدار شو

هستی همه از هست او دل را بده بر دست او

بردار خود را از میان بردار شو سردار شو

دنیاست مملو از فِتن روح بصیرت بی بدن

این جسم ناسوتی بِنه لاهوت را طیار شو

نفس و نفَس خیرات کن حب علی اثبات کن

پایِ رکاب نائبش مقداد شو عمار شو

نور اباصالح ببین می تابد امشب بر زمین

با حضرت روح الامین در سامره احضار شو

بر دامن مادر گلی خوابیده از نسل علی

لالایی مادر ببین مادر منم بیدار شو

در آسمانِ عصمت چشم خدایِ دلبری

پیداست مِهر مادر و برق نگاه حیدری

امشب که عطر آگین فضا از بوی نرگس میشود

پای و سرو دست و دلم از شوق بی حس میشود

بیت کرم بیت خدا بیت امام عسکری

دست پر از خالی من محتاج لطف داوری

گوید فرشته زیر لب با خویشتن یاللعجب

بعد از محمد آمده بار دگر پیغمبری

از هوش رفته یاسمن بر روی دامانِ چمن

افتاده یاس و نسترن بر شانۀ نیلوفری

جمع کمال اَنبیا جمع جمال اولیا

رُخسار ختم الواصیا در قاب دست عسکری

عالم دم از او می زند فریاد یاهو می زند

خورشد سوسو می زند در پیش ماه دلبری

در قاب قوسینش ببین محراب جبریل امین

قد قامت ای اهل زمین سرو بلند حیدری

تا من گدای او شدم حاتم گدای من شده

دیوانه ام گر رو کنم بر آستان دیگری

امشب به پای مَهد تو نور دعایِ عهد تو

آماده کردم سینه را تا انتقام مادری

پایِ رکاب حضرتت وقت ظهور قدرتت

جبریل می آرد برای رو خودت شهپری

وقت قیامت ای بنازم صور اسرفیل را

خصم علی بیند در آن دم کار عزرائیل را

امشب که عطر آگین فضا از بوی نرگس میشود

پای و سرو دست و دلم از شوق بی حس میشود

«عهد کردم مِی و مستی نکنم ،

بجز از امشب و فرداشب و شبهای دگر»

داشتم یک دل و آن هم به تو کردم تقدیم

دل ندارم که دهم من به دل آرایِ دگر

یا وَعَدَالله یا بقیه الله ..

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 631 زمان : نظرات (0)

در این سینه تیرِ محبت نشسته

و چشمم به امیدِ اُلفَت نشسته

بهشت آرزویِ گدایی نباشد

که در سایۀ طاقِ نُصرت نشسته

بگیر از رُخت پرده را تا ببینند

که یوسف هم اینجا به زحمت نشسته

به رویِ پَر و بالِ هم در مسیرت

فرشته فرشته به حیرت نشسته

هوایی ندارد بجز سجده بر تو

بر آن سَر که گرد محبت نشسته

دل ما رمیده ،اگر پَر کشیده

شرابی چشیده، به شوقی تپیده

دویده دیده بسویت که دیده

که عطری وزیده که نوری دمیده

که آقا رسیده و با دامنی پُر عنایت نشسته

بیا تا که زهرا به قابَت بگیرد

بیا تا که زینب گلابَت بگیرد

علی پیشت آیاتِ قرآن گرفته

بخوان تا دمِ مستجابت بگیرد

بیا تا که عباس پشتت بتازد

بیا تا که اکبر رکابت بگیرد

که عالم ببیند حسین آمد امشب

حسینی ترین انقلابت بگیرد

بیا تا که ایوان طلای نجف هم

صدو ده سَبو از شرابت بگیرد

تو آبی جوابی حسابُ کتابی

تو معمارِ صحنِ بقیعِ خرابی، شهابی شرابی

تو پایان خوابی نفسهای نابی

تو رسواگر چشمه های سَرابی

به دل گفته ام نذرِ حال خرابت بگیرد

بزن تکیه بر کعبه با ذوالفقارت

بزن تا که چرخد زمین در مدارت

عَلَم را بکش رویِ دوشَت نفس زن

که طوفان شود موقع تار و مارت

زمان تقاصت عمو راصدا کن

که حض می کند لحظۀ تار و مارت

خنک می شود سینه ها و جگرها

پس از کعبه باشد مدینه قرارت

عجب گرد و خاکی کند انتقامت

که جبریل سرمه کشد از غبارت

تو مفتاح مایی تو عین البقایی ظهور خدایی

تو وقت کَرَم مجتبایی تو وقت رجز مرتضایی

توتیغ رهایی نفس های کربلایی

تو بانگ رسایی

که میریزد از سر به پا اقتدارت

چه جای شگفتی که کافر گریزد

که شیرِ نر از هولِ حیدر گریزد

علی هستی و وقتِ هو هویِ تیغت

سپاهی نداند که بی سر گریزد

علی هستی قبل از آن که بیایی

زِ برق نگاه تو لشکر گریزد

مگر می شود آنکه روبرعلی نیست

که از تیغ مولایِ قنبر گریزد

فدای امیر سپاهت که دشمن

ز هولِ ابالفضل و اکبر گریزد

تو رمزِ قدیری تو ما را امیری،سعادت مسیری

تو روح کویری تو آیات حق را نظیری

توبر ناکثین مارقین قاسطین ظمهریری

تو جاءالحقی بی نظیری

امیری حسین و نعم الامیری

به سمت تو شیعه به محشر گریزد

بیا بشنوم لحن نورانیت را

کنارت مناجات شعبانی ات را

سرِ جاده ی مشهدم تا ببینم

شبی عاشقانِ خراسانی ات را

قدم زیرِ باران قدم میزنم تا

مگر حس کنم حال بارانی ات را

تو و سیصدو سیزده مَرد ایمان

بیا بشنوم شورِ طوفانی ات را

ببین سیدِ ما،مهیا نموده

برایت سپاه سلیمانی ات را

به حیرانی ما،پریشانی ما،پشیمانی

ما نگاهی به بغض غزلخوانی ما

به این جمعه های زمستانی ما به شبهای طولانی ما

نصیبی نما صُوتِ قرآنی ات را

دعایی کن امشب جوانان ایرانی ات را

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 780 زمان : نظرات (0)

ز اوج آسمانهای خداوندی ندا آمد

شب پرواز آسان شکسته بالها آمد

بده ساقی کمی باده بر این مخمور افتاده

شب وا کردن عقده شب مشکل گشا آمد

مرو در گوشۀ دخمه بزن مطرب... بخوان نغمه

شب تصنیف خواندن شد شب عیش و صفا آمد

طبیب دردمندان و حبیب مستمندان و

امید اهل زندان و کلید قفلها آمد

مگو پس کو نگار ما نگار گلعذار ما

حبیبِ غمگسار ما ز سامرا بیا آمد!

بیاور دست بالا و بزن کف تا توان داری

غریبی کم کن ای عاشق که عشقِ آشنا آمد

مبارک باد و فرخنده بساط عیش پاینده

نسیم قدسی رحمت ز سمت سامرا آمد

اگر در شور او هستی بدان منظور او هستی

به عشق او تحمل کن اگر قدری بلا آمد

هوالاول، هوالاخر، هوالباطن، هوالظاهر

تجلیِ تمام آیه‌هایِ کبریا آمد

هوا لطف و هو الرأفه هوالغوث هو الرحمه

بلاگردانِ عشاق اسیر و مبتلا آمد

هو الطور و هو النور و هو نورٌ علی نورُ

شب ظلمت فراری شد سحر شمس الضّحی آمد

هو الفتح و هو النصر و هو الصبح و هو العصرُ

غروب بی‌قراری شد ببین بدرالدجی آمد

هوالدّاعی هوالدّعوه، هو القرآن هو العتره

هو الوهاب باالفطره عطا آمد سخا آمد

شفیع المذنبین یا رحمة للعالمین یا که ...

ابوالقاسم اباصالح محمد مصطفی آمد

بخوان با جبرئیل انا ، بخوان آیات اعطینا

که آخر شعبۀ کوثر ز عرشِ انما آمد

شه دلدل سوارِ ذوالفقارِ آخته در کف

یگانه وارث تاج امیر لا فتی آمد

چه در صولت چه در هیبت چه در قدرت چه در عزّت

چه در همّت چه در رفعت تماماً مرتضی آمد

هوالسّر و هو المعلن، هو الحُسن و هو المحسن

رحیمی و کریمی و سخای مجتبی آمد

هوالوافی هو الکافی هو العافی هو الشّافی

شفایِ زخم لبهای شهید کربلا آمد

هو زمزم هو الکعبه هو المشعر هو القبله

نوای پرچم سرخ غریب نینوا آمد

هو القدس هو السبحان هو الرحم و هو الرحمان

کرامات الحسینیه بگو کهف الوری آمد

هو السّجاد فی السّجده هو الباهر هو الباقر

هو الصادق هو الکاظم دلیلِ دلربا آمد

امان الخائفین حصن حصین حبل متین یعنی

عطوفت های سلطان سریر ارتضا آمد

غیاث المستغیثین و مناجاتُ المُحبینُ

عنایات جوادیِ جواد ابن الرضا آمد

هو السّرُ هو الاَسری هو القدر هو الاحیا

هوالهادی هو المهدی هدایت را بقا آمد

حسن صورت حسن سیرت حسن خلقت حسن هیبت

حسن رحمت حسن شوکت ببین یار از کجا آمد!

هو طه هو الحیدر هو الزّهرا هو الزّینب

هو الاکبر هو القاسم همه آل عبا آمد

هو القهر هو القاهر هو القوة هو القادر

شکوه و غیرت و مجدِ علمدار وفا آمد

هو المحراب و المنبر امین الله فی ارضه

ثبات و لنگر ارض و سموات عُلا آمد

سلیم است و سلام است و عنایاتش مدام است و

عزیز ذوانتقام است و معز الاولیا آمد

هو الفِطر و هو الفاطر هو الستر و هو الساتر

هو الغفران، هو الغافر، خداییِ خدا آمد

هو العزّ و هو الفخر و هو الذکر و هو الذُخر و

امید نا امیدان و جواب ربنا آمد

هو الباقی، هو المغنی، هو الفجر و هو المجری

هو الحیّ هو المحیی مسیحای شفا آمد

چه آقایی چه مولایی چه لیلای دل آرایی

چه سیمایی چه غوغایی جمال کبریا آمد

شب خوشحالی زهراست شب تکریم سائل‌ها

« الا یا ایّها الساقی ادر کأساً و ناولها »

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 817 زمان : نظرات (0)

از راه میرسی كه چراغانمان كنی

فارغ زكاج های زمستانمان كنی

یعنی رها ز كوچه خیابانمان كنی

روشن به نورِ نیمه ی شعبانمان كنی

برگرد آسمان مرا ، یك ستاره نیست

در كار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

جانم به لب رسیده جانانم آرزوست

لب تشنه ام طراوت بارانم آرزوست

یوسف ترین پیمبر كنعانم آرزوست

از دیو و دَد مَلولَم و انسانم آرزوست

ما را به جز به یوسف زهرا چه حاجت است

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

از یاد برده ایم كه یاری غریب هست

اینجا هنوز رایحه ی بوی سیب هست

در این زمانه ای كه ریا و فریب هست

ای خواجه درد نیست مگر نه طبیب هست

از یاد برده ایم كه یاری غریب هست

اینجا هنوز رایحه ی بوی سیب هست

از یاد برده ایم كه یاری غریب هست

اینجا هنوز رایحه ی بوی سیب هست

در این زمانه ای كه ریا و فریب هست

ای خواجه درد نیست مگر نه طبیب هست

یا من هو الطبیب كه از من بریده ای

از من جدا مشو كه توام نور دیده ای

ای آنكه غیر تو همه را تار دیده ایم

مانند خود به بند تو بسیار دیده ایم

در چشم، شكوه علمدار دیده ایم

ما در پیاله عكس رخ یار دیده ایم

صبح است ساقیا قدحی پر شراب كن

این ذره را به لطف خودت آفتاب كن

با گریه سر به بالش ابر آسمان گذاشت

هجر تو داغ بر دل پیر و جوان گذاشت

خوشبخت آنكه پای فراق تو جان گذاشت

ای تیر آخری كه خدا در كمان گذاشت

قلب مرا به تیر نگاهت هدف بگیر

جان مرا به جانِ عمویت نجف بگیر

ای آخرین حقیقت آدم نیامدی

به شوق بازدم ز چه یكدم نیامدی

با اینكه تو به دیدن ما كم نیامدی

از صبح تا غروب نوشتم نیامدی

گیرم خدا بخواهد و پیدا كنم تو را

من با كدام دیده تماشا كنم تور را

ای آشنایِ این دلِ بی آشنا بیا

ای باوفا برای منِ بی وفا بیا

از صبح تا غروب نوشتم بیا بیا

اینجا نیامدی سحری كربلا بیا

آنجا كه از قرار عالم قرار رفت

تا پشت خیمه اسب بدون سوار رفت

همه از خیمه ها بیرون دویدن

ولی سالار زینب را ندیدن

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 591 زمان : نظرات (0)

لب ما و قصۀ زلفِ تو، چه توهمی، چه حکایتی

تو و سر زدن به خیالِ ما، چه ترحمی، چه عنایتی

به نماز صبح و شبت سلام، و به نور در نَسَبت سلام

و به خالِ کنج لبت سلام، که نشسته با چه ملاحتی

وسط «الست بربکم» شده‌ایم در نظر تو گم

دل ما پیاله، لب تو خُم، زده‌ایم جامِ ولایتی

به جمال، وارث کوثری، به خدا حسین مکرری

به روایتی خود حیدری، چه شباهتی! چه اصالتی!

«بلغ العُلی به کمالِ» تو «کشف الدُجی به جمال» تو

به تو و قشنگیِ خال تو، صلوات هر دم و ساعتی

شده پر دو چشم تو در ازل، یکی از شراب و یکی عسل

نظرت چه کرده در این غزل، که چنین گرفته حلاوتی!

تو که آینه تو که آیتی، تو که آبرویِ عبادتی

تو که با دلِ همه راحتی ، تو قیام کن که قیامتی

زد اگر کسی در خانه‌ات، دل ماست کرده بهانه‌ات

که به جستجویِ نشانه‌ات، ز سحر شنیده بشارتی

غزلم اگر تو بسازیم، و نی‌ام اگر بنوازیم

به نسیم یادِ تو راضیم نه گلایه‌ای نه شکایتی

نه، مرا نبین، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن

ز درت بیا و ردم نکن تو که از تبارِ کرامتی

 

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 95
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 331
  • آی پی دیروز : 484
  • بازدید امروز : 915
  • باردید دیروز : 5,239
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 21,328
  • بازدید ماه : 101,948
  • بازدید سال : 1,311,872
  • بازدید کلی : 19,817,700