loading...

آئین مستان

متن سینه زنی زمینه علی اکبر,سینه زنی زمینه علی اکبر,علی اکبر,متن مداحی علی اکبر,مداحی علی اکبر,,متن سینه زنی شب هشتم محرم,سینه زنی شب هشتم محرم,سینه زنی هشتم مح

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2234 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1292 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6710 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3816 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 604 زمان : نظرات (0)

 

اَلسَلامُ عَلَیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ

عهد ما از روز اول با حسین و با حسن

چه شبیِ این دو شب پنجم و ششم ؛ خیلی سفره گسترده ست تصور کن یک طرف کریم اهل بیت باشه ، یک طرف رحمت واسعۀ خدا .باور کن این دو شب گدایی هم بلد نباشی این دوتا برادر اصلاً نمیذارن دست خالی بری

عهد ما از روز اول با حسینُ با حسن

ذکر ما تا روز آخر یا حسینُ یا حسن

با محرم کربلایی شد دل ما شب به شب

روضه خواندیم از حسین اما حسن اما حسن

آقا جان می ارزه تو دهۀ محرم یک شب ناله بزنی بگی حسن .. می ارزه مادرش یه لبخند بزنه .. می ارزه مادرش بگه غریب نوازی کردی منم تلافی میکنم ..

روضه خوانِ غربتش شب هایِ خاموش بقیع

بی کس و تنها حسینُ بی کس و تنها حسن

این عبارتی که اول جلسه گفتم همینجوری رد نشیم ، حسینم غریبُ مظلومِ .. (مصیبتی که حسین کشید تو این عالم بالاتر از او کسی ندید) مُصِیبَه مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا اما برای ابی عبدالله این عبارت نیامده . أشْهدُ أنّک قُتِلْتَ مَظْلُوماً شهادت مظلومانه بود ، اما این عبارت فقط برای امام مجتبی است شهادت میدم تو مظلومانه زندگی کردی به خدا آدم دنیایی دشمن بیرون داشته باشه بیاد خونه شریک زندگیش آرامشش باشه تمومه بمیرم برات اقاجان اصلا همۀ اینا کنار همین یدونه بسه

اومد مدینه امام مجتبی رو دید گفت اقا منو شناختید؟ گفت نه گفت آقا من فلانی ام گفت بله شناختم اینجا چه میکنی گفت آدرس گرفتم اومدم شمارو پیدا کنم بعد یک نگاه کرد به حضرت گفت آقا منو شما بچگی باهم بودیم همسن و سالیم اما من یدونه محاسنم سفید نشده ، آقا جان زود پیر شدی ؟ حضرت دوتا جواب داد یک جوابُ رو در رو به اون مرد عرب فرمود این ارثیه ما بنی هاشم زود پیر میشیم پدرم امیرالمومنین هم همینطور بود ، مرد عرب رفت غلام امام میگه دیدم حضرت ساکت دستاشُ فشار میده هی زیر لب گفت ما پیر مادرمون شدیم .. اونی که من تو کوچه ها دیدم هرکی ببینه میمیره پیر چیه؟"

بیقرارِ قصه های کوچه و دیوار و در

رازدارِ غصه های مادرش زهرا حسن

غریبِ کوچه ها شدن با من

غریب کوچه ها شدن با من

غریب کربلا شدن با تو

دیدن مادر روی خاک با من

شهید سر جدا شدن با تو

غریب کوچه ها شدن با من

غریب کربلا شدن با تو

وای وای چجوری تقسیم کردن

دیدن مادر روی خاک با من

ان شاءالله هیچوقت مادرتو روی خاک نبینی

شهید سر جدا شدن با تو

تو نبودی و دیدم روی خاکِ یه مادر

اما نیستم و تو میبینی روی خاکِ یه خواهر

من میبینم مادرمو یه بار سیلی میزنن تو هم آماده باش داداش کربلا

غریب در وطن شدن با من

شهید بی کفن شدن با تو

تو خونه دست و پا زدن با من

قتلگاه دست و پا زدن با تو

من با خاطره های غم فاطمه مردم

غریبونه به دستت پسرامو سپردم

از همون روز که بدن برادرُ تیر بارون کردن از همون روز که با دست خودش بدن برادرُ گذاشت تو قبر از همون روز این دوتا آقازاده رو یه جور دیگه نگاه کرد از کنار خودش لحظه ای جداشون نکرد قاسم رو خودش نگه داشت عبدالله رو سپرد به عمه ش زینب ، بارها میفرمود خواهرم این عبدالله امانت حسنِ مواظبش باش این بچه ها وقتی پدر از دست دادن همۀ توجه و نگاهشون شد عمو از وقتی چشمش رو باز کرد و همه چیز رو شناخت فقط عمو رو دیده فقط گفتِ عمو .. لذا کربلا اوج عشق بازی این نوجوان یازده ساله ست

از روزی که رسیدن کربلا همش دستش تو دست عمه نگاهش به عموِ بارها اباعبدالله فرمود خواهرم محکم دستشو بگیر به اصطلاح عامیانه نگهش دار تو خیمه ، اصلاً نذار این بچه بیاد بیرون .. چون ابی عبدالله میدونست این بیاد بیرون وسط میدونه .. میدونست این نوۀ علیِ .. این خونِ باباش تویِ رگاشه .. شب عاشورا داشت داداششُ نگاه میکرد وقتی اون صحبت و اون جملۀ معروفُ شنید عمو به برادرش گفت شهادت نزد تو چگونه است گفت احلی من العسل دیگه قرار نگرفت .. از شب عاشورا دیگه روی پاهاش بند نبود .. خصوصا وقتی خبر شهادت قاسمُ آوردن دیگه نتونست آروم و قرار بگیره .. ای جانم فدات ..

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 363 زمان : نظرات (0)

 

تمام هستی خودرا ، کفن کردم برای تو

تمام هستی زینب ، فدای کربلای تو

بمیرد خواهرت دیگر ، نگو ازبی کسی و غم

که خون این دو قربانی ، بریزم زیر پای تو

اگرمثل علی اکبر ، هزاران تکه هم باشند

نیایم از حرم بیرون ، عزیزانم فدای تو

حسین جانم حسین جانم حسین جانم

شمیم صبر زینب را ، تمام کربلا حس کرد

نوای ناله‌ام ‌مانده ، به خاک نینوای تو

حساب صبر و ایثارم ، بمانَد تا صف محشر

دوای دردهای من ، ظهور دلربای تو

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 431 زمان : نظرات (0)

 

من  شب  بیدارم

دولت  دربارم

از  حسین  سرشارم

من  خودم  دلدارم

من  خودم  سردارم

من  خودم  کرارم

من  زینبم

زینب  کبرای  علی

هوی  مسیحای  علی

گوهر  دریای  علی

من  زینبم

نعره  یاهوی  علی

جلوهای  از  روی  علی

تیغ  دو  پهلوی  علی

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

آیه  تطهیرم،  صاحب  تفسیرم

از  تو  غم  میگیرم،  نعرۀ  تکبیرم

وارث  شمشیرم،  بی  حسین  میمیرم

این  سرزمین  صحنه  جولان  من  است

خشم  خروشان  من  است

عرصه  طفلان  من  است

در  راه  دین

رقص  کنان  پر  زده  ان

بر  دل  لشگر  زده  ان

نعره  حیدر  زده  ان

میدان  شد  مات  از  این  هیمنه

غوغا  شد  میسره  تا  میمنه

قربان  عشق  دو  فرزند  من

من  هستم  لشگر  تو  یک  تنه

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

من  حسین  آبادم،  از  همه  آزادم

من  به  پات  افتادم،  عشق  تو  بنیادم

شوق  مادرزادم  نذر  تو  اولادم

من  زینبم

شیر  زن  کرب  و  بلا

پنج  تن  کرب  و  بلا

بت  شکن  کرب  و  بلا

من  زینبم

فانی  در  نام  حسین

هم  دم  و  همگام  حسین

حامل  پیغام  حسین

حیدر  را  وارث  نائب  شدم

در  عالم  اوج  مراتب  شدم

والله  من  جبل  الصبرم  و

از  حالا  ام  مصائب  شدم

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

عصمت  مستورم،    نورکوه  طورم

ناصر  و  منصورم،    عشق  و  شعر  و  شورم

روشنای  نورم،    بر  حسین  مامورم

من  زینبم

دختر  فاطمه  منم

من  شمشیر  حسنم

به  قلب  لشگر  میزنم

من  زینبم

دختر  فاتح  حنین

روی  لبم  شهادتین

عاشق  اول  حسین

شد  برپا  شور  قیامت  حسین

خاکی  شد  وقتی  عماعت  حسین

پسرانم  کشته  راه  تو  اند

ای  جانا  سرت  سلامت  حسین

یا  حسین

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

جلوه  قرآنم،  معنی  ایمانم

کشته  جانانم،  یاور  سلطانم

ای  فدایش  جانم،  من  رجز  میخوانم

من  زینبم

حضرت  زهرای  حسین

عصرای  حسین

جلوه  ی  بابای  حسین

من  زینبم

دلبر  و  دلدار  حسین

در  همه  جا  یار  حسین

حیدر  کرار  حسین

وای  حسین

 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 296 زمان : نظرات (0)

 

گاه یک واژه به جای همه مطلب کافیست

گریه های سحر و نافله ی شب کافیست

امر لازم بشود تر شدن لب کافیست

جایِ عُشاق جهان یک تنه زینب کافیست

پای عشقش شده تکرار و ما ادراک

دختر حیدر کرار و ما ادراک

نرسیده است و نبوده نفسی پایۀ او

ما رایتُ اثر کوچک سرمایۀ او

عشق نازل شده در رگ به رگ مایۀ او

کربلا بر سر پا مانده به یک آیۀ او

بر سردوش یقین کن که علم را دارد

جای لب وِلولۀ تیغ دودم رادارد

عاشقی معجزه اکسیر دلیلش زینب

یک زنُ این همه تعفیر دلیلش زینب

کوه درقامت یک شیر دلیلش زینب

گریه با قدرت شمشیر دلیلش زینب

اسکوتو گفت به یک باره جدل را انداخت

بت شکن بود که از ریشه هول را انداخت

آمده باحرم گرم حرایش محمل

از سره منبر والایِ صدایش محمل

غیرت فاطمیه کرببلایش محمل

رحل آیات خداوند برایش محمل

اوبه طابوت سیاهیِ جهان میخ زده

علف هرز ستم را زده ازبیخ زده

نفسش مهبت نورانی خاکسترها

معجر سوخته اش ابروی دخترها

سربه زیرند به پای قدمش مادرها

درپی ناقه ی او مکتب پیغمبرها

شیر زهرا نمک خان علی راخورده

یک تنه باره همه کرببلا را برده

عقل سرشار و یا عشق لبالب زینب

کعبه زخمیِ دلهاست مقرب زینب

عرش مبهوت نشسته ست که یارب زینب

آتش قلب سلیم است زینب

همه مجنون شده ها ادم زینب هستند

انبیا سینه زنان غم زینب هستند

زینب ازهیچ کسی هیچ کسی بیم نداشت

ترس ازنیست نبوده است نداری نداشت

سوخت اتش شدُ اما سرِ تسلیم نداشت

عشق او روزُ شبُ هفته و تقویم نداشت

درد وقتی که حسین است غم دیگرنیس

هم نفس بانفس یارازاین بهترنیس

بچه هارا جلوانداخت که یارش نرود

عمر او آرزوی او کس و کارش نرود

رنگ پاییز شود انکه بهارش نرود

یادگار همه ی ایل و تبارش نرود

هردوتا بچه ی او رفت تا برادر باشد

یکمی هم شده در سایه ی دلبر باشد

*بچه هاشو آماده کرد فرمود برید پیشه داییتون ازش اجازه بگیرید به زبانی آبروی منو حفظ کنید ...خدمت ابی عبدالله رسیدند به دست و پای آقا افتادن ‌.. دست هاشو بوسیدن اقاجان اجازه بدید ما هم بریم جانمونُ قربونت کنیم .. حضرت فرمود اجازه نمیدم بگو مادرت بیاد .. اومدن باز خدمت مادر دایی اجازه نمیده مابریم جونمونُ قربونش کنیم حضرت فرموند من یه رمزی روبه شما میگم اگر اجازه نداد اون کلامُ ، اون رمزُ بگید

برید بگید به جان مادرت به پهلوی شکسته مادرت .. تااین جمله رو گفتن ابی عبدالله بهم ریخت .. گفت زینب:

نفس گیری گلویم را فشرده

تنهاشدی ای یار ، زینب که نمرده

طفلان من هستند مولا سر سپرده

تا بی کسی ات ابرویم را نبرده

بگذار تا میدان روند این دو برادر

قربانیِ راحت شوند این دو برادر

خواهر نباشم من اگر در مانده باشی

طفلان من باشند اشهد خوانده باشی

یادم نمی آید مرا گریانده باشی

 یاوقت حاجت خواهرت را رانده باشی

جان سه ساله دخترت بر غم رضایم

نامردم از خیمه اگر بیرون بیایم

بعدازعلی اکبر دو چشمی تار دارم

میل پریدن از قفس بسیار دارم

در سینه حب حیدر کرار دارم

یک عمر شِکوِ از نوک مسمار دارم

شمشیر خود را دیده ای مایل گرفتم

که تعلیم از رزم ابوفاضل گرفتم

هستی امیر و المیرم

ازجان خود این دو کبوتر جمله سیرند

برچادرم حساس برمویم اسیرند

بگذار باهم در بین این صحرا بمیرند

بگذار تا ناموس بی معجر نبینند

رخت اسیریِ مرا بهتر نبینند

برسجده افتادم زمین مریم زمین خورد

از غصه ام پیغمبر خاتم زمین خورد

تسبیح من پاره شدُ عونم زمین خورد

درخیمه حس کردم محمدم هم زمین خورد

گرچه زمان جنگشان بیرون نبودم

درخیمه بوی خونشان راحس نمودم

اینارفتند ابی عبدالله شهدا را خودش میاورد با عباسش کمک میکرد ولی هربارکه میومد زینب بدرقش میکرد پیشوازش میرفت استقبالش میرفت .. حالا وقتی این بچه هارو اورد هرچی معتل شد دید خواهرش نمیاد جایی نوشته حضرت سوال کرده باشه اما مدینه وقتی عبدالله اومدبه زیارت زینب سوالاشو کرد گریه ها کرد گفت خانم من یه سوالی دارم شنیدم همه شهداوقتی ابی عبدالله میاورده توخیمه دارالحرب تو میرفتی استقبالش شنیدم بچه های منو وقتی اوردن تو از خیمه بیرون نیومدی؟! فرمود دست از دلم بردار عبدلله بخدا ترسیدم داداشم خجالت بکشه ..

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 368 زمان : نظرات (0)

 

روتو از خواهرت برنگردون داداش

من منت میکشم آروم جون داداش

داداش نزار بشه ، امیدم نا امید

آرزومه بشم من مادرِ شهید ..

جونِ خواهر فدات ، حسین

ای بی لشگر فدات ، حسین

بچه هامو کنار نزن

جون مادر فدات ، حسین ..

جانم حسین ،‌ حسینِ من ...

نورِ چشمم فدایِ طفلانت

جانِ زینب همیشه قربانت

زندگیِ منو تب و تابم

دست من خالی است دریابم

حیف شد بیش از این توانم نیست

حاصلی جز دو نوجوانم نیست

تو که دریایِ رحمتی آقا

تحفه ام را عنایتی آقا

دوست دارم به راه تو بروند

پیش مرگ سپاه تو بروند

من نبینم غریب خواهی شد

لحظه ای بی حبیب خواهی شد

مادر به خیمه و دوجوانش به قتلگاه

پا میکشند راه نفس باز وا کنند

در آخرین نفس که نفس بر لب آمده

میخواستند مادر خود را صدا کنند

اما ز خیمگاه نیامد به جای او

زود آمدند تا سرشان را جدا کنند

عباس اگر نبود که چیزی نمانده بود

میخواستند هر چه که تیغ است جا کنند

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 659 زمان : نظرات (0)

دیدی سرِ پیری چه عصامو زمین زدن

پیش روی چشمام مصطفامو زمین زدن

پاشو ببین بابا که عبامو زمین زدن

چه جوری تو رو تا حرم ببرم

چی اومده سرت بگو پسرم

ریخته همه تنِ تو دور‌ و برم

وای علی، وای علی، وای علی

جوانان بنی‌هاشم بیایید

علی را بر در خیمه رسانید

علی جانم، علی جانم، علی جان........

دارن میخندن علی رودرروی من

غم گره انداخت توو خَم اَبروی من

میری و میبَری قوت زانوی من

پاشو به زانوی بابا تَوون بده

پاشو مؤذن حرم اذون بده

پاشو به همه خودتو نشون بده

وای علی، وای علی

خدا داند که من طاقت ندارم

علی را بر در خیمه رسانم

علی جانم، علی جانم، علی جان........

از غمت اکبر بی‌تاب و توون شدم

بابا سر نعشت ببین قامت‌کمون شدم

پاشو جونِ بابا، میبینی نصفه‌جون شدم

یکی به سینه میزنم یکی به سرم

چه ریخت و پاشی کرده عدو پسرم

چه جوری تو رو تا حرم ببرم

وای علی.....

مدینه مادرش در انتظار است

به خیمه عمه‌اش دل بی‌قرار است

علی جانم، علی جانم، علی جان........

 

تعداد صفحات : 31

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 99
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 243
  • آی پی دیروز : 484
  • بازدید امروز : 495
  • باردید دیروز : 5,239
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 20,908
  • بازدید ماه : 101,528
  • بازدید سال : 1,311,452
  • بازدید کلی : 19,817,280