loading...

آئین مستان

حضرت رقیه (س)

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2128 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1687 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1230 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 675 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 616 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 583 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3475 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6658 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2823 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3720 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3223 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3525 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4121 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3631 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7212 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4932 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5873 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4349 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5519 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4163 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1355 زمان : نظرات (0)

نیمۀ شب شده و خوابِ پریشان دارم

 همره خون به لبم، ذکرِ پدر جان دارم

داغِ پی در پی و اندوهِ فراوان دارم

خواب دیدم که سری را روی دامان دارم

 دیدم آن سر،سر باباست خدا رحم کند

 غرق خون غنچۀ لب هاست خدا رحم کند

شام هرچند پر از سایۀ اهریمن بود

تا که از خواب پریدم همه جا روشن بود

سَرِ نورانیِ بابا به رویِ دامن بود

 چشم هایِ پدرم خیره به چَشمِ من بود

 توی هر فرهنگی بری بگردی، تو هر طایفه ای نگاه کنی، بین هر قوم و عشیره ای بری پرس و جو کنی، وقتی یه دختر بچۀ یتیم بهانۀبابا بگیره... معمولی ترین کاری که میکنن آغوش میگیرن،نوازش می کنند...سعی میکنن با یه چیزی حواس بچه رو پرت کنن، مردم شام تنها جماعتی هستند که سَرِ بریدۀ بابا رو گذاشتن جلویِ بچۀ یتیم...حسین...  

تا که چشمم به سر افتاد زبانم وا شد

 لیلۀ قَدرم چقدر زیبا شد

"یا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی...؟"تربیت شده ی دامانِ زینبِ، این خانوم، خانوم خانومای عالمِ...سه ساله است، ولی آینه ی تمام نمایِ مادرش زهراست... همون جوری که مادرش تو خونه از علی رو گرفت، این خانوم متوجه امامشِ،همه حواسش به حجت خداست ...

راضیم اینکه نگیری به بغل دختر را

شاهدم خصم جدا کرده سر و پیکر را

 

بُرده حتی ز تو پیراهن و انگشتر را

می تکانم ز سر سوخته خاکستر را

چقدر رویِ کبود تو به زهرا رفته

 بس که چوب از لب و دندان تو بالا رفته

غریب مادرم حسین ......

 عرض کرد: آقای من! مولای من! اون غمی که شما فرمودید اگه اشک چشمم تموم بشه براش خون گریه میکنم کدوم غمِ ؟ غم شهادت عمو جانِ شما،علی اصغرِ؟ فرمود: نه این غم، غمِ بزرگ تری است... عمو جانم علی اصغر هم اگر بود، برایِ این غم گریه میکرد... عرض کرد: آقا جان! غم شهادت عمو جانتون عباسِ؟ فرمود عباسم برایِ این غم گریه میکنه ...فرمود: آقا جان! شهادت جدِّ شما ابی عبدالله است... فرمود: حسینم برایِ این غم گریه میکنه...این چه غمیِ؟ فرمود: شهادت ها حق ماست...شهادت ها ارث ماست، اما قرار نبود زیر این آسمون کسی دستِ عمه هایِ منو ببنده...

تا که با عمه ی خود واردبازار شدم

 موردِ مرحمتِ خنده ی اغیار شدم

هر کجایی که پدر، سخت گرفتار شدم

 متوسّل بهعمو جانِ علمدار شدم

من نگویم که چه هابر سر من آوردند

 چادری را که تو برایم خریدی بُردند

 نیمه های دل شب از خواب پرید، جیغ میزنه، داد میزنه ،وای بابا... خانم های خرابه،دورش جمع شدند، هر کاری میکنند آروم نمیشه، این دست های کوچولو رو مشت میکنه هی تو دهن میکوبه... وای بابا!... آقا زین العابدین دید سه ساله دهنش غرق خونه... دوید خواهر رو بغل گرفت به سینه چسبوند... عزیز دلم چرا اینجور میکنی؟ گفت: الان خواب مجلس شام رو دیدم هی با چوب به لب و دهن بابام می زدند....حسین...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 667 زمان : نظرات (0)

بابای من رو از قفا با دشنه کشتند
بابای من رو با لبای تشنه کشتند
با تیغ و نیزه جسمشو صد چاک کردند
صحرا نشینا پیکرش رو خاک کردند
جای یه خنجر رو حنجرش بود
جای هزاران زخم روی پیکرش بود
هم خواهرش بود هم مادرش بود
چشم یه ملعونی پی انگشترش بود
لعنت به اون که پیکرش رو زیر ور روکرد
توی رگای حنجرش خنجر فرو کرد
لعنت به اون خولی که دنبال سرش بود
با ساربانی که پی انگشترش بود
لعنت به اون که بی حربه میزد
با هرچی داشتش توی دستش ضربه میزد
لعنت به اون که با سنگ میزد
اونی که داشت به پیراهنش چنگ میزد

غریب گیر آوردنت......


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 435 زمان : نظرات (0)

السلام محضر آن بانوی والامقام

سایۀ لطفش به سرم مستدام
دست من دامنش جان منو لحن پدر گفتنش
دست توسل زده اند ارض و سما به پیراهنش
میرسد از دست کریمش مدام

آه او، سینه بی تاب من
ماه او، دیده بی خواب من

دل خوشی شاه او
نوکر ریحانۀ ارباب من

رونق بازار کرامات و کمالات و عنایت غمش پر دوام
از سر هر نیزه خبر را گرفت
نالۀ زد از خنده یک شهر اثر را گرفت
رفت و از آن قوم دلیرانه پدر را گرفت

سوخت و نامش نسوخت
سوخت و برایش دل آتش نسوخت
دختر خون خدا معجر اگر سوخت حجابش نسوخت

جن و ملک پشت در خانه احسان او

عالم و آدم همه از خیل فقیران او
نان نخورد آن که بود بر سر هر سفره ما نان او

 شاه به دامان او عمه هراسان او
هم دل اهل حرم هم زن غساله پریشان او

آه چه زیبا شده لحظه بوسیدن بابا شده
روضه مهیا شده کنج خرابه شب یلدا شده

 عمه بیا گمشده پیدا شده
سلام ای دلبر ارباب

 پناه نوکر ارباب
همه عالم فدای دختر ارباب

 سلام ای دختر گریه
سلام ای مادر گریه

 من و پای ضریحت میبره گریه

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 352 زمان : نظرات (0)

توی خرابه هر شب منتظرت نشستم

الان چند شبه بابا که چشمامو نبستم

تا یه صدا شنیدم دنبال تو دویدم

بیا ببین که مثل مادر تو خمیدم

از تو می پرسم اما عمه جواب نمیده

از وقتی رفتی میدون هیچ کی تو رو ندیده

خودت گفتی که ما رو به مهمونی می بری

یه عالمه النگو برای من میخری

کشون کشون می بردن با پای زخمی ما رو

عمه با گریه می شست زخمای دست و پامو

خودم دیدم با نیزه سر عموم و بردن
جلو چشای خیسم با مشک آب می خوردن

یه مرد زشت و اخمو دنبال من می دوید

من و کتک میزد و گوشواره مو می کشید

دخترکای شامی اشکامو در میارن
من دوسشون ندارم ادامو در میارن

دور منو می گیرن میگن موهات سفیده 
اونا نمی دونن که چشای من چی دیده

با دست و پای بسته ما رو به کاخ بردن 
خودم دیدم سرت رو میون تشت آوردن

با خیزران میزدن روی لبای بسته ات
خودم دیدم که افتاد دندونای شکسته ت

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1494 زمان : نظرات (0)

نکنه روبرومی،خودتی یا عمومی
نشناختمت هنوزم خودت بگو کدومی
صورت نصفه نیمهحال سرت وخیمه
به همه گفتم این سرتموم زندگیمه
خوش اومدی بابا
خونه دخترت امشب
مهمونم شد سرت امشب
کنج خرابه
منو ببخش حالا
دخترت دیگه زیبا نیست
وقتی که دیگه بابا نیست
چطور بخوابه
منو زدن، دشمنت سرم ریخت
منو زدن، صورتم به هم ریخت
بابا حسین، بابا حسین ای آروم جونم.....
سلام ای قرص ماهمروشنی نگاهم
دم غروب همیشهتو فکر قتلگاهم
نمیشنوم صداتوهیچکی نداشت هواتو
پیراهنت رو بردنعمامه و عباتو
اون لحظه فهمیدم
داره کارت تموم میشه
دست و پا میزدی پیشه
چشای عمه
من خیلی ترسیدم
کاش میشد کاری میکردم
هم برای تو بابا هم
برای عمه
تو رو زدن، نیزه ها و خنجر
تو رو زدن، پیش چشم مادر

منو زدن، دشمنت سرم ریخت
منو زدن، صورتم به هم ریخت

بابا حسین، بابا حسین ای آروم جونم.....
خون گلوتو دیدمبه صورتم کشیدم
رگاتو کی بریدهای بابای شهیدم
رفتی و ازدحام شدکار حرم تمام شد
قافله اسیریراهی شهر شام شد
دروازه که وا شد
اومدن مردم شام و
پاره کردن لباسامو
قلبم ترک خورد
دروازه که وا شد
پر شدم از کبودی ها
پشت هم از یهودی ها
عمم کتک خورد
با سنگ و چوب
صبح تا غروب
افتادن به جونش
مردا زدن
زنا زدن
بریده امونش

تعداد صفحات : 18

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 24
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 472
  • آی پی دیروز : 576
  • بازدید امروز : 2,241
  • باردید دیروز : 4,316
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 53
  • بازدید هفته : 10,660
  • بازدید ماه : 35,094
  • بازدید سال : 1,077,235
  • بازدید کلی : 19,583,063