loading...

آئین مستان

اشعار شهادت و وفات

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 512 زمان : نظرات (0)

وقتی آیت الله مرعشی نجفی رحمةالله علیه متوسل می شدند،دوست داشتن قبر مادرشون زهرا سلام الله علیها رو ببینند،امام زمان(عج) تو عالم مکاشفه فرموده بودند: از آنجایی که مادرمون فاطمه می خواستند،باید قبر مادرمون مخفی بماند،اما هر وقت دلت تنگ قبر مادر شد،برو تو حرم عمه جانمون کریمه ی اهلبیت، اونجا بوی مادرمون زهرا رو میده

جود و کرامت از کرمش جاودان شده

هر چه دخیل هست به سویش روان شده

جبریل هم اگر برسد در حریم او

حس میکند که وارد صحن جنان شده

او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است

در پشت آن جمال، جلالی نهان شده

از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است

دنیا چرا به "فاطمه " نامهربان شده

 مادر مادر این ایام،ایام بستری شدن حضرت زهرا سلام الله علیها هم هست، این روزها تو مدینه یه حال و هوای دیگه ای است،ان شاءالله داغ مادر نبینی، این روزها تو دل زینب چه خبرِ؟

هفده روز فاطمه ی معصومه تو قم بستری بودند،تو بِیتُ النُّور،خونه ی موسی بن خزرج، نوشتن زن های قم با دسته گُل دور بی بی میگشتن، می گفتن: این خانوم غریبه اینجا، داغ دیده است 

به دور خواهر رضا، زنان قم به همهمه

بوسه به دست او زدند به یاد دست فاطمه

 

هر کاری اهل مدینه نکردند،قمی ها اَدا کردن،وقتی هم وارد قم شد،نوشتن: زن ها و مردان قم فرسخ ها به پیشواز اومدن،دور بی بی حلقه زدند، گل به سرش ریختن، گفتن: خواهر امام رضاست،گفتن: دختر موسی بن جعفرِ،همه احترامش کردن،اما من یه سئوال دارم،حسینی ها،اباالفضلی ها، مگه زینب خواهر امام نبود؟مگه زینب دختر علی نبود؟ تو شام چه کردند؟ دست گل به سرش ریختن؟آی حسین

خواهر حریف هجر برادر نمیشود

بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده

دور و برش فرشته نگهبان معجرش

 یعنی اینقدر مَحرم دور و بر بی بی ایستاده

دور و برش فرشته نگهبان معجرش

پس ما فدای زینب بی پاسبان شده

گاهی میان مجلس نامحرمان شهر

گاهی میان محمل بی سایبان شده

یه جمله به بی بی حضرت معصومه سلام الله علیها بزنم، هر کی ناله نزده بسم الله

شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد

شکر خدا برادر تو خیزران نخورد

 خیزرانی که بر آن لب میزد

بیشتر بر دل زینب میزد

هر چی نفس داری بگو:حسین

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1025 زمان : نظرات (0)

تو رفتی و شد، دلم کم‌طاقت

 شده سهمِ من، فراق و حسرت

الهی آخر فدات شه خواهر

 چقدر تنهایی تُو شهرِ غربت

 موندم من با غروبای مدینه

آخه خواهر چطور آروم بشینه

 وقتی داره غریبیتُ می‌بینه،ای جانم

جانم جانم، رضا رضا یا رضا ...

شدم راهی تا، کنارت باشم

قرارم باشی، قرارت باشم

 نشد دیدارت نصیبم اما

امیدم این بود که یارت باشم

عمر یاسِت با این‌که خیلی کمه

 اما جونم فدای رهبرمه

اشک چشمام می‌خونه یا فاطمه،یا زهرا

زهرا زهرا، یا زهرا یا فاطمه ...

امون از غربت، امون از غم‌ها

غریبه شیعه، تویِ این دنیا

 هنوزم خون‌ها، می‌ریزه ناحق

به جرم عشق علی و زهرا

 شده شورِ حق، تو دل‌ها برپا

 برامون هر روز، شده عاشورا

 تو رگ‌هاست خونِ بُریر و عابس

فدایی میشیم برای مولا

چل روز، رفته، ولی هنوز زاریا

 داره، حال و هوای کرب و بلا

 ذکر، لب‌هاست، عزیز زهرا بیا،یا مولا

مولا مولا، عزیز زهرا بیا


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 359 زمان : نظرات (0)

السلام ای زینب موسی بن جعفر ، فاطمه

حضرت معصومۀ آل پیمبر ، فاطمه

مظهر الله اکبر ، ای سراسر فاطمه

می زنم از دل صدا با حال مضطر ، فاطمه

تا که هر دفعه دلم از دست این و آن شکست

بر لبم بانگ اغیثینی اغیثینی نشست

بی پناه افتاده ام امشب نجاتم می دهی؟!

پای من لغزیده از غفلت ثباتم می دهی؟!

تشنۀ عشقم کمی آب حیاتم می دهی؟!

شوق طوف مرقدت دارم ، براتم می دهی؟!

دل بر احسان شما بستم ، مرا هم می خری؟

سائل کوی رضا هستم ، مرا هم می خری؟

مردم قم یاس و نیلوفر به دورت ریختند

دسته دسته لالۀ پرپر به دورت ریختند

با ادب، با ذکر یا حیدر به دورت ریختند

کوچه کوچه فضه و قنبر به دورت ریختند

خوب شد این جا همه بیدار و شیعه مذهب اند

گریه کن های مصیبت های عمه زینب اند

دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم

محتضر؛خسته؛از این بی کسی ایامم

ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد

چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم

از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟

شده تسکین به همین نامه کمی آلامم

چقدر خوب شد اینجا سروکارم افتاد

میهمان قم و این سلسلۀ خوش نامم

چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من

فکر آوارگی زینبُ شهر شامم

جز سلام،از همه یک بی ادبی نشنیدم

سر بازار ندادست کسی دشنامم

داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم

دست بسته سر هر کوچه تماشا نشدم

عزتم را نشکستند خیالت راحت

غیرتم را نشکستند خیالت راحت

پر خاکی ننشسته به روی چادر من

حرمتم را نشکستند خیالت راحت

مثل کوفه وسط خطبۀ من کف نزدند

صحبتم را نشکستند خیالت راحت

دست بر سینه مودب همه ره وا کردند

شوکتم را نشکستند خیالت راحت

با لگد باز نکردند در بیت النور

خلوتم را نشکستند خیالت راحت

قم کجا شام کجا غربت سادات کجا

سر بر نیزه و دروازۀ ساعات کجا 

روضه بخونم  بدن خواهر امام رضا رو تشییع کردن  همۀ قم ، اطراف همه اومده بودن، همه لباس عزا پوشیدن ، همه اومدن برا تشییع جنازه  گفتن دختر امام  خواهر امام  عمۀ امام  یا امام رضا  گفتن ما یه کاری می کنیم تو تاریخ بمونه  هر کی به ایام شهادت حضرت معصومه رسید بگه خدا خیر بده مردم قم رو   عجب آبرو داریی کردن  انقده برا تشییعش گل آورده بودن  بعضیا گفتن تا پای مرکبی که بدن رو میآورد گل ریخته بودن  سادات همه گریبان پاره کردن  آوردن بی بی رو در میان خانه  حالا گفتن کی باید این بدن رو دفن کنه  سادت به همدیگه نگاه می کردن  یه وقت دیدن دو سوار از دور آمدن ، نقاب زده ، صبر کنید این بدن باید توسط ما دفن بشه  بدن رو با احترام وارد خاک کردن  بعدها گفتن شاید امام رضا و جوادالائمه بودن  آری بدن مطهر بی بی رو موقع دفن هم نذاشتن کسی ببینه  یا الله چه احترامی چه شوکتی ، چه شکوهی ، چه آبرو داری کردن  برعکس زینبُ آوردن شام  اولاً از کجا واردش کردن ؟ پیغام دادن بدترین نقطۀ شام کجاست ؟ اونجا هم یهودیا هستن هم اراذل اوباش هست اونجا محل گذره  آی  دختر علی رو آوردن دروازۀ ساعات  نمی دونید مردم چه کار کردن  یه مشت خیره سر  یه مشت خیره چشم  یه مشت بی حیا  یه مشت اراذل  دور محمل زینبُ گرفتن  انقده امام سجاد گریه کرد  گفت کاش مادرم منو به دنیا نیاورده بود  حسین  یه جمله دیگه بگم و عرض ادب کنیم ؛ یا الله  فرمود ما رو مثه غلامان ترکُ و روم وارد کردن  زن و بچه رو از محمل پیاده کردن  دستاشونو بستن  این زن و بچه رو جلو میدواندن  تازیانه دارا از پشت سر  همین طوری وارد محلس یزید شدیم  حسین

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 495 زمان : نظرات (0)

بدون ماه قدم می زنم سحر ها را
گرفته اند از این آسمان قمرها را

چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را

نگاه کن سرِ پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این پیر زن پسر ها را

چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را

نشسته است سر راه ، روضه می خواند
که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را

ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکلِ سرها را

کنار آب دو تا دست بر رویِ یک دست
رسانده است به ما خانم، این خبرها را

بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو!
ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو!

ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه یِ مولا که انتخاب شدی

به خانۀ ولی اللهِ اعظم آمدی و
دلیلِ عزّت قومِ بنی کِلاب شدی

به جایِ اینکه شوی مدّعیِ همسری اش
کنیزِ حلقه به گوشِ ابوتراب شدی

تنورِ خانه یِ حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخشِ دستار ، انتخاب شدی

چهار تا پسر آورده ای برای علی
که جایِ فاطمه، ام البنین خطاب شدی

اگر چه ضربِ غلافی به بازویت نگرفت
میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت...

تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به چادرِ عربیِ تو خار ، گیر نکرد

تو را که فرق علی دیده ای و خونِ حسن
به غیر کرب وبلا هیچ چیز پیر نکرد

به احترامِ همان تکّه بوریا دیگر
زمینِ خانه ی تو نیّتِ حصیر نکرد

از آن زمان که شنیدی خزانِ گلها را
هوایِ کوی تو باغِ دل پذیر نکرد

چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی
که دستِ دشمنِ دون، رحم بر صغیر نکرد


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1943 زمان : نظرات (0)

باغِ گُل یاس سلامٌ علیک

مادرِ عباس سلامٌ علیک

 ای همه از خود سفرت تا حسین

 میدونی اِذن دخول حرم اُم البنین چیه؟ میدونی چی باید بگی وارد بشی؟

ای همه از خود سفرت تا حسین

اِذن دخول حرمت یا حسین

 سایه‌نشینِ حرمِ آفتاب

غرق شده در کرمِ آفتاب

 فاطمه‌ی دوم حیدر شدی

مادر یک ماه و سه اختر شدی

 طوبی، طوبی لَکَ زین احترام

دختر زهرا به تو گوید سلام

 قدر تو گوی شرف از ناس بُرد

ارث ادب را ز تو عباس بُرد

 جز تو که بر شیر خدا شیر زاد؟

جز تو که بر شیر علی شیر داد؟

 کی میتونه عباس به دنیا بیاره؟ کی میتونه صلابت و اُبهت و محبت و معرفت رو همه ی جهات رو توی یک وجود جمع کنه؟ کی می تونه؟فقط کار،کارِ اُم البنین ِ و بس...وقتی بچه اش رو داد دست امیرالمؤمنین،فقط تو چشمای علی نگاه می کرد،اولین پسر اُم البنینِ،اولین بچه ی علیِ،تصور کن خونه ای که داغ دیده،ماتم دیده،خونه ای که درِ سوخته دیده، خونه ای که ماتم بی مادری کشیده،از همه بالاتر،اولین اتفاق خوشایند،اولین خبر خوب برا بچه ها اینه،خدا بهشون برادر داده،دیدن بابا بغلش کرد، اول از همه بندای قنداقه رو باز کرد، دیدن دارن دستای این بچه رو در میاره، هی به بازوهاش نگاه کرد،هی بوسه زد،هی گریه کرد،کی دلش میاد اینارو جدا کنه،شادی مبدل به عزا و روضه شد....

جز تو که در کرب و بلای حسین

چار پسر کرده فدای حسین؟

 نه یه شهید،نه دو شهید،مادر چهار شهیدِ...

 چار پسر دادی و زین افتخار

شد حرم چار امامت مزار

پاسخ آن وفا و احساس تو

فاطمه شد مادرِ عباس تو

چار پسر داشتی ای جان پاک

رفت غریبانه تنت زیر خاک

 معمولاً اگر یه مادری از دنیا برِ،اگه تشییع جنازه اش خلوت باشه،میگن:پسر نداشته،پسر ِ که ارتباط عمومیِ،دوست،فامیل میان،وقتی می بینند تشییع جنازه شلوغِ،میگن:برا پسرش اومد سر سلامتی بگن....میخوام بگم:فردا میخوان بدن این مادر رو زیر خاک کنند،ای کاش یکی از پسراش زنده بود،ای کاش لااقل یکی از بچه هاش زیر تابوت رو می گرفتند

 دیده ی اوتاد برایت گریست

حضرت سجاد برایت گریست

 نیست عجب اینکه به ترفیع تو

فاطمه آید پی تشییع تو

 باز هم ای ماه شهادت فروز

مراسم دفن تو می‌بود روز

 باز جای شکرش باقیِ،اگه پسرات نبودن،لااقل تو روز بدنت رو برداشتن،بی بی جان!جای شکرش باقیِ...

 بر دَرِ بیت تو شرارت نشد

بر گُل روی تو جسارت نشد

ضربه به بازوت نزد هیچکس

لگد به پهلوت نزد هیچکس

اما زهرا بین در و دیوار قرار گرفت،فاطمه رو توی کوچه ها زدن،مادر مارو تنهایی،نه یک نفر،نه دو نفر..بی بی جان!کسی به شما جسارت نکرد،ولی مادر مارو جلو چشم علی زدن...سیلی زدن...تازیانه زدن...وای....چند تا صحنه تو تاریخ بوجود اومد،باورش سخت بود،توی همه ی تاریخ اگه ورق بزنی خصوصاً تو حادثه ی کربلا،همه با تحیُّر و تعجب از این صحنه ها نقل می کنند...دیدی وقتی خبری بهت میرسه،با تعجب برخورد می کنی،میگی:دروغِ،این حرفا نیست...اما خبر حقیقتِ، من سه چهارتاش رو بگم:یکی از اون صحنه هایی که ابی عبدالله نتونست باور کنه،نوشتن:" فنظر الیه نظراً مُتحیرا " اونجایی بود که رسید بالا سر علی اکبرش،دید یه بدن تیکه تیکه داره دست و پا میزنه،دید این بچه پاهاش رو داره رو زمین میکشه،هر کاری کرد باور کنه این جوون خودشِ،اگه علی اکبر منی،پاشو بابا!...پاشو یه بار دیگه برام اذون بگو بابا...حسین....یه جای دیگه رو برات بگم،برا سکینه اتفاق افتاد،نتونست باور کنه،اومد تو گودال،دید عمه اش یه بدن رو بغل کردِ،عمه این بدن کیه داره می بوسی؟ تا گفت:این بدن بابات حسینِ،این بچه یه خوردرفت عقب،اگه بابامِ،چرا لباس تنش نیست؟چرا سر نداره؟کی رگاش رو پاره کرده؟بگو:حسین....دو تا از کربلا گفتم یکی تا از شام بگم،دوتا کربلا رو میتونی تحمل کنی،اما شام رو نمیدونم،یه صحنه ای که زینب دید و نتونست باور کنه،اونجایی که دید دارن با چوب خیزران میزنن به لب و دندان برادر...، کی دلش میاد؟باور نمیکنم جلو چشم زینب،با چوب خیزران بزنن،حسین....صحنه ی آخر مالِ امشبِ،وقتی بشیر اومد مدینه، یکی یکی روضه خوند،همه حرفاش رو که زد،همه روضه هارو خوند،برا اُم البنین روضه خوند،چی گفت؟گفت: اُم البنین شیرت حلالِ پسرت..یه حرفی زد بشیر که این مادر باورش نشد،کشیدش کنار،گفت: لابه لای حرفات یه جمله ای گفتی،دوباره بگو، چی گفتم؟ گفتی به سر بچه ام عمود زدن،آیا این حرف درستِ؟ گفت:آره درستِ..گفت:باور نمیکنم،کسی که جرأت نمی کرد به سر عباس من عمود بزنه..گفت باور کن،میخوای بگم چرا؟ قبل از اینکه عمود بزنن،اول دستاش رو جدا کردن،بعد تیر به چشمش زدن،سرش رو خم کرد، با دوتا زانوهاش تیررو در بیاره، کلاه خود از سرش افتاد.. نانجیب اومد با دو تا دستش عمود....بگو:حسین....

  

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3939 زمان : نظرات (0)

این آخر عمری دلم باور ندارد

هفت آسمان من یکی اَختر ندارد

 اصلاً وجود این مادر به خاطر این چهارتا پسرِ،وقتی چهارتا پسرش رو از دست داد دیگه بهانه ای برای زندگی نداشت،یه یک ساله و نیمی بهانه داشت، اونم زینب بود،می رفت برای زینب آب وضو می آورد، کمک زینب بود، وقتی زینب هم رفت،گفت:خدا من دیگه برا چی زنده بمونم؟

دیروز من را باغ هجده لاله‌ای بود

امروز باغم هیچ برگ و بر ندارد

 دلم خوش بود پسر بزرگ می کنم عصای پیریم باشه،"دیدی مادرا اینجور حرف می زنن؟ مادری که داغ جوون ببینه دیدی چه جوری زبون می گیره؟" دلم خوش بود ثمره ی زندگیم جلوم راه بره،قد و بالاش رو ببینم...

 ای کاش دستی که بهارم را خزان کرد

یک لحظه سر از خاک ذلّت برندارد

من که نمردم چشم‌هایم تا قیامت

گریان آن لب تشنه که مادر ندارد

  دیگه کسی نگه حسین مادر نداره....

گهوارۀ غارت زده، آغوشِ خالی

یعنی ربابی که علی اصغر ندارد

 آخر که گفته خنده می‌باشد جوابِ

اندوه شاهی که دگر لشگر ندارد

 ای نامسلمانان سرِ بر نیزه رفته

بردن کنار محمل خواهر ندارد

 آی حسین.....

 گفتند از صد سرو در خاک آرمیده

از سرو من کس قبر کوچکتر ندارد

گفتند عمودی ابروانش را دریده

این روضه را اصلاً دلم باور ندارد

 مادرای شهید به من اجازه بدند روضه بخونم،آخه امشب شب مادر چهارتا شهیده،یه مادر شهید ببینی احترام می کنی،میگن مادر دو تا شهیدِ بیشتر احترام میکنی،مادر چهار تا شهید "الله اکبر"...مادرای شهیدِ ما به اُم البنین اقتدا کردن شدن مادر شهید...مواضعی که مادرای شهدا به اُم البنین اقتدا کردن،درود خدا بر شما...

موضع اول:موضعی ایست که مادر میخواد ثمره ی وجودش رو فدا کنه،مادرا می فهمن،بچه ای که با شیره ی جونت،با همه ی وجودت بزرگ کنی،آدم یه خار تو دست بچه اش بره خودش رو میزنه،اما روز اول به همه ی عالم نشون داد این بچه واسه چی به دنیا اومده،دیدن هی قنداقه رو دور سر حسین می چرخونه،هی میگه همه زندگیم فدای حسین،همه بچه هام فدای حسین...

موضع دوم:اشتیاقِ به شهادت،تشویقِ به شهادت،آی مادرای شهید! یادتونِ بچه هاتون می اومدن خداحافظی چی می گفتید؟ با اشتیاقی ثمره ی وجودت رو می فرستادی؟ اُم البنینِ،وقتی داشت کاروان از مدینه می رفت،دست عباسش رو گرفت،دست بچه هاش رو گرفت،گفت:دارید از مدینه میرید،با حسین دارید میرید،یه قول مردونه به من بدید،مبادا بی حسین برگردید،مبادا شما زنده باشید یه مو از سر این آقا کم بشه،مبادا شما زنده باشید ازگل نازک تر به این آقا بگن،باید خودتون رو براش فدا کنید...

 اما موضع سوم روضه ی من تمومِ:چه صبری،چه طاقتی داشت این مادر،یه بار سراغ بچه هاش رو نگرفت،کجایید مادرای شهید؟ همچین که خبر شهادت بچه ات رو آوردن، اومدی جنازش رو دیدی،اما خم به ابرو نیاوردی،اولین جمله ای که گفتی،گفتی:فدای لبِ تشنه ات حسین، اولین جمله ای که گفتی،گفتی: "صل الله علیک یا مظلوم" همه چیزِ من فدای راه حسین،اما من میخوام یه جمله بگم،میخوام بگم: مادرای شهید! شما جنازه ی بچه هاتون رو دیدید،اما اُم البنین جنازه ی بچه اش رو ندیده،هنوز مادرایی هستن هنوز یه تیکه استخون از بچه شون ندیدن،هنوز منتظرن،هنوز مادرایی هستند خبر از جگر گوششون نیاوردن... اما برا اُم البنین خبر آوردن، اُم البنین! خوب شد کربلا نبودی،ندیدی به سر بچه ات چی آوردن،میخوام بگم اُم البنین! تو که مدینه بودی،تعجبی نداره بدن عباس رو ندیدی،این همه راه از مدینه تا کربلاست،اُم البنین! زینب هم بدن عباس رو ندید،زینبی که از قتلگاه تا علقمه راهی نبوده،چرا؟ آخه کسی نمیتونه این بدن رو ببینه،آخه این بدن،بدن معمولی نبوده،بابا زینب بدنِ "اِرباً اِربا" دیده،زینب بدن تیکه تیکه شده دیده،زینب بدن بچه هاش رو دیده،چی داری میگی؟ زینب بدنِ توی گودال رو دیده،اما بدن عباس فرق داره،میخوام بگم:یا اُم البنین! فقط تو کربلا یه نفر بدن عباست رو دید،یه نفر بدن بچه ات رو دید، تا نگاش به بدن افتاد،دیدن یه دست به کمرش گرفت،حسین.....

 یه نفر میتونه ببینه اونم کوهِ صبرِ،اونم حسینِ،کسی که داغ زیاد دیده،اما همین که نگاش افتاد به بدن اباالفضل، دستش رو گذاشت رو سرش،یه دست گذاشت به کمرش، همه بگید:حسین.... فرج امام زمان:حسین.... شفای مریضا:حسین....

 

تعداد صفحات : 9

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 17
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 201
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 1,812
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 1,812
  • بازدید ماه : 104,355
  • بازدید سال : 1,146,496
  • بازدید کلی : 19,652,324