loading...

آئین مستان

متن روضه طفلان حضرت زینب , متن روضه شب چهارم محرم , روضه طفلان حضرت زینب , شب چهارم محرم , طفلان حضرت زینب شب چهارم محرم , طفلان حضرت زینب , متن روضه طفلان زینب

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 747 زمان : نظرات (0)

سید مجید بنی فاطمه

 

ما را کشاندند به میخانه ی حسین

تا مستمان کنند ز پیمانه ی حسین

پروا نکن از آتش دوزخ، حسین هست

آتش حرام گشته به پروانه ی حسین

حسین..حسین..

دست تو سر پرستی ما را سپردند

ما را  گذاشتند در خانه ی حسین..

حب الحسین اَجُنَّنی ای عاقلان شهر

 یعنی شدیم ما همه دیوانه ی حسین..

باب الحسین ذکر شریف رقیه است

سوگند می خوریم به دردانه ی حسین..

جان همان سه ساله  مرا کربلا ببر

با بچه های هیئت ریحانه الحسین...

*کیه این حسین؟که از آدم تا خاتم همه باید برا گریه کنن اولیا و انبیا..جور دیگه هم می تونستن بیارن آدم چند سال گریه کرد؟چرا بخشیده نشد؟مگه چیزی غیر خدا صدا زده؟آدم  ابوالبشر مگه کسی غیر خدا رو صدا زده پس چرا بخشیده نشدی؟باید یه کسی دیگه بیاد خیلی آبرو دار تر باشه تو خلقت که  به واسطه او درس داد اول خلقتروضه خون ابی عبدالله بیا من برات بنویسم با مدرک بهت می گم. اول روضه خون خود خداستچرا؟تا اومد دید آدم گریه می کنه، آدم می خوای یه رمزی رو یادت بدم خدا توبتو قبول کنه؟گفت چرا نمی خوام جبرائیل چند هزار ساله دارم گریه میکنمگفت خدا رو به پنج نورمقدس قسم بدهشروع کرد براش گفتن،آدم منتظرهیا حمید و بحق محمد، رنگ آدم پرید، یا عالی بحق علی، یا فاطر و بحق فاطمه، دستاش شروع کرد به لرزیدن، یا محسن و بحق الحسن، یه مرتبه صدا زد: یا قدیم الاحسان بحق الحسین، تا گفت یا قدیم الاحسان بحق الحسین آدم گفت دست نگه دار، اسم این چندتا رو آوردی قلبم لرزید اما این آخریه کیه؟ این حسین کیه که اسمشو آوردی غم های عالم رو دلم اومد، صدا زد آدم پس بذار روضشو برات بگم: این نوه پیغمبر آخرالزمانه،این کسیه که مهریه مادرش آب ها و دریا و رودهای عالمه اما یه روزی با زن و بچه تو یه سرزمینی میاد به نام کربلا بین دو نهر آب، جلو چشم خواهرش، با لب تشنه سر از بدنش جدا می کنند...حسین...امشب منم اومدم بخشیده بشم به حق الحسین...ما جز حسین کسی رو نداریم ،پناه همه عالمه حسین... الان یادم افتادا...پناه همه  عالمیان خواهرت پناه ندارد....

ما جز حسین کسی رو نداریم

قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش

 یک دم سپر شوند برای برادرش

 * تا اومدن مودب سرشونو پایین انداختن مادر جان،ما می خوایم بریم میدان فدای داییمون بشیم؛فرمود مادر من هم اینجا هستم شما خودتون برید از دایی تقاضا کنید، شروع کردن زدن به پرده خیمه ابا عبدالله، اجازه می خوایم داییمونو ببینیم، همچین که اومدن این دوتا آقا زاده مودب سرشونو پایین انداختن؛دایی جان.. ما سر خود نیومدیم مادرم منو فرستاده، دایی دست زیر صورت اینا...دایی جان ما نمی تونیم غریبی شما رو ببینیم...ابی عبدالله فرمود نه عزیزان من شما برگردین..برگشتند تا اومدن خانم زینب بلند شد ،چی شد مادر جان؟مادر دلمون شکسته..مگه چی شده ؟مادر رفتیم دایی اجازه نداد ،یه مرتبه گره ی چادرشو محکم زد اومد مقابل ابی عبدالله صدا زد داداش تا حالا رو حرفت حرف نزدم..اما جان مادرمون،تو رو قسم میدم به چادر خاکی مادرمون...فرمود: شاید باباشون راضی نباشهصدا زد عزیز دلم خود عبدالله گفته سفارش کرده گفته هر وقت دیدی کار به جای باریکی کشید من نمی تونم، اما دوتا دسته گلام فدای حسین..همه کسم فدای حسین..آدم بچه بزرگ کنه فدای حسین بده...بابی انت  و امی یا حسین...همچین بیرون زد بچه ها گفتن مادر چی شد؟ گفت: مگه میشه زینب از حسین چیزی بخواد دست رد بهش بزنه؟ گفت مادر بیاید می خوام موهاتونو شونه کنم؛همچین که موهاشونو شونه می کرد می گفت: بچه ها یه روزی تو مدینه مادرم هر روز موهامو شونه می کرد...  مادرم صبح به صبح موهامو شونه می کرد می گفت دخترم،عزیزم ...اما یه روز بین در و دیوار یه کاری کردن دیگه دست مادرم بالا نمی اومد. اگه رفتین میدان می خوام انتقام مادرمو بگیرین...*

قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش

یک دم سپر شوند برای برادرش

این دو ز کودکی فقط آیینه دیده اند

آیینه ای که آه نسازد مکدرش

واحیرتا که این دو جوانان زینبند

یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش

با جان و دل دو پاره جگر فرق می کند

 یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش

یک دستِ گرم اشک گرفتند ز چشمهاش

مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش

چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر

چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش

زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت

تا که خدا نکرده مبادا برادرش...

زینب همان شکوه که ناموس غیرت است

زینب که در مدینه قُرُق بود معبرش

زینب که فاطمه از هر نظر شده

 از بس که رفته این همه  این زن به مادرش..

زینب همان که زینت بابای خویش بود

 در کربلا شدند پسرهاش زیورش

گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات

وقتی گذشته بود آب از سرش

کاروان رسید مدینه، بشیر خبر داره میده یه وقتی دیدن عبدالله جعفر اومده داره می گرده، آیا در این کاروان زنی هم کشته شده؟ همچین که نگاه می کرد رسید به یه محمل دید یه پیرزنی نشسته ،گفت: خانم یه سوال دارم:تو کربلا از زن ها کسی کشته شده؟نه.میشه به من بگید خانومم کجاست؟ من دنبال زینب می گردم. یه نگاه کرد،عبدالله حق داری زینب و نشناسی خانوم جان چرا ایقدر پیر شدی؟چرا ایقدر شکسته شدی؟ خانوم جان ازت گلگی دارم.عبدالله گلگیت چیه؟ خانم شنیدم روز عاشورا هر کسی زمین افتاد تو اومدی براش گریه کردی،شنیدم بالا سر علی اکبر رفتی،همه جا کنار حسین بود اما چرا دوتا بچه هام رو زمین افتادن از خیمه بیرون نزدی؟بالا سر بچه هامون نرفتی؟ صدا زد عبدالله من خواستم بیرون بزنم گفتم مبادا حسین حال منو ببینه؛ببینه چطور برا بچه هام گریه می کنم خجالت بکشه... ببرمت جلوتر !خانم جان !حالا بگو چی شده اینقدر خمیده شدی؟! عبدالله آخه اون چیزی که من دیدم هیچ کی ندیدهمگه تو چی دیدی خانم؟ عبدالله تا حسین از ذوالجناح افتاد، گفتم خودمو برسونم حسین...

او می دوید و ...

بذار زودی بهت بگم

او می کشید و من می کشیدم

او می برید و ....

حسین

روضه طفلان حضرت زینب (س) شب چهارم محرم - ما را کشاندند به میخانه ی حسین - سید مجید بنی فاطمه 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 626
  • آی پی دیروز : 562
  • بازدید امروز : 5,707
  • باردید دیروز : 5,510
  • گوگل امروز : 50
  • گوگل دیروز : 34
  • بازدید هفته : 39,339
  • بازدید ماه : 102,441
  • بازدید سال : 1,144,582
  • بازدید کلی : 19,650,410