بابا بابا بیا به بالین پسر
بابا بابا مرا به پیش خود ببر
بابا من غریبم
میان حجره بی کس و بی تابم
دیده به راه رویت ای مهتابم
تشنه لبم کسی نداده آبم
صیدم و صیاد مرا آزرده
باغ گلم ولی شدم پژمرده
زهر جفا امان من را برده
کاش پدر تو بیائی، رخ به من بنمایی
پرکشم به رهایی، واویلا
مثل تو پدر من، روی خاک سر من
پاره شد جگر من، واویلا
بابا بابا بیا به بالین پسر
بابا بابا مرا به پیش خود ببر
بابا من غریبم
لاله ز خون بر لب من بنشسته
شیشه عمر کوته ام بشکسته
نفس نفس می زنم اما خسته
امان ز نامروتی همسر
صدای خنده اش مرا زد آذر
بیا به بالای سرم با مادر
از کسی خبرم نیست، خواهری به برم نیست
مادری به سرم نیست، واویلا
آه من چه حزینه، هجر شهر مدینه
یاد آتش و سینه، واویلا
بیا و ناله کن بر این احوالم
میان دست و پا زدن می نالم
به یاد آن تشنه لب گودالم
به یاد آن تن به خون غلطانم
به یاد آن پاره تن عریانم
ذکر حسین وای حسین می خوانم
خاک و خون کفنش شد، لاله گون بدنش شد
بوریا به تنش شد، واویلا
خواهری روبه رویش، نیزه بود و گلویش
مشت و پنجه و مویش، واویلا