سقا و علمدار سپاه حسین
امید و پناه خیمه های حسین
دریا دل بی بدیل لشکر عشق
سردار دلاور توی راه حسین
راه افتاده، سمت دریا امیر دلها
مشک و داده،سکینه تو دستای سقا
هی می خونه،مددی یا حضرت زهرا
گرفته راه دریا
امید نا امیدا
تو دستش یک علم با
یه مشک خالی سقا
علمدار ای علمدار....
مشک و پر آب کرد و داره می بره
شمشیر عدو پیکرش و بدره
دستاشو همی مشک و به سینه گرفت
داره تیرها رو به جون و دل می خره
مشک پر اشک،می باره مثه چشای ساقی
بین این مشک قطره آبی نمونده باقی
داغ عباس،رو دل آقا زده چه داغی
پیچیده بوی زهرا
میونه دشت و صحرا
حسین داره می بوسه
دو دست پاک سقا
علمدار ای علمدار....