کربلا عزا گرفته شب آخر حسینه
دیگه فردا دم مغرب روی نی سر حسینه
اگه امشب بشه فردا خیمه ها میره به غارت
میون یه مشت نامحرم خواهرش میره اسارت
میگه زهرا بین گودال یا حسین غریب مادر
با دوازده ضربه از پشت سرشو میبرن آخر
یا حسین غریب مادر
بالا تله زینبیه میره زینبش میبینه
توی گودال روی سینه یکی با چکمه میشینه
میون خنده ی دشمن میبینه با گریه زینب
تن بی سر حسین و له میشه به زیر مرکب
عصر عاشورا آقامون وقتی جون میده تو گودال
دم خیمه دعوا میشه سر گوشواره و خلخال
یا حسین غریب مادر
باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان
دست بسته، مو پریشان مو کنان، مویه کنان
باورت می شد ببینی دختر خورشید را
کوچه کوچه در کنار سایهی نامحرمان
نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی
من که گفتم این همه بالای نی قرآن نخوان
چه عجب طشتی برای این سرت آورده اند
ای سر منزل به منزل ای سر یحیی نشان
تا همین که چشم تو افتاده بر چشمان ما
چشم ما افتاده بر لبهای زیر خیزران
این قدر قرآن مخوان این چوب ها نامحرمند
شب بیا ویرانه هر چه خواستی قرآن بخوان