loading...

آئین مستان

مرجع اشعار و ادعیه مذهبی، مقتل، آموزش و دانلود مداحی

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3748 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1349 زمان : نظرات (0)

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه

السلام علیک یااباعبدالله ....

 فریادِ یا بُنَّی ز عرش خدا رسید

نوحو علی الحسین که ماه عزا رسید

 آره خودتون ناله بزنید من اشاره نمیکنم هرجاهستی خیال کن تنهایی....

 جمعِ مدافعان حرم یادشان بخیر

ماهِ عزایِ تشنه لب کربلا رسید

 گفتیم یا حسین دَرِ توبه باز شد

اسبابِ استجابت برایِ دعا رسید

با این همه گناه مرا می خری حسین

اگه همه مون خودمونو گنه کار بدونیم،خوبِ....

بااین همه گناه میخری مراحسین

این گونه لطف شاه به داد گدا رسید

 بنیانگذار روضۀ تو شخص فاطمه ست

سینه به سینه آمد و خیرش به ما رسید

 ای حسین ای حسین.... آقاجان !

گریه برای غربت تو فیضِ اعظم است

بر نسل ما به لطف شما این عطا رسید

مادر به گریه بر تو مرا شیر داده است

این فیضِ عشق بازی ما از کجا رسید ؟

کام مرا به تربت تو باز کرده اند

از خاکِ زیر پایِ تو طعم شفا رسید

 زهرا به نام ، یک یک ما را صدا زده

تو فكر می كنی،خودت اومدی؟ دونه دونه صدا میزنه...

بر گوش دل ز کرببلا این صدا رسید

 بی اختیار یاد تنت گریه می کنیم

عطر لباس کهنه ای از نینوا رسید

 پیراهنی که خونی و پیچیده در هم است

در طاق عرش بیرق ماه محرم است

 آره والا بیرق عرش چیه ؟ ... پیراهن توست ، مادرت بلند میکنه ، واقعا به هممون میگه اِلَیّ....،ای آقام ای آقام،جایِ همه اونایی که پارسال بودن الان زیر خاکن ، از دنیا رفتن خالیِ .....

 باور نمیکنم ما ، یه سر لشکر ،مقام قرب،مقام بندگی،نَفَس داره،همۀ شهر هیجده هزار نفر برای اون زمان نوشتن ، همه اومدن صبح بیعت کردن ، شب تو کوچه آواره بود ، بیعت کننده ها و باریکلا گوها همه درها روبستن ....

دست دوتا بچه هاشو گرفته،داره تو این کوچه ها حیرون راه میره ، گاهی هم سمت راهِ مکه داره نگاه میکنه ، هی میگه حسین جان!من اشتباه کردم نامه نوشتم برات ، حسین جان!

خودت دیدی ۱۲هزار نامه ضمیمۀ نامه ام کردم ، همشون قول دادن ، اما حسین جان تنها بازاری که شبانه روز داره کار میکنه ، بازار شمشیر فروشها و نیزه فروشهاس ... همه دارن آماده میشن باتو بجنگن .....

 ای کاش کسی روی لبش آه نباشد

با نامۀ او قافله در راه نباشد

 ای کاش که مردی غم بسیار نبیند

از بی کسی اش کوچه به کوچه نَنِشیند

 دیدی چه آمد به سرم این دو سه روزه

خالی شده بود دور و برم این دو سه روزه

 هر در که زدم در به رویم وانشد اصلاً

یک مرد پیِ یاریِ من پانشد اصلاً

 این تن برود زیر لگد پیکر تو نه

صد بار سرم بشکند اما سرتو نه

هرچند كه پاره شده لبهام غمی نیست

در پیش شُریح ان پسرهام غمی نیست

این زخم لب من به فدای لبت آقا

هر دو پسرم نذر سِرِ زینبت آقا

 خاکی شده ام خاک نبینم بدن تو

من سوخته ام تا نرسد سوختن تو

 یا صاحب الزمان آجرک الله،از همین جاسلام بدیم  به آقا ، سلام میرسه ، سلام به اون آقایی که الان  تو راهه ، این زن و بچه دارن باهاش میآن ، طفل شیرخوار ه اش داره میآد،دخترسه ساله اش داره میاد

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 788 زمان : نظرات (0)

السَّلامُ عَلَیْكُمْ یا أهلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ

 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

 خوش به حال هر که گشته مبتلای تو حسین

افضل الاعمال ما گریه برای تو حسین

 با تمام احترامی که به کعبه قائلم

قبلۀ ما می شود کرببلای تو حسین

گر همه عالم بگردانند رو از ما ، چه غم

پشتمان  گرم است بر لطف عطای تو حسین

 آخر کار رفاقت بر غریبان غربت است

با همین نیت شدم من آشنای تو حسین

 طعنه بر عرش خدا شش گوشۀ تو میزند

ریخته پای تو هستش را خدای تو حسین

 هر شب ای آقا صدای یا بنیّ میرسد

تا اذان صبح از صحن و سرای تو حسین

 مادرت امشب میاد زیارتت ... شب اول روضه ت آقاجان ... یا اباعبدالله ... به چشمان ما برکت بده ... به نفس ما برکت بده ... به سینۀ ما سوز بده ...به ما قوّت بده برات بمیریم آقاجان ... ای حسین ... میگم آقاجان حالا که ما رو رسوندی به شب اول محرم ، میشه منم بیام تو کاروانت ؟ ... میشه منم با خودت کربلا ببری .... من یه ساله منتظرم یه همچین شبی برسه ... هی نگران بودم نکنه زیر خاک برم ... نگران بودم نکنه شیطون منو جای دیگه ببره ... حسین ....

  هر شب ای آقا صدای یا بنیّ میرسد

تا اذان صبح از صحن و سرای تو حسین

هیچ کس در تنگی جا بدتر از تو جان نداد...

نیزه ها بستند راه دست و پای تو حسین ...

مادرت را فضه با هر زحمتی بیرون کشید

هیچ کس اما نشد مشکل گشای تو حسین

 امام زمان ببخشن ....

 بشکند پای کسی که بر لبانت پا گذاشت

بعد از آن بالا نمی آمد صدای تو حسین ...

 خواهرت را با کتک دارند بیرون می کنند

آمده تا جان دهد گودال جای تو حسین

 گیسوانی را که زهرا با وضو شانه زده

مانده در دست عدوی بی حیای تو حسین ...

 حسین .....

دو سه روز است بی کس و کارم

مثل ابر بهار می‌بارم

جان تو مضطر و گرفتار

با تو آقا نگفته‌ها دارم

 رد اشکم به خاک جا انداخت

کوچه گردی مرا ز پا انداخت

 

به نماز من اقتدا نشده

آشنا با من آشنا نشده

در یک خانه روم وا نشده

چه کنم که غمم دوا نشده

 بوی شب می‌دهد سحرهایم

خبری نیست از پسرهایم

 کوفیان خویش را به خواب زدند

پشت من بی حد و حساب زدند

دستهای مرا طناب زدند

به لب خشک من که آب زدند

 ناگهان جسم ناتوانم سوخت

یادت افتادم دهانم سوخت

 دختر من فدای دختر تو

مادرم خاک پای مادر تو

پسرانم گدای اکبر تو

هستم آقا به فکر خواهر تو

 کوفه چشمش اصالتاً تنگ است

کوچه هایش برای زن تنگ است

 

نگرانم که دردسر بشود

به خیام تو حمله ور بشوند

صاحب چند کیسه زر بشوند

دختران تو در به در بشوند

 ببرند از خیام معجر را

ریز ریز کنند اکبر را ...

 بین خرجین سر تو را ببرند

گرگ ها پیکر تو را ببرند

چادر خواهر تو را ببرند

با لگد دختر تو را ببرند ...

 قافله که حرکت کرد از کربلا ، دختران سیدالشهدا (ع) (خوب سرها هم همراه قافله می آوردند) میدید همه دختر بچه ها می گفتن این سر بابای منه ... این سر اکبر ... این سر عباس ... این سر قاسم ابن الحسن ... اما دختر مسلم یه گوشه ای کز کرده بود ... بابام کشته شده ... سر و بدنش کجاست .... همچین که رسیدن دروازۀ کوفه ، دیدن دختر مسلم دوان دوان آمد ... صدا زدن خانم جان سر بابام رو ببین بالای دروازه ... به بچه ها خبر داد بیاید تماشا کنید ، سر بابام آویزۀ دروازه ست ....

حسین ....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2995 زمان : نظرات (0)

پدرم کرد دعا پیر غلامت بشوم

یا جوان مرگ شهیدِ سر راهت بشوم

 مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز

من مادرم هرچی خواست از مادرت گرفت ... تا حالا روشُ زمین نزده

 مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز

تا نفس هست فقط خرج عزایت بشوم

 حسین ...

خدا عشق تو رو ازم نگیره

حسین ...

آقا مادرم برات بمیره

کیمیایی ست عجب روضۀ جانسوزِ حسین

مددی صاحب عزا تعزیه دارت بشوم

 آقا جان ،بالاخره رسیدم به محرم ... تو ، تو ما چی دیدی اینقدر قابلم بدونی؟ ... شنیده بودم بدرد نخورا رو میخری، نه انقدر ... تو هی آبرو دادی ،من هی آبرو بردم ... تازه چه پرورام کربلام میخوام ... ببین شب اولی اومدم باهات حرفامو بزنم... من اربعین نمونم آقا ... کارم که امشب دست مادرته یه صدقه به ما میرسه ...

 کاش میشد که تقدیر عوض گردد تا

ظهر عاشور سیاهیِ سپاهت بشوم

 بچه ها من شب اول محرم ها یه حرفی زدم همیشه ، الانم میگم ،پا به پا بچه هات دلشوره میگیرم ... از وقتی شنیدیم خواهرت نخوابید منم نمی خوابم ... چند روز به محرم روزگارمُ بیا ببین ... نه من اینطورم ، مادرمم جلوتر از منه ... نه ما اینطوریم بچه هامون از ما جلوترند ... چه خبره ؟ میگه محرمه .... الهی بمیرم برا خواهرت ، این چند روز چشم رو هم نگذاشت. مثل دیروز امروز میدونم هی صدا میزد علی اکبر به بابات بگو بیاد ،می اومد میگفت جانِ خواهرم یه حرفه دیگه میزد پریشونی را دید تو صورتش آخر اومد گفت چی زینب هی صدام میکنی ؟...می گفت بیا برگردیم ... دلم شور میزنه به دلم افتاده قراره از دستت بدم ... دلم برا مادرم تنگ شده ...

 رخصت خیمۀ خود را بده تا مثلِ زُهیر

 کدوم زُهیر؟... از مکه که راه افتادند نگاه می کرد هر طرفی که آقای ما میرفت این راهش رو اون طرفی می کرد . زنش اومد گفت زُهیریه سوار داره میاد ،اومد دم در خیمه نگاه کرد دید آقا ،علی اکبر رو فرستاده ؛ سلام زُهیر بابام سلامت رسوند میگه بیا .... خب یه بارم پیِ ما بفرست ... خب آدم دلش میخواد آقاش صداش بزنه ...  تو صدا نزدی ببینی چه اوضاعیِ اگر صدام کنی جلو مردم میگم آقامه ...زُهیر درجا جوابشُ گفت ،سلاممُ به بابات برسون بگو راه ما از تو سواست ،یهو زنه اومد تو حرفش ،گفت داری ردش میکنی ؟.. گفت آره، گفت بخدا بچه هامو بر می دارم میرم ... گفت زن ،این حرفها مردونه است برو بیرون .... بخدا یه لحظه نمی مونم پسر زهرا پی ات فرستاده .... اوضاع بهم ریخته است .الانه زنه بره، گفت باشه الان میرم بیا .... بخونید تاریخُ ... نزدیکایِ خیمۀ سید الشهداء رسید صحابه روشونُ برگردوندن اما خبر به آقا دادند بلند شد تمام قد وایستاد خوش اومدی زُهیر ... کسی نمی دونه بین این دو نفر چه گذشت اما اومد بیرون دیدند مثل مجنونها راه میره .. چته زُهیر ؟... الان میام ... آقام یار نداره ... اومد تو خیمه ،گفت زن این عهدنامه مون ،این مالم، الان مگه نمیخواستی بری بسم الله من آقامو پیدا کردم ... امشب بگو من آقامو پیدا کردم ...کاش ماجرای زُهیر همینجا تموم میشد. میخوام روضه رو ببرم مدینه اما تا این را نگم تو دلم میمونه ،یه وقت آقام نگام کنه اینطوری میشی ،عصر عاشورا یا فرداش زن زُهیر غلامَ رو صداش زد گفت یاالله این کفن ، همین الان میری آقات افتاده رو زمین ، زُهیرسرشناسه برو کفنش کن ، خاکش کن بیا .... یه خورده ای گذشت غلامِ اومد سر و صورت داغون زنِ گفت چی شده چیه کی زدت گفت خانم خودم زدم چی شده چرا کفن را آوردی گفت رفتم دیدیم آقام رو زمینِ ... اما نگاه کردم آقایِ عالم بدون کفن تازه زُهیر پیراهن به تنش بود ... دیدم پیراهنشُ بردند آی ... عریان رو زمین ... حسین ....

 دست تو مرحم زخم همه سرورها

از کرماتِ تو گویند سر منبرها

 بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا

که کنیزان تو هستند همه دخترها

 میخوام شب اول کار ده شبُ کنی امشب یه خورده خلوتِ بگو تو خلوتی اومدم بساط بچتُ گرم کردم ... یه جوری تو روضه بشین اینجا دنیاست داره فیلمتُ میگیره، فردا قیامت شما به ما یاد دادی بشینید لحظهامون را میگذارند بی بی هم تشریف دارند ی جوری بشین بگو بی بی اون منم ببین جوونیهام چکار میکردم میخوام صدا زهرات مدینه برسه

بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا

که کنیزان تو هستند همه دخترها

 نه فقط ام ابیها به شما باید گفت

مادر خلقِ خدا مادرم پیغمبر

 غلط کرد زده .... زنِ تنها گیر آوردی ای نامرد ... حالا زدی جلو پسر مادرُ نمی زنن ... بیست سالش نشد موهاش سفید شد ... دیگه قدش راست نشد ... همه عالم می دونند دختر باباییِ یعنی پسر مادریِعمداً مقابلِ پسرِ ارشدت زدن ...من یه دونه دیگش را بگم ببینم روضه کجا میره  ،یه خانم الان پا برهنه تو کربلا به سینه می کوبه ... چی میگه ؟ غریبِ مادر ...

همچو ارباب سرم را به کفِ پات نهم

 اومد تو حجره دید هر کی صورت یه جا گذشته ، امام حسن صورت رو صورت ، حضرت زینب صورت رو سینه ، یه نگاه این ور اون ور کرد دوید اومد پایین پا ... این پارچه را زد کنار صورتش را گذاشت کفِ پایِ مادر ... هی صدا میزد یا اماه اماه .... دید صدا نمی آد ... هی نگاه می کرد ببینه چشماش باز میشه یا نه ... صدا نیومد بغضش ترکید ، مادر تا حالا نشده بود حسین صدات بزنه جوابشُ ندی روضۀ من اینجاست ، من میگم کاش این ماجرا همینجا تموم میشد ، اینجا مادر جواب نداد کربلا هلال میگه دیدم صداش میاد سپرشُ آب کرد اومد دم گودال داره بیرون میاد هلال کجا میری آب میبرم براش ... یه لبخندی زد ، دیر اومدی الان سیرابش کردم ... گفتم تو که کارتُ کردی چرا دست و پات میلرزه ... هلال داشتم میبرید  صدایی شنیدم بنیَ ...بنیَ ... قتلوک ... ذبحوک ... حسین ...

 کربلا دریایی از خون آمده

شمر از گودال بیرون آمده

 میخوام یه جوری امشب کار همه را انجام بدی با این ذکرت ، گرفتارا ، حاجت دارا ، یه جوری آقاتُ صدا بزنی گیر همه با این ذکرت باز بشه بریم کربلا ...

 حسین ...

دلم یه کربلا میخواد ...

حسین ...

یه گنبد طلا میخواد ...

حسین ...

دلم امام رضا میخواد ...

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 283 زمان : نظرات (0)

محرم اومد و بارون گرفت و
همه جا پخش شد آوازه ی تو
واست فرقی نداره خوب یا بد
فدای لطف بی اندازه ی تو
ممنونتم راهم دادی....
همین که اشک می ریزم به یادت
عزیز چهارده معصوم میشم
بدون تو به هم می ریزم اما
صدات که میزنم آروم میشم
میدونم که فراموشم نکردی
می گیرم کربلامو آخر از تو
منو زهرا به دست تو سپرده
خودمونیم آقا! کی بهتر از تو
یجوری دوستت دارم که می خوام
اگه نباشی تو، دنیا نباشه
بعیده واسه ی بی سرپناها
تو کشتیِ نجاتت جا نباشه
حسین....
حرفت دلتون رو بزنم؟...
من نوکرتم...
 
هر چی دارم از صدقه سرِ تو
اگر شدم یه عمرِ نوکر تو
پشت سرم دعای مادرِ تو

 هی بگیم: الحمدالله...هنوز زن و بچه ات رو داری،الحمدالله" هنوز سایه ات بالا سر زن و بچه ات هست...

هر بلایی سرم آمد به فدای سرِ تو
به فدای پر قنداق علی اصغرِ تو
می زنم دست روی دست چه کاری کردم
با چه رویی بشوم رو به رو با مادرِ تو
حاضرم بر سر بازار به خیرات روم
ننشیند پر خاکی به سر خواهرِ تو
بر سر من ، همه تفریح کنان سنگ زدند
وای بر صورت چون برگ گُل دخترِ تو
از همین جا همه تقسیم غنائم کردند
در کمینند به تاراج برند لشگرِ تو
ترسم این است که گرفتار شوی در گودال
می شود با نوکِ نیزه زیر و رو پیکرِ تو
هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد
بازتر می شود این پارگی حنجرِ تو
حسین....حسین جانم،حسین.....

 

  

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 380 زمان : نظرات (0)

خسته و بی یار در دل غمها

در شب غربت بین آدمها

با لب تشنه با دلی پر خون

در دل کوفه بی کس و تنها

کوفه نیا حسین جان ، اینجا همه بی غیرتن

آقا دروغ میگن که همه در انتظارتن

یکی تو دستاش خیزرون ، یکی دیگه تیر و کمون

نعلای تازه میزنن آقا به پای اسباشون

کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره

 کوفی بی مروت شرم و حیا نداره

مسلمت اینجا گشته آواره

درد دل گویم با لب پاره

کوفه یک مرد بی حیا داره

دخترش را داد قول گوشواره

کوفه نیا حسین جان ، گره به معجرا بزن

اهل و عیالتو نیار ، کوفه نمیشه جای زن

آقا نیار زینبتو ، آقا نیار دخترتو

این کوفیان کشیده اند ، نقشه برای سر تو

یکی تو دستاش خیزرون ، یکی دیگه تیر و کمون

نعلای تازه میزنن آقا به پای اسباشون

کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره

 کوفی بی مروت شرم و حیا نداره

  

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 331 زمان : نظرات (0)

ای مشعل محفل الستم

وی گشته علَم، به روی دستم

خون گلویت نمی‌گذارد

تا بُعد زمان دهد شکستم

ای خندۀ فتح، بر لب تو

خون تو، قوام مکتب تو

شش ماهۀ من اگر چه فردی

تو مرد شهادت و نبردی

سرباز همیشه فاتح من

لبخند بزن که فتح کردی

تا داد تـو بر فلک رسانم

خون تو به آسمان فشانم

از خون گلو، کنم نگارت

تا خود ببرم، حضور یارت

هم، دوش من است قتلگاهت

هم، سینه من بوَد مزارت

قلب پدر است، حائر تو

زوّار مننــد، زائـر تـو

همه سوال می کردن از امام سجاد علیه السلام...بچه ی منو کجا دفن کردی؟بابای من کجاست ؟ عموم کجاست ؟قاسم کجاست ؟ علی اکبر کجاست ؟رباب سوال کرد آقا جان! بچه ی منو کجا دفن کردی ؟ فرمود: رو سینه ی بابام خوابوندیمش ...

بر آب وضوت، خون فشاندی

بر دوش پدر نماز خواندی

پیغام مرا ز حلق خونین

بر گوش جهانیان رساندی

مظلوم‌ترین شهید بابا

لبخند بزن امید بابا

ای کوثر مصحف شهادت

لبخند تو بهترین عبادت

حیف است که کشته‌ات بخوانم

امروز، تو یافتی ولادت

هر چند که شد صدات خاموش

خون تـو نمـی‌شود فـراموش

هفتاد بهشت را، دری تو

هفتاد فرشته را، پری تو

هفتاد ذبیح را، تو شاهد

هفتاد سپهر اختری تو

خون گلویت، مرا وضو داد

حتی به شهادت آبرو داد

از خون گلو، خضاب کردی

خون، بر جگر رباب، کردی

در عین سکوت، آب‌ها را

از العطشت، کباب کردی

زخـم گلـویـت سـزد بـخندد

چون دوست تو را چنین پسندد

دریای نخورده آب، اصغر !

خجلت زده‌ات رباب، اصغر !

از تیر سه شعبه آب خوردی

سیراب شدی، بخواب اصغر!

کشتنـد ز داغ تو، مرا هم

گشتیم شهید هر دو با هم

معراج تو از تو تا حسین است

در خون تو نقشِ «یا حسین» است

تنها تو شوی به دست من دفن

تشییع تو نیز با حسین است

آن روز که روز حشر کبراست

قنداقه تو به دست زهراست

قربان صورتش....

طفلی که شکل فاطمه بوده است سیرتش

حالا  سیرت این بچه چه طور شبیه فاطمه است ؟ وقت گفت هل من ناصر ینصرنی ...ناله از خیمه ها بلند شد .حسین برگشت به خیمه ،خواهر مگر نگفتم داد نزنید ؟ فرمود آقاجان! تا گفتی: من بی یارم این بچه غلت زد، خودش رو از روی گهواره زمین انداخت .بابا منم ببر...من نمردم هنوز...هنوز یه علی تو بساطت داری ...من علی اصغرتم ...شمشیرت منم ...منو ببر کمکت کنم .

قربان صورتش 

طفلی که شکل فاطمه بود ه است سیرتش

هرچند که کودک است

  اما نگاه کن به علی رفته هیبتش....

روضه خونای کوچه گرد کیا یادشونه ؟می پرسیدیم، بیشترین روضه ای که میخونید چیه ؟  می گفت: روضه موسی بن جعفر علیه السلام باب الحوائج ...روضه قمر بنی هاشم علیه السلام باب الحوائج ...روضه ام البنین علیها سلام ...ای جان ...بیشترین روضه ای که میخونید ؟هر کی گرفتاره سراسیمه میاد میگه: یه  روضه ی علی اصغر، از لای چهارقدش یه پولی به من میده میگه یه روضه علی اصغر برا من بخون ...

بابَ الحوائجی ...

یک قطره ی کم است ز موج کرامتش ...

دوزخ شود بهشت

در حشر اگر جلوه کند با شفاعتش

از فرش تا به عرش

عالم تمام غرقِ دریای رحمتش

خدا به پنجه ی مشکل گشای اصغر داد

تمام سلطنت خویش در ازای حسین

جمع ملائکه صف بسته اند

بین نمازِ جماعتش

در فقه کربلا

ثابت شده است بر همگان مرجعیّتش

وقت تلظّی است

اهلِ کلام، تشنه ی فنّ بلاغتش

با حرف نزدنش یه بلاغتی به خرج داد که باباش احتجاج کرد فرمود :اَما تَرَونَه کَیفَ یَتَلَظّی عَطَشا...؟!ببین داره لب به هم میزنه ...

آمد حسین

 با زیباترین فراز کتاب هدایتش

یک قطره آب خواست

 افسوس اهلِ کوفه نکردند اجابتش

لیتکم فی یوم عاشورا جمیعا تَنظُرونی ...آی مردم کاش شما عاشورا بودید ...کیف اَستَسقی لِطِفلی ...برا بچه ام آب خواستم .فَاَبَوا اَن یَرحَمونی ... از اینکه به من رحم کنن ...

یک قطره آب خواست

 افسوس اهلِ کوفه نکردند اجابتش

آری نسیم هم

 خیلی مراقب است زمانِ زیارتش

 سربسته است حرف،اهل کنایه باش

لطیف است صورتش

یعنی تا امشب لبهاش ترک نداشت ..

بیچاره مادرش ..

جان میکَند عزیز دلش در برابرش

لعنت به حرمله

میشد بلند،نعره الله اکبرش

یک شعبه داشت ...آه ...

اما نگاه کرد به آن تیرِ دیگرش

بر روی دستِ شاه یک روضه بی سر است

که خواندند اصغرش...

قنداقه پاره شد...

محکم رسید تیر و به هم ریخت پیکرش

از استخوان گذشت

آری برید از سه طرف هر سه خنجرش

تیر سه شعبه بُرد

از صورتش کمی و تمامیِ حنجرش

افتاد بر زمین

 از روی شانه های علی بر زمین، سرش

می آید از گلو

همراه خون صدای نفس های آخرش...

یک سر به نیزه رفت...

پیش نگاهِ حرمله... بیچاره مادرش ...

عمرش به سر رسید...

وقتی به مادرِ علی اصغر خبر رسید

یک باره پیر شد

از انتهای خیمه زنی تا  به در رسید

شش ماهه دیدی یا نه ؟ حتما دیدی ...به حق علی اصغر امام حسین همه مریضا نه بچه ها، بزرگترا ...بیماری های روحی و روانی همه مریضی ها با دست علی اصغر شفا پیدا میکنه .همیشه  این یادت باشه تیر آخر تو چله کمان همینه .هر موقع خیلی گرفتار میشی برو زیر آسمان از رو بیچارگی سه بار بگو یا حسین ...

زیر این آسمانی که یه روز اربابت دود میدید... عالم فدای آقای من و شما ..سه چهار سال اول عمرشون ابی عبدالله خیلی کم حرف میزدن .اصلاً کم حرف بودن ابی عبدالله.... سه چهار سال اول ابی عبدالله حرف نمیزد .فقط برای باباش و مادرش ، فقط برای جدش رسول خدا شیرین زبانی می کرد .فقط برای امام حسن .فقط برای اصحاب نزدیک .کسی نمیشنید امام حسین زیاد صحبت کنه .وقار رو ببین .کشته منو ...

یه روز تقریبا چهار سالش بود ابی عبدالله دیگه خیلی تو مدینه یاوه گوها شروع کردن حرف زدن ک شنیدیم پسر علی مشکل گفتگو و حرف زدن داره.زبونش میگیره .نمیتونه حرف بزنه .لال شده ...یواش یواش پیغمبر ناراحت شدن یه روز تو مسجدالنبی بعد از نماز رسول خدا منبر تشریف میبردن .یه روز بعد از نماز اشاره کرد حسین جان منبر برو .خطبه ای خواند در سن چهار پنج سالگی ...همه مبهوت ...علمای علم بلاغت همه موندن ....برا شما حرف نمیزنه ..اما خوب برا زینبش لالایی میخونه ...

اومدن خدمت پیغمبر گفتن: آقاجان! ما همه زراعتمون سوخته ،بیچاره شدیم  ، از سمت عراق آمده بودن ،یا رسول الله! دعا بفرمایید.بعضی جاها نوشتن خدمت امیرالمومنین رسیدن و تو کوفه بود .مولا فرمود :  حسین جان یه دعای استسقا براشون بخون .گناه دارن ...اونایی که قائل ان تو کوفه بودن میگن: حسین! دست بلند کرد گفت: ربنا ...گفت ربنا آسمون ابری شد ....

نفس ببین،به شروع  دعای استسقاء

گرفت بارش رحمت ز ربنای حسین

همه به دست و پاش افتادن، آقا جان!  ممنونتیم . خودمون نوکرتیم .ایشالله یه روز جبران کنیم .جبران کردن ....

 امام خمینی فرمود : تکلیف ما را سیدالشهدا معلوم کرده است.... آقایی که تکلیف برا عالم مشخص میکنه همچین تیر به گلوی بچه اش خورد ، یه قدم طرف خیمه رفت،به رباب چی بگم ؟باز برمی گشت،...آب دیگه به کار بچه نمیاد ...ردپای حسین رو میدیدی میفهمیدی چقدر این آدمی که اینجا رفته مضطر شده...

آخر  دور شد از خیمه . رفت پشت خیمه ها ...بدن رو روی زمین خوابوند .تیر رو از تو بازو و گلو کشید ...آخه گلو به بازو دوخته شد با تیر ...با یک دست با غلاف خنجر قبر کوچکی کند .آخه میدونه اینا با اسب رو بدن ها میتازن .این بدن طاقت نداره .بدن شیرخواره رو توی قبر گذاشت، اومد خاک بریزه یه وقت دید مادرش صدا میرنه: آقاجان! من با بچه ام خداحافظی نکردم ،بذار یه بار دیگه بچه ام رو ببینم ...

هرکس که دید رأس تو را روی نیزه ها...

آهی کشید و گفت که بیچاره مادرش ....

حسیــــن...وااااااااای....وااااااااای....

اگر دشمن بر این صحرا بتازه

دیگه چیزی از این پیکر نمونه ...

حسیــــــن... حسیــــن ...وااای ...واااای...

سر تو قاتل مادر شده نیزه نشین

بس که افتاد زمین

سر نیزه بزرگ است برای سر تو

به فدای سر تو

دیدم از تیر  سه شعبه گلم از خواب پرید

گوش تا گوش درید

نعشه های بدنت

بچه ها دست بابا خونی شده

گمونم شیش ماهه قربونی شده

عباشو بروی اصغر کشیده

حسینن حسین حسین

میروی قدری آرام تر

 

تعداد صفحات : 554

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 145
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 1,200
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 1,200
  • بازدید ماه : 103,743
  • بازدید سال : 1,145,884
  • بازدید کلی : 19,651,712