loading...

آئین مستان

متن روضه هشتم محرم,روضه هشتم محرم,متن مداحی هشتم محرم,مداحی هشتم محرم,متن روضه علی اکبر,روضه علی اکبر,علی اکبر,متن مداحی علی اکبر,مداحی علی اکبر,حضرت علی اکبر

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 615 زمان : نظرات (0)

 

آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد

کاش می آمد و از دور تماشا میکرد

فالِ من یوسف گم گشته اگر می آمد

 با دل مردۀ من کار مسیحا میکرد

گرچه پروۀ اعمال سیاهی دارم

کاش می آمد و با این همه امضا میکرد

کاش می آمد و  یک شب وسط سینه زنی

در عزای پدرش ناحیه نجوا میکرد

شب هشتم وسط روضۀ ارباً ارباً

گریه بر تشنگیِ اکبرِ لیلا میکرد

من یقین دارم اگر کرببلا داشت حضور

بر سرِ نعش علی یاریِ بابا میکرد

یاکه در هلهلۀ آن همه نامحرم هرز

مهدیِ ما کمک زینب کبری میکرد ...

نوبتِ رزم شیرمردان شد

از سرِ خیمه ها پناهی رفت

روبه میدان جنگ با هیبت

 پسر شاه ، مثلِ شاهی رفت

باد تابی به زلفِ او انداخت

دست در گردنِ عمو انداخت

بغضِ غم پنجه در گلو انداخت

پیش چشمانِ ماه ماهی رفت

اباالفضل داره بدرقش میکنه .. برو عموجانم ..

تا علی اکبر تو خیمه بود حرف از غربت نبود .. چون تمامُ کمال مثل پیغمبر بود ؛ حضورِ پیغمبر رو حس میکردن .. هیچ کسی حرف از غربت نمیزد. همچین که گفت من برم میدان ابی عبدالله یه لحظه معطلش نکرد ، فرمود برو.. تا اومد بره یهو عمه ها دورشُ گرفتن.. ارحم غُربَتنا .. رحم کن به غریبیِ ما ، کجا داری میری .. ابی عبدالله دید به دادش نرسه نمیتونه علی اکبر بره .. از کنارِ زینب جدا میشه ، ام کلثوم میگیرش ، ام کلثوم رهاش میکنه حضرت سکینه میاد ، حضرت جلو اومد فرمود رهاش کنید .. فإنه ممسوس في ذات الله .. این غرق در ذات خداست بزارید بره..

ای به قربانِ رویِ زیبایت

اندکی صبر کن که بابایت

خیره مانده به قد و بالایت

پدرش تا کشید آهی رفت

*هیچ شهیدی رو نداریم ابی عبدالله این کارو کرده باشه .. دیدن دنبالِ علی اکبر ‌.. (خودش گفت برو یه لحظه ام معطلش نکرد..) اما دیدن دنبال مرکبش حسین داره میدوه .. محاسن سفیدُ تویِ دست گرفته.. تمام صورت غرقِ اشکِ .. خدا شاهد باش کسی رو دارم به میدان میفرستم أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك ..

ابی عبدالله اولین گریه کنه علی اکبرِ ..

أشبهُ النّاس به پیغمبر گفت

رو به دها هزار لشکر گفت

نعره ای زد انابن حیدر گفت

رنگ از صورتِ سپاهی رفت

دست پروردۀ یلی هستم

خسته ‌و تشنه ام ولی هستم

من علی وارث علی هستم

هر که از ترس سمت راهی رفت

تا علی اومد تو میدان پیرمردا که پیغمبرُ درک کرده بودن گفتن این پیغمبرِ وارد میدان شده .. ما با پیغمبر جنگ نداریم.. اما تا گفت أنَا عَليّ بن الحسين بن علي نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي.. اونایی که کینه از امیرالمومنین تو دلشون بود گفتن اسمش علیِ اَمونش ندین..

رقص شمشیرِ او تماشایست

ساخت از خون کشته دریایی

میرود مثل باد هر جایی

گه یمینُ یسار گاهی رفت

با هر آنچه که میرسید زدند

چون علی بود پس ندید زدن

بر سرش ضربه ای شدید زدن

چشم هایِ علی سیاهی رفت

آه از آنچه ضربه با وی کرد

اسب را سمتِ خیمه ها هی کرد

قسمتی از مسیر را طی کرد

اسب در  راه اشتباهی رفت

دست گردن اسب انداخته ..خون فرق علی اومد رو چشمایِ اسبُ گرفت .. جایی رو ندید ..

گلۀ گرگ ها به دنبالش

گفتنی نیست حال و احوالش

غرق خون است یال و کوپالش

یوسف این بار در چه چاهی رفت

قلم افتاد و طاقت از کف داد

صحنه ای پیش او مُجسم شد

زیر بار نوشتنِ این غم

قامت استوارِ او خم شد

نیزه داران چه زود می آیند

عده ای با عمود می آیند

تیغ ها هی فرود می آیند

نوبتِ سنگ و چوب ها هم شد

وای من وِلوِله ست دور و برش

جنگ یا هروله است دور و ورش

چقدر حرمله است دور و ورش

غرق در تیر سبط خاتم شد

چهره ای چون رخش ملیح نبود

یک نفر مثل او ذبیح نبود

به عمویش حسن شبیه نبود

بس که تیرش زدن کم کم شد

کربلا دشت هایِ غم سر بود

پر گل برگ هایِ پرپر بود

آسمان و زمین معطل بود

ارباً ارباً ذبیح اعظم شد

مرحوم شیخ رضا سراج بالای منبر شب هشتم ، گفت میخوای معنی ارباً ارباً رو بفهمی تسبیحشُ پاره کرد ریخت وسط جمعیت .. گفت حالا برید جمع کنید میتونید پیدا کنی همه رو ..

ابی عبدالله هی تو دشت نگاه میکنه هرگوشه یه عضوی از بدنِ علی افتاده ..

مرحوم شیخ حر عاملی نوشته ابی عبدالله صدایِ علی رو شنید با عجله خودشو رسوند .. تا شنید يا اَبَتاه عَلَيْكَ مِنّيِ السًّلامُ .. روایت میگن رنگ از صورت حسین(ع) پرید تا رسید به بدن از اسب پیاده شد حالا همه دورش حلقه زدن دارن میبینن .. حسین چطور میخواد بره به سمت جونش .. همچین یه قدم اومد برداره خورد زمین .. دیدن دو زانو دو زانو داره میاد.. هی صدامیزنه .. ولدی .. پسرم ..

مرحوم آیت الله مرعشی نجفی رحمت الله علیه ایشون میفرمود ابی عبدالله صورتشو نزدیکِ صورت علی کرد .. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ .. صورتشو چسبوند به صورت علی میخواست ببینه نفس میکشه یا نه .. دید نه نفس نمیکشه .. دهان پر از خونِ .. دست کرد خون هارو از دهان بیرون میکشید .. عمۀ سادات داره این منظره رو میبینه تا دید حسین خورد رو زمین :

تک و تنها دوید صحرا را

پُر کند تا که جایِ لیلا را

با پسر کشته دید بابا را

حفظ جانِ ولی مقدم شد

ازدحام و صف است واویلا

صوت و جیغ و کف است واویلا

هلهله با دف است واویلا

دشمنت شادمان از این غم شد

حسین ...

حارث بن عبداللّه هَمدانی میگه با امیرالمومنین تو کوچه هایِ کوفه داشتیم قدم میزدیم یه دفعه دیدم رنگ صورتِ امیرالمومنین پرید .. اشک تو چشاش حلقه زد گفتم آقاجان چیشده قربونت برم .. فرمود حارص چشمم خورد به قاتلِ علی اکبر .. چشمش خورد به قاتل شروع کرد اشک ریختن .. حالا ببین ابی عبدالله میون این همه قاتل ایستاده ..

حضرت زینب (س) از کربلا تا شام ، دیگه محملی ام نیست سوار ناقه هایِ عریان این ورو نگاه میکرد میدید شمر و خولی و ساربان .. این ورو نگاه میکرد یه عده قاتلِ دیگه .. دیدنِ قاتل سخته .. نگو چرا امام حسن (ع) وقتی اون نانجیبُ تو کوچه میدید میرفت یه گوشه کز میکرد میگفت خودم دیدم این نانجیب چطور مادرم رو زد ...

واویلا ..

کجایی جونم کجایی که دیره

الهی که بابایِ پیرت بمیره

نشونیتُ از تیر و از نیزه نگیره

واویلا ..

اینا که رو خاکِ تن یه جوانه

که ریخته مثه تسبیح دونه به دونه

میترسم یه تیکه ت علی جا بمونه

*عبا رو پهن کرد روی زمین :

جوانان بنی هاشم بیایید ..

آقا این روضه عبا ، یه دنیا روضه ست این عبا خیلی جاها به کار اومد .. پیغمبر رو بدنِ حمزه کشید خواهرش صفیه نبینه .. امیرالمومنین از همه بدتر اینجاست پشت در تا اومد بره دید زهرا با اون وضع افتاده عباشُ انداخت رو خانم ..*

تنت قطعه قطعه تنت ارباً ارباً

پس از تو عزیزم دیگه اُف بدنیا

تا محشر آتیشه غمت کم نمیشه

چیکار کرده نیزه ، تنت جمع  نمیشه

علی جان ...علی جان ...

واویلا ..

صدا ناله هات قلبمُ از جا کنده

میبینی صدا خنده هاشون بلنده

چجور چشم بازت رو بابا ببنده ؟..

واویلا ..

چجوری باید پیکرت رو تکون داد؟

باید صد دفعه تویِ این روضه جون داد

آخه به من عمه راه حرم رو نشون داد

جونا رسیدن به تشیع جنازه

داره میریزه از عبا خونِ تازه

ببین عمه با مشت میکوبه به سینه

میگه کاش رقیه تنت رو نبینه ..

علی جان ...علی جان ...

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 602
  • آی پی دیروز : 562
  • بازدید امروز : 5,123
  • باردید دیروز : 5,510
  • گوگل امروز : 50
  • گوگل دیروز : 34
  • بازدید هفته : 38,755
  • بازدید ماه : 101,857
  • بازدید سال : 1,143,998
  • بازدید کلی : 19,649,826