loading...

آئین مستان

وقتی دختری كه عاشق باباشه نشناخت صورتی كه روایت می گه،هیجده زخم كاری فقط به صورت خورده بود،روشو كرد به باباش دید،چشماش داره گریه می كنه،فرمود:اگه منم نگاه كنی منم نمی شناسی، هربار حسین گفتم سیلی زپ

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1708 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 586 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6680 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3744 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4124 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3652 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4166 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1978 زمان : نظرات (0)

وقتی دختری كه عاشق باباشه نشناخت صورتی كه روایت می گه،هیجده زخم كاری فقط به صورت خورده بود،روشو كرد به باباش دید،چشماش داره گریه می كنه،فرمود:اگه منم نگاه كنی منم نمی شناسی،

هربار حسین گفتم سیلی زپسش آمد

تو مسیر از مدینه تا كربلا،چند پیمبر رو ابی عبدالله نام می برد،یكیش یحیی علیه السلام بود،اونایی كه باهاش یه شكلی هم ردیف بودن،یكیش اسماعیل صادق الوعد بود،درست نیست من بگم،باید برید شماها تاریخ رو بخونید،اسماعیل صادق الوعد با ذبیح الله خیلی فرق می كنه،او یه اسماعیل دیگه است،این حضرت رو نانجیب ها پوست صورتش رو كنده بودن،بیشتر هم به خاطر همین دختر نشناخت بابارو،

تشنگی شعله شد و چشم ترش را سوزاند

هق هق بی رمقش دور و برش را سوزاند

دست در دست پدر دختر همسایه رسید

ریخت نانی به زمین و جگرش را سوزاند

سنگی از بین دو نی رد شد و بر صورت خورد

پس از آن تركه ی چوبی اثرش را سوزاند

دخترك زیر پر چادر عمه می رفت

آتشی از لب بامی سپرش را سوزاند

پنجه ی پیر زنی گیسوی او را وا كرد

شاخه ی نسوخته نخل پرش را سوزاند

دست در حلقه ی زنجیر به دادش نرسید

هیزم شعله ور اُفتاد سرش را سوزاند

فرمود:دیگه منو ببر،بابا من اذیت كردم عمه رو،اون عمه ای كه تو گفتی تو نماز شب،دعا كنه، اون عمه رو می گم،اگه می خوای بدونی صورت خواهرت چه جوری شده،مقنعه اش رو كنار زد،ببین بابا سیلی با صورت من چه كرده، بابا،بابا.........

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 20
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 367
  • آی پی دیروز : 742
  • بازدید امروز : 3,081
  • باردید دیروز : 5,435
  • گوگل امروز : 16
  • گوگل دیروز : 37
  • بازدید هفته : 31,203
  • بازدید ماه : 94,305
  • بازدید سال : 1,136,446
  • بازدید کلی : 19,642,274