با سینه شکسته علی را صدا مکن
اینگونه پیش من کفنت را سوا مکن
هفتاد و پنج روز، ز من رو گرفته ای
امروز را بیا و از این کارها مکن
من رو زدم تو خنده به تابوت میکنی؟!
اینگونه با دلی که شکسته است تا مکن
پیراهن اضافه نداری عوض کنی
پس بر لباس خونی خود اعتنا مکن
از این طرف به آن طرف خانه پیش من
پیراهن حسین مرا جا به جا مکن
من بیشتر به فکر توام درد میکشی
پس زودتر برو، برو فکر مرا مکن
هر قدر هم که باز بگویم نرو بمان
بی فایده است پس برو و پا به پا مکن
اصلا بیا بدون خداحافظی برو
حتّی برای ماندن من هم دعا مکن
علی اکبر لطیفیان