loading...

آئین مستان

اشعار محرم و صفر

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2147 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1710 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1245 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 679 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 621 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 587 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3480 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6684 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2827 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3747 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3226 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3549 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4125 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3654 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7232 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4938 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5878 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4356 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5524 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4167 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 361 زمان : نظرات (0)

 

تمام هستی خودرا ، کفن کردم برای تو

تمام هستی زینب ، فدای کربلای تو

بمیرد خواهرت دیگر ، نگو ازبی کسی و غم

که خون این دو قربانی ، بریزم زیر پای تو

اگرمثل علی اکبر ، هزاران تکه هم باشند

نیایم از حرم بیرون ، عزیزانم فدای تو

حسین جانم حسین جانم حسین جانم

شمیم صبر زینب را ، تمام کربلا حس کرد

نوای ناله‌ام ‌مانده ، به خاک نینوای تو

حساب صبر و ایثارم ، بمانَد تا صف محشر

دوای دردهای من ، ظهور دلربای تو

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 411 زمان : نظرات (0)

 

من  شب  بیدارم

دولت  دربارم

از  حسین  سرشارم

من  خودم  دلدارم

من  خودم  سردارم

من  خودم  کرارم

من  زینبم

زینب  کبرای  علی

هوی  مسیحای  علی

گوهر  دریای  علی

من  زینبم

نعره  یاهوی  علی

جلوهای  از  روی  علی

تیغ  دو  پهلوی  علی

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

آیه  تطهیرم،  صاحب  تفسیرم

از  تو  غم  میگیرم،  نعرۀ  تکبیرم

وارث  شمشیرم،  بی  حسین  میمیرم

این  سرزمین  صحنه  جولان  من  است

خشم  خروشان  من  است

عرصه  طفلان  من  است

در  راه  دین

رقص  کنان  پر  زده  ان

بر  دل  لشگر  زده  ان

نعره  حیدر  زده  ان

میدان  شد  مات  از  این  هیمنه

غوغا  شد  میسره  تا  میمنه

قربان  عشق  دو  فرزند  من

من  هستم  لشگر  تو  یک  تنه

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

من  حسین  آبادم،  از  همه  آزادم

من  به  پات  افتادم،  عشق  تو  بنیادم

شوق  مادرزادم  نذر  تو  اولادم

من  زینبم

شیر  زن  کرب  و  بلا

پنج  تن  کرب  و  بلا

بت  شکن  کرب  و  بلا

من  زینبم

فانی  در  نام  حسین

هم  دم  و  همگام  حسین

حامل  پیغام  حسین

حیدر  را  وارث  نائب  شدم

در  عالم  اوج  مراتب  شدم

والله  من  جبل  الصبرم  و

از  حالا  ام  مصائب  شدم

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

عصمت  مستورم،    نورکوه  طورم

ناصر  و  منصورم،    عشق  و  شعر  و  شورم

روشنای  نورم،    بر  حسین  مامورم

من  زینبم

دختر  فاطمه  منم

من  شمشیر  حسنم

به  قلب  لشگر  میزنم

من  زینبم

دختر  فاتح  حنین

روی  لبم  شهادتین

عاشق  اول  حسین

شد  برپا  شور  قیامت  حسین

خاکی  شد  وقتی  عماعت  حسین

پسرانم  کشته  راه  تو  اند

ای  جانا  سرت  سلامت  حسین

یا  حسین

عباسم  قوت  زانوی  من

علی  اکبر  قدرت  بازوی  من

من  امروز  زینب  کرارم  و

پسرانم  تیغ  دو  پهلوی  من

جلوه  قرآنم،  معنی  ایمانم

کشته  جانانم،  یاور  سلطانم

ای  فدایش  جانم،  من  رجز  میخوانم

من  زینبم

حضرت  زهرای  حسین

عصرای  حسین

جلوه  ی  بابای  حسین

من  زینبم

دلبر  و  دلدار  حسین

در  همه  جا  یار  حسین

حیدر  کرار  حسین

وای  حسین

 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 293 زمان : نظرات (0)

 

گاه یک واژه به جای همه مطلب کافیست

گریه های سحر و نافله ی شب کافیست

امر لازم بشود تر شدن لب کافیست

جایِ عُشاق جهان یک تنه زینب کافیست

پای عشقش شده تکرار و ما ادراک

دختر حیدر کرار و ما ادراک

نرسیده است و نبوده نفسی پایۀ او

ما رایتُ اثر کوچک سرمایۀ او

عشق نازل شده در رگ به رگ مایۀ او

کربلا بر سر پا مانده به یک آیۀ او

بر سردوش یقین کن که علم را دارد

جای لب وِلولۀ تیغ دودم رادارد

عاشقی معجزه اکسیر دلیلش زینب

یک زنُ این همه تعفیر دلیلش زینب

کوه درقامت یک شیر دلیلش زینب

گریه با قدرت شمشیر دلیلش زینب

اسکوتو گفت به یک باره جدل را انداخت

بت شکن بود که از ریشه هول را انداخت

آمده باحرم گرم حرایش محمل

از سره منبر والایِ صدایش محمل

غیرت فاطمیه کرببلایش محمل

رحل آیات خداوند برایش محمل

اوبه طابوت سیاهیِ جهان میخ زده

علف هرز ستم را زده ازبیخ زده

نفسش مهبت نورانی خاکسترها

معجر سوخته اش ابروی دخترها

سربه زیرند به پای قدمش مادرها

درپی ناقه ی او مکتب پیغمبرها

شیر زهرا نمک خان علی راخورده

یک تنه باره همه کرببلا را برده

عقل سرشار و یا عشق لبالب زینب

کعبه زخمیِ دلهاست مقرب زینب

عرش مبهوت نشسته ست که یارب زینب

آتش قلب سلیم است زینب

همه مجنون شده ها ادم زینب هستند

انبیا سینه زنان غم زینب هستند

زینب ازهیچ کسی هیچ کسی بیم نداشت

ترس ازنیست نبوده است نداری نداشت

سوخت اتش شدُ اما سرِ تسلیم نداشت

عشق او روزُ شبُ هفته و تقویم نداشت

درد وقتی که حسین است غم دیگرنیس

هم نفس بانفس یارازاین بهترنیس

بچه هارا جلوانداخت که یارش نرود

عمر او آرزوی او کس و کارش نرود

رنگ پاییز شود انکه بهارش نرود

یادگار همه ی ایل و تبارش نرود

هردوتا بچه ی او رفت تا برادر باشد

یکمی هم شده در سایه ی دلبر باشد

*بچه هاشو آماده کرد فرمود برید پیشه داییتون ازش اجازه بگیرید به زبانی آبروی منو حفظ کنید ...خدمت ابی عبدالله رسیدند به دست و پای آقا افتادن ‌.. دست هاشو بوسیدن اقاجان اجازه بدید ما هم بریم جانمونُ قربونت کنیم .. حضرت فرمود اجازه نمیدم بگو مادرت بیاد .. اومدن باز خدمت مادر دایی اجازه نمیده مابریم جونمونُ قربونش کنیم حضرت فرموند من یه رمزی روبه شما میگم اگر اجازه نداد اون کلامُ ، اون رمزُ بگید

برید بگید به جان مادرت به پهلوی شکسته مادرت .. تااین جمله رو گفتن ابی عبدالله بهم ریخت .. گفت زینب:

نفس گیری گلویم را فشرده

تنهاشدی ای یار ، زینب که نمرده

طفلان من هستند مولا سر سپرده

تا بی کسی ات ابرویم را نبرده

بگذار تا میدان روند این دو برادر

قربانیِ راحت شوند این دو برادر

خواهر نباشم من اگر در مانده باشی

طفلان من باشند اشهد خوانده باشی

یادم نمی آید مرا گریانده باشی

 یاوقت حاجت خواهرت را رانده باشی

جان سه ساله دخترت بر غم رضایم

نامردم از خیمه اگر بیرون بیایم

بعدازعلی اکبر دو چشمی تار دارم

میل پریدن از قفس بسیار دارم

در سینه حب حیدر کرار دارم

یک عمر شِکوِ از نوک مسمار دارم

شمشیر خود را دیده ای مایل گرفتم

که تعلیم از رزم ابوفاضل گرفتم

هستی امیر و المیرم

ازجان خود این دو کبوتر جمله سیرند

برچادرم حساس برمویم اسیرند

بگذار باهم در بین این صحرا بمیرند

بگذار تا ناموس بی معجر نبینند

رخت اسیریِ مرا بهتر نبینند

برسجده افتادم زمین مریم زمین خورد

از غصه ام پیغمبر خاتم زمین خورد

تسبیح من پاره شدُ عونم زمین خورد

درخیمه حس کردم محمدم هم زمین خورد

گرچه زمان جنگشان بیرون نبودم

درخیمه بوی خونشان راحس نمودم

اینارفتند ابی عبدالله شهدا را خودش میاورد با عباسش کمک میکرد ولی هربارکه میومد زینب بدرقش میکرد پیشوازش میرفت استقبالش میرفت .. حالا وقتی این بچه هارو اورد هرچی معتل شد دید خواهرش نمیاد جایی نوشته حضرت سوال کرده باشه اما مدینه وقتی عبدالله اومدبه زیارت زینب سوالاشو کرد گریه ها کرد گفت خانم من یه سوالی دارم شنیدم همه شهداوقتی ابی عبدالله میاورده توخیمه دارالحرب تو میرفتی استقبالش شنیدم بچه های منو وقتی اوردن تو از خیمه بیرون نیومدی؟! فرمود دست از دلم بردار عبدلله بخدا ترسیدم داداشم خجالت بکشه ..

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 365 زمان : نظرات (0)

 

روتو از خواهرت برنگردون داداش

من منت میکشم آروم جون داداش

داداش نزار بشه ، امیدم نا امید

آرزومه بشم من مادرِ شهید ..

جونِ خواهر فدات ، حسین

ای بی لشگر فدات ، حسین

بچه هامو کنار نزن

جون مادر فدات ، حسین ..

جانم حسین ،‌ حسینِ من ...

نورِ چشمم فدایِ طفلانت

جانِ زینب همیشه قربانت

زندگیِ منو تب و تابم

دست من خالی است دریابم

حیف شد بیش از این توانم نیست

حاصلی جز دو نوجوانم نیست

تو که دریایِ رحمتی آقا

تحفه ام را عنایتی آقا

دوست دارم به راه تو بروند

پیش مرگ سپاه تو بروند

من نبینم غریب خواهی شد

لحظه ای بی حبیب خواهی شد

مادر به خیمه و دوجوانش به قتلگاه

پا میکشند راه نفس باز وا کنند

در آخرین نفس که نفس بر لب آمده

میخواستند مادر خود را صدا کنند

اما ز خیمگاه نیامد به جای او

زود آمدند تا سرشان را جدا کنند

عباس اگر نبود که چیزی نمانده بود

میخواستند هر چه که تیغ است جا کنند

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 927 زمان : نظرات (0)

 

يا ربَّ الحُسَين بِحَقِّ الحُسَين اِشفِ صَدرِ الحُسَين بِظُهورِ الحُجَّة یا ربَّ الحُجَّة بِحَقِّ الحُجَّة اِشفِ الحُجَّة بِظُهورِ الحُجَّة

سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور وَ لِسانَها الشَّكور .. السَّلامُ عَلیکِ یا شریکه الحسین یا کعبه الرّزایا.. شب چهارمِ بریم در خانه عقیلۀ بنی هاشم فرزندانش بخونیمُ چون دیگه هرچی نزدیک به عاشورا بشیم روضه ها سخت تر میشه

ای مادرِ پیامبران در مقام صبر

تا حشر صابرانِ جهان را امام صبر

این خانم دخترِ کسیِ که زین العابدین تو خطبۀ شام فرمود أَنَا ابْنُ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ فرمود من پسر کسی ام که تو صبر سرآمد همۀ صبر کنندگان بایدم دخترش بشه اسوۀ صبر

اخت الحسین عمۀ سادات عالمی

تو افتخار اشرف اولاد آدمی

ذات خدای لم یزلی میشناسدت

زهرا حسن حسین علی میشناسدت

تو این عالم اگه کسی شناخت زینبُ این پنج نفرن ..

تو کیستی فروغ چراغ هدایتی

تو در مقامِ صبر و رضا فوق آیتی

ای پنج تن خلاصه شده در وجود تو

حتی نماز فخر کند بر سجود تو

تو کی هستی خانم جان .. تو همونی هستی که امام زمانت شبِ عاشورا بهت فرمود خواهرم فردا شب منو تو نماز شبت دعا کن .. همۀعالم به امام زمان التماس دعا دارن اما مقامُ ببین ابی ‌عبدالله میفرماید خواهرم برادرتو دعا کن

وصفِ تو در کتاب خداوند عالم است

مدح تو کار شخص رسول مکرم است

بین دو آفتابِ ولایت ستاره ای

در چشم اهل بیت حسین دوباره ای

زهراست کوثر نبی و کوثرش تویی

شهر شهادت است حسین و درش تویی

جانم فدات خانم جان .. با همین یه بیت وصل بشم به روضه

ای پاسدار خون شهیدانِ کربلا

هستی شریک داغ شهیدانِ کربلا

امام صادق علیه السلام میفرماید: رَحِمَ اَللَّهُ شِيعَتَنَا، شِيعَتُنَا وَ اَللَّهِ اَلْمُؤْمِنُونَ فَقَدْ وَ اَللَّهِ شَرِكُونَا فِي اَلْمُصِيبَةِ بِطُولِ اَلْحُزْنِ وَ اَلْحَسْرَةِ رحمت خدا بر شیعیان ما که تو عزا شریکِ غم ما میشن با آه کشیدن .. با اشک ریختن .. با همین پیرهن مشکی پوشیدن .. با همین محرم آمدن و رفتن ..

امام صادق فرمود شماها شریک غم ما میشید شریک میشید با امام صادق (الله اکبر).. آقا ما کجا شریک غم شما شدن کجا ؟!.. قربونت برم آقاجان ما سراپا ضعف و حقارت و گناهیم .. شریک غم حسین شدن فقط کار یه نفره ؛ درسته؟فقط یه نفر تو عالم میتونه بگه من شریک غم حسینم اونم زینبِ ..

مدعی هرگز مزن بیهوده لاف عاشقی

این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است

یک نفر تو عالم میتونه ادعا کنه که من شریکه الحسینم جانم فدات خانم ..

کار این خواهر و برادر به جایی رسید روایت میگه یه روز مادرش نگران رفت محضر پیغمبر ، بابا نگرانم.. چرا دخترم؟

بی بی فرمود بابا از شدتِ علاقۀ حسین و زینب نگرانم .. بعضی از نقل ها نوشتن از روزنۀ حجره نگاه میکرد بی بیِ دو عالم میدید این خواهر و برادر روبه روی هم دیگه دو زانو میشینن هی تو چشمای هم نگاه میکنن .. ساعت ها به هم خیره خیره نگاه میکنن بی بی دوعالم فرمود بابا ، کافیه حسینم بخواد از خونه بره بیرون خواهر میاد تا دم در حسینُ بدرقه میکنه میگه حسین تو دهلیز خانه میشینم تا تو برگردی تا نیاد حسین برنمیگرده تو خونه .. بابا میخواد نماز بخونه زینب قبل نماز اول میاد یه دل سیر حسینشُ نگاه میکنه بعد قامت میبنده تا حسینشُ نبینه غذا نمیخوره تا حسینشُ نبینه نمیخوابه تا حسینشُ نبینه نماز نمیخونه چه علاقه ایه؟!

بذار بالاترشُ بگم سید جعفر بحرالعلوم تو کتاب تحفه العالم و ذيل التحفه یه اشاره ای میکنه میگه ابی عبدالله مشغول قرآن خواندن بود یه مرتبه خواهرش وارد شد نوشتن ابی عبدالله قرآنُ بست ، ایستاد به احترام زینب .. با احترام استقبال کرد این عظمت زینبِ .. ببخشید خاک به دهنم نگاه نکن بردنش تو بازار یهودیا نگاه نکن وارد شد به کسی که (دهنم نمیچرخه بگم زینبُ کجا بردن) میخوام بگم با این علاقۀ حسین به این خواهر ، کربلا کار به جایی رسید که دوتا نوجوون اومدن جلو ابی عبدالله ..

بچه های زینبن .. ببین چقدر حسین علاقه داره به زینب حالا تو تاریخُ ببینید به این راحتی اجازه نداد دلیلش همینه ..

ای سلام خدا به این دو شهیدِ غریب .. امام هادی تو زیارت ناحیۀ شهدا به این دوتا آقازاده اینجوری سلام میده امام هادی به بچه های حضرت زینب اینطوری سلام میده السَّلَامُ عَلَى عَوْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الطَّيارِ فِي الْجِنَانِ حَلِيفِ الإيمان|الْإِيمَانِ وَ مُنَازِلِ الْأَقْرَانِ النَّاصِحِ لِلرَّحْمَنِ التَّالِي لِلْمَثَانِي وَ الْقُرْآنِ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ قُطْبَةَ النَّبْهَانِي .. آخرش میفرماید لعن الله قاتل سلام به برادر بعدی اینجوریه السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الشَّاهِدِ مَكانَ أَبِيهِ وَ التَّالِي لِأَخِيهِ وَ وَاقِيهِ بِبَدَنِهِ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَهُ عَامِرَ بْنَ نَهْشَلٍ التَّمِيمِي این دوتا آقازاده با این عظمت که امام معصوم اینجوری سلام بده عون و محمد اومدن مقابل ابی عبدالله من یه چیزی یه روز دیدم خیلی به هم ریختم اصلا مبنای روضه م همینه ..

این دوتا آقازاده هم نوۀ حضرت زهران از مادری از پدری نوۀ  اسماء بنت عمیس .. این اسم براتون آشنا نیست؟ اسماء بین عمیس کیه؟ شماها بزرگ شدید تو روضه اینا مادربزرگشون اسماءِ ، اسماء کیه؟ اسماء همون کسیِ که شب غسل آب میریخت امیرالمومنین بازوی ورم کرده رو غسل میداد .. (حالا چرا این حرفُ میزنم دلیلشُ الان میفهمی) اینا از مادربزرگشون حتما خیلی روضه هارو شنیدن .. حتما از مادربزرگشون اون شبایِ آخر اون فاطمه ای که هی ازین پهلو به اون پهلو میشد اینا حتما از مادربزرگشون شنیدن شب آخر کی این صحنه رو دیده غیر اسماء؟

حتما شنیدن وقتی بابا گفت یتیمایِ فاطمه بیایید حسنین دویدن خودشونُ رو سینۀمادر انداختن .. میدونن داییشون چه علاقه ای ، چه محبتی لذا وقتی چند بار رفتن و اومدن دیدن دایی اجازه نمیده برگردید با عتاب گفت برگردید برید کنار مادرتون مادرتونو تنها نذارید ..

بار آخر دیدن دیگه تیر آخره گفتن یه جوری میریم رو پاش میوفتیم راضیش میکنیم ما از مادربزرگمون شنیدیم رفتن خودشونُ انداختن رو پای ابی عبدالله هی گفتم دایی تورو جان مادرت بذار ما بریم .. اسم بی بی رو آوردن این قسم رو خوردن الله اکبر ابی عبدالله اجازه داد گفت میخواید برید یه حرفی زدید دیگه نمیتونم نه بگم ..

اونایی که خیلی گره به کار دارید امشب به ابی عبدالله بگو جان مادر پهلو شکسته ما هم گرفتاریم آقا ..(حالا دل بده) خوشحال دویدن تو خیمه مادر مژدگانی بده مادر برگُ جهادُ گرفتیم ..

نه به اندازۀ علی اکبر

ولی انقدرها جگر داریم

تو به روی خودت نیاوردی

ما که از قلب تو خبر داریم

به همین ذکر یا علی مادر

که نوشتیم روی پیشانی

همۀ آرزویمان این است

بر تن ما کفن بپوشانی

خودش با دست خودش کفن تنشون کرد ای جانم فدات

تو به خیمه بمان مراقب باش

دایی ما غم تورا نخورد

آنقدر غصه خورده حداقل

غصۀ ماتم تورا نخورد

دو برادر کنار هم بهتر

میتوانند یاورش باشند

میتوانند در مقابل سنگ

روی نی حامی سرش باشند

آنقدر تیر و نیزه میبارد

خم به ابرویمان نیاوردی

مادرم تو دعا کن آخر کار

لااقل تکه تکه برگردیم

نوشتن هردو باهم رفتن میدان هر دو باهم جنگیدن اول عون افتاد رو زمین عون قاریِ قرآن بود ..نوشتن اول شروع کرد لشکرُ نصیحت کردن الله اکبر با لشکر حرف زد نصیحت کرد حرفشُ گوش ندادن سنگ بارانش کردن .. تیراندازی کردن .‌.

هردو برادر دوشادوش هم کنار هم میجنگیدن عون افتاد رو زمین محمد اومد جلو (الله اکبر) کار محمد سخت شد چرا سخت شد؟! دیگه دوتا کار داشت یکی جنگیدن بود یکی هم مواظب بدن برادرش بود .. دشمن نیاد بدنُ غارت کنه .. مواظب بود کسی سمت بدن داداشش نیاد .‌ هم میجنگید هم مواظب بدن بود .‌. ببرمت گودال .‌.

کاش وقتی حسینم رو زمین افتاد یه برادر داشت مواظبش باشه .. کسی بدنشُ غارت نکنه .. اما نه برادری نه پسری نه یاوری افتاد رو زمین یه خواهر داشت چادر سرش کرد هی خورد زمین

از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین

رسید بالاسر بدن اما دیر رسید وقتی رسید دید سر و بالای نیزه ها .‌. حسین ..

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 317 زمان : نظرات (0)

 

بسم الله ..

نسیمی که از سمتِ پرچم رسیده

 داره میگه بوی محرم رسیده

بازم مادری با قد خم رسیده

بسم الله ..

سلام ای امیری که نعم الامیری

ندارم من از گریه و روضه سیری

یه وقت از ما این نوکری رو نگیری

یه شالِ عزا و یه پیرهن سیاهِ

که تنها پناهم تو شهر گناهِ

یه آهه بلندُ یه اشک روونه

که مارو یه روزی به تو میرسونه

حسین جان ، حسین جان ..

آقاجان ..

چی داره کسی که حسینُ نداره

اگر سر رویِ مهر تربت نزاره

چی میخواد برای قیامت بیاره

آقاجان ..

یه سرمایه دارم که بغضِ گلومه

نگیر اشک من رو همین آبرومه

ایشالله میبینم حرم روبرومه

توی چشمم اشکُ روی سینه دستم

سلام میدم اقا با قلبِ شکسته

سلام ای شهید به خون آرمیده

کی رو پای مادر سرت رو شکسته

حسین جان ، حسین جان ..

یک سالِ ..

درسته دل من سراپا گناهِ

همه دل خوشیم این لباس سیاهِ

دل من هنوزم توی قتلگاهِ

یک سالِ ..

دله من توی روضۀ سختی مونده

کی قلب سه ساله ت رو اقا سوزونده

کی بچه ت رو توی بیابون کشونده

کی مثل سه ساله مصیبت کشیده

کی خورده شبیه رقیه کشیده ...

کی هم دامنش سوخت کی هم معجرش سوخت

کی بین آتیش تویِ خیمه سرش سوخت ..

حسین جان ، حسین جان ..

 

 

تعداد صفحات : 66

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 124
  • آی پی دیروز : 649
  • بازدید امروز : 955
  • باردید دیروز : 5,809
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 50
  • بازدید هفته : 955
  • بازدید ماه : 103,498
  • بازدید سال : 1,145,639
  • بازدید کلی : 19,651,467